پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٩١١)

بازدید
١,٩٥٩
تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سوپر مارکت کوچک ( معمولا داخل سینما، مترو. . . . )

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سهم خودت را درقبال مسوللیت به جا بیار do your part = do your share of the work =

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به روز رسانی وضعیت

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

امتیاز برای رفتار خوب لایک خوش سابقه گی He earned brownie points by bringing coffee for his colleagues. او لایک گرفت بخاطر آوردن قهوه برای همکارانش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

امتیاز برای رفتار خوب لایک خوش سابقه گی He earned brownie points by bringing coffee for his colleagues. او لایک گرفت بخاطر آوردن قهوه ب ای امکارانش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وجود دارد در . . . . . . The project was delayed due to all the red tape involved in government approvals. این پروژه به تاخیر افتاد بواسطه ی تمام ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مجوز های دولتی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رسمی: جا به جا شدن ( پول ) Half the money spent in kenya travels through M - Pesa , a money transfer system based on mobiles. نیمی از پولی که در ک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Strong point متضاد ؛ weak point

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرایش عمومی سمت و سوی تمایل مردم جهت گیری اجتماعی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( Fit ( noun ۱ - تناسب ۲ - انتخاب مناسب We must be sure that there’s a fit between the needs of the children and the education they receive. ما باید ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

Anticipate vs guess Anticipate : تمهید جستن ، آمادگی جستن برای حوادث احتمالی پیش بینی های لازم را به عمل آوردن Guess : صرفا حدس زدن، پیش بینی کردن ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از منابع خارجی تامین کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Step forward vs pioneer Step forward: پا پیش گذاشتن ، پیش قدم شدن Pioneer : پیشتاز بودن، جزء اولین ها بودن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

pi‧o‧neer ( noun ) countable : ۱ - حرفه ای، پیشتاز�� ۲ - پیشکسوت ( اولین نفرات ) � 💫1�someone who is important in the early development of somethin ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Streamline vs optimize Streamline: ساده سازی کردن، اصلاح ساختاری کردن، کارآمد کردن Optimize : بهینه کردن ) بدون تغییرات فیزیکی/صرفا با تغییر تنظیمات ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Streamline : ساده سازی کردن ، کارآمد کردن ( بوسیله ی حذف و اضافه/اصلاحات ساختاری ) 💫 Optimize : بهینه کردن، پر بازده کردن ( بوسیله تنظیمات بهینه ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

پخش غذای نذری

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرو غلطیدن افتادن و غلط خوردن Fall move=trumple

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت We stayed at a homey bed and breakfast inn. ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Home خانه Homey :که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت Homeless : بی خانمان Homesick : غریبی کردن Homeland : وطن Homemade : خانگی ( Homema ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( تخصصی ) هم فرکانس شدن ( عمومی ) ( فعل لازم ) هم دل شدن، به دل نشستن ( فعل متعدی ) منعکس کردن Her experiences resonate powerfully with me, livin ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

داستان عامه پسند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عامه پسند که عموم مردم دوست دارند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست شستن از چیزی قید چیزی را زدن I think we need to throw cold water on that idea. من فکر پی کنم ما نیاز هست که دست بشوییم از این ایده ( قید اش را ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شناسه ی اجتماعی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

با سند و مدرک اعلام کردن، رسما اعلام کردن as saying ( that ) to say something publicly or officially, so that it may be�written�down and�repeated� ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be worth sth��������� ارزش . . . دارد be worth it������������ ارزشش را دارد be worth doing���� ارزش انجام دادن اش را دارد 10/€50/�300, etc. worth of ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

او به ارزش ( به اندازه ی ) ۲۰۰ دلار لباس خرید. She bought $200 worth of clothes. €50 worth of golden��� به ارزش ) به اندازه ۵۹ یورو طلا ) €50 wort ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندوق رشدوا توسعه ( ملی ) Many income funds are worth considering since the total return is often better than from a growth fund. بسیاری از صندوق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی چون و چرا The Socialists now have a commanding lead over their opponents. جامعه شناسان حالا برتری بی چون و چرا دارند روی مخالفانشان The Chicago ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

از این هم بد تر اینکه. . . . . از این بدتر . . . . . . تازه از این هم بدتر. . . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ - دفتر ثبت وقایع روزانه ( هواپیما، کشتی. . . . . ) ۲ - کنده درخت ۳ - لگاریتم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Backlog :� لیست اقدامات/ اقلام مورد نیاز ( اصطلاحی در مدیریت پروژه ) large amount of work that you need to complete, especially work that should al ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معاشقه کردن مغازله کردن عشق بازی کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زوار در رفته بودن

پیشنهاد
٠

داره زوار در رفته میشه داره نخ نما میشه داره می پوسه

پیشنهاد
٠

کهنه گی اش دارد معلوم میشه نخ نما دارد میشه دارد پوسیده میشه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کهنه گی، کهنه بودن :age پوسیدگی، پوسیده بودن بعضی از این مبل ها داره نخ نما میشه. Some of the furniture was�showing�signs of�age. The water pipes ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه اش هارت و پورت ولی هیچ کاری نمی کنی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Soft skills badge

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه اش حرف، همه اش ادعا فقط حرف، فقط ادعا فقط پارس می کنی ولی جرات هیچ کاری را نداری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشان لیاقت هماهنگ کننده و سازماندهی گروهی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشان مدیریت و رهبری مدرک قابلیت هدایت گروه نشان توانایی رهبری کار تیمی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میانجی سازمان دهنده تسهیل گر کاتالیزور

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسوول گزینش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

وا دادن کم آوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان وا داد ( کم آورد ) It was in the third round of the championsh ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر کردن موفق نبودن شکست خوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان گیر کرد ( نتوانست عبور کند/موفق نبود/شکست خورد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

( اقتصاد ) پویا buoyant economy/market/industry Carpet sales remained strong as a result of the buoyant housing market فروش فرش پابرجا ماند به عنوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فراهم بودن موجود بودن آماده ی استفاده بودن در دسترس بودن Rooms are offered subject to availability اتاقها ارایه می شوند منوط به فراهم بودن ( آماده ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - بازار آزاد ۲ - مناطق آزاد ( تجاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

رقبا را از صحنه رقابت خارج کردن کنار زدن رقبا squeeze somebody/something → out ( of something ) phrasal verb [transitive] to make it difficult for so ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کارپرداز مسوول ارایه ی خدمات یک ماشین صنعتی Cutting /press machine operator ( کارپرداز دستگاه برش/پرس ) مسوول ارایه ی خدمات یک سیستم مخابراتی ( کا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( غذا ) پر تخمه ، پر ملات ، غلیظ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Have a baby = give birth Give birth زایمان کردن Have a babyبچه دار شدن به نقل از لانگمن : have a baby/give birth to a baby She had the baby at home. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Natural childbirth=زایمان طبیعی در هیچ دیکشنری یا در گوگل ندیدم واژه ی born on arrival را

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سقوط منجر به مرگ داشتن ( از کوه ) پرت شدن و مردن

پیشنهاد
٠

بوسیله ی باد شن در چشم رفتن Wind blows sand into my eyes باد زد شن توی چشمام باد زد شن رفت توی چشمام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ذهنیت، تصورات، باورهای غلط را برطرف کردن افسانه ای را باطل کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تابو شکنی کردن The programme sets out to explode the myth that some delicate tropical fish are impossible to keep این برنامه درصدد است که تابو شکنی ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خریدار مشکل پسند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( پول، سرمایه ) در کاری انداختن ( پول، سرمایه ) در کاری خرج کردن MONEY [transitive] to spend a lot of money on something sink something in/into som ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Collect direct = funell

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

افراد، جمعیت، پول، اطلاعات. . ) در یکجا جمع کردن The crowd funneled into the theater. جمیت جمع شدند در سالن تیاتر [ T ] We’ve been funneling our mon ...

پیشنهاد
٠

چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد هیچکی برای رضای خدا خدمتی ارایه نمی دهد ( بلکه در ازای دریافت پول خدمات ارایه می گردد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چنین چیزی نیست امکان ندارد جنین چیزی وجود داشته باشد There's no such thing as a free lunch چنین چیزی وجود ندارد که نهار مفت به کسی بدهند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرپرست مستخدمین هتل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

صفت : برای زندگی در محل کار Live - in nanny پرستار برای زندگی در محل کلر Live - inaccomodation اتاق برای زندگی در محل کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت : live - in ( پرستار بچه، خدمتکار. . . ) سر خونه ( اقامت، زندگی ) در محل کار، سر کار Live - in accommodation زندگی کردن در محل کار ، اقامت سر ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با تشکر و قدردانی از کابر گرامی میثم علیزاده لشکانی و در تایید و توضیح ایشان: Already از قبل【 شروع شده و آثارش تا حال ادامه دارد] Before قبلا [انجام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

باتشکر و قدردانی از کاربر گرامیFarhoodودر تایید و توضیح مطلب ایشان: CONDITION [linking verb] to be in a particular state or condition ( بی . . . ) ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - ابرهای تیره که نشانه ی وقوع طوفان هستند ( می توان حدس زد این ابر های تیره را طوفان به اینجا رانده است، پس طوفان نزدیک است ) ۲ - نشانه های بد برا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Move down. . . . . Fall [I]. . . . . drop [I]. . . . . . . spill [I]. . . . . . . pour [I] فعلpour را فقط در حالتی که ( خون یا باران یا دود، . . . ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

look like something به نظر می رسد انگار. . . ( چیری ) . . . . ( درآینده نزدیک ) اتفاق خواهد افتاد — phrasal verb with look US​/lʊk/ verb ( POSSIBLE ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

( در آینده بسیار نزدیک ) مواجه بودن با در شرف. . . . بودن در شرف وقوع. . . . بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

( باران ) موقتا بند آمدن ۲ - موقتا دست نگهداشتن ( انجام ندادن ) Hold off making your decision until Monday دست نگهدار از تصمیمت تا دوشنبه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از روی تنبلی ( در رخت خواب، مبل، ساحل ) خوابیدن I'm not one to laze around in bed all day long

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Soapy water آب کف آلود، کف Hand washing liquidمایع دستشویی، صابون مایع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Pour downیک phrasalverb نیست که بخواهد در یک مدخل جداگانه معرفی گردد. حرف اضافه یdownصرفا بیانگر "جهت" و سمت و سوی ریختن میباشد ومعنای فعل را دگرگون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( محتویات کابینت، قابلمه. . . ) ریختن بیرون و تمیزکردن you clean out something such as a cupboard, room, or container, you take everything out of it ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش آوردن کتری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روز توام با بی حالی . i spent a lazy day in the park یک روز توام با بی حالی را در پارک گذراندم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Stiff سفت که قابلیت شل شدن را هم دارد ولیhardسفت که قابلیت شل شدن را ندارد Stiff colarیقه ی سفت ( که بعد از چند بار پوشیدن یا شستن شل می شود ) Stiff ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Lead to ۱ - منتهی شدن به یک مکان ( direction ) The door leads out onto a wide, shady terrace. A narrow trail of blood led directly into the cave. . ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یک تکه از راه پله ها ( ما بین دو پاگرد ) We walked up four flights of stairs ( =sets of stairs ) . ما چهار تا پا گرد ( از راه پله ها ) را بالا رفتیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

( حرفم، نظرم، اطلاعاتم، خبرم، کمکم، کارم. . ) اگه بدرد بخور باشد I've brought my notes, for what it's worth. من یادداشت هایم را آورده ام، اگه بدرد ب ...

پیشنهاد
٢

اشتباهی که همه می کنند ر شما هم ا مرتکب شدن توی تله ی معروف افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دنبال دعوا میگرده از یک چیزی دلخوره، به همه گیر میده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ چیزی نمی تواند او را متوقف کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شانسی بودن

پیشنهاد
١

کار سختیه که بخواهیم ( فلان کار را بکنیم ) تحت فشار خواهیم بود ( برای انجام کاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

توی جیبم است توی مشت من هست ( یعنی مطمءنم که بدست می آورم آنرا )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در چشمان تیز بین رسانه ها زیر ذره بین رسانه ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در چشمان تیز بین رسانه ها زیر ذره بین رسانه ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

واضح، ملموس There is no discernible reason why this should be the case. هیچ دلیل واضح ( ملموسی ) وجود ندارد که چرا باید این یک مورد باشد There has b ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Throw sth together بطور تصادفی سرهم کردن چیزی ( هرچی دم دست بود، هرچی پیش آمد ) She threw a cake to gather او یک کیک سر هم کرد ( هرچی دستش آمد سرهم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Reward پاداش، جایزه ای که بطور خصوصی به کسی داده می شود Awardپاداش، جایزه ای که در ملا عام به کسی داده می شود Prizeپاداش، جایزه ی برنده شدن در یک رق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خوب عمل کردن ( روی بدهی ) ( یعنی تمهیداتی انجام داده که بتواندپرداخت کندیا کاملا پرداخت کرده است When someone makes good something, they either pay ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

۱_الف: رکورد Copper prices scaled a new heights قیمت مس رکورد جدیدی رسید ب: مقام، جایگاه He rose to Lofty heights of forign minister او به مقام رفیع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱_الف: رکورد Copper prices scaled a new heights قیمت مس رکورد جدیدی رسید ب: مقام، جایگاه He rose to Lofty heights of forign minister او به مقام رفیع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تءاتر خیابانی سینمای خیابانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - الف:سطح بالای ب:مقام والای ۲_اوج ِ. . . . . . . . . Her husband rose to the Lofty heights of transport minister شوهرش به مقام والای وزیر راه رس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - الف:سطح بالای ب:مقام والای ۲_اوج ِ. . . . . . . . . Her husband rose to the Lofty heights of transport minister شوهرش به مقام والای وزیر راه رس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بعید نیست از . . . . . که انجام بدهد. . . . Not put it sb to do sth Perhaps Helena told him - I wouldn't put it past her. شاید هلنا به او گفته است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چلوندن و گرفتن چیزی از کسی They managed to squeeze a cool €130 out of me آنها چلوندند من را تا توانستند۱۳۰ یورو بگیرند از من ( بچلونی اش یک ریال از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کدام سیاره آمدی؟ مثل اینکه دریک سیاره دیگر زندگی می کنی ( کنایه از ایده و نظرات غیر عملی و غیر واقعی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( به شوخی ) طبیعت وحش، تالار گفتگو، تالار اندیشه ( توالت )

پیشنهاد
٥

به دلایلی که خودش می داند خودش بهتر می داند ( من نمی دانم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

می ترسم حتی بهش فکر کنم جرات نمیکن، حتی بهش فکر کنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

قضیه دارد جدی میشه فراتر از یک شوخیه شوخی نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شوخی، نه جدی He said that he was a huge fan of the president, although I suspect it was tongue in cheek او گفت که یک طرفدار پر و پا قرص رییس جمهور ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رقابت نزدیک رقابت تنگاتنگ After finding out I got the job, I learned from a friend within the company that it was a close thing due to the yearlong g ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نجات معجزه آسا خطر از بیخ گوش کسی رد شدن a Close shave= a close thing = a close call

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

A close/near thing نجات معجزه آسا The car just missed the child but it was a very close thing این خودرو نخورد به بچه اما این یک نجات معجزه آسا بود خط ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نجات معجزه آسا The car just missed the child but it was a very close thing این خودرو نخورد به بچه اما این یک نجات معجزه آسا بود خطر از بیخ گوشش رد شد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی هوا نامعلوم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

( Tip the balance ( in sb's favour معادلات را به نفع. . . تغییر دادن کفه ترازو را به نفع. . . سنگین تر کردن ' The latest election promise might just ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یک فیلم برای مخاطبینی با فرهنگ خاص یک فیلم با مخاطب خاص Cult. . . . culture

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پا به فرار گزاشتن با. . . . ( دزدیدن و ) پابه فرار گزاشتن با. . . . Somebody broke into the shop and made off with several TVs یکنفر دستبرد زد به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Make up for ( جبران معنوی ) ( با رفتار و عملکرد ) جبران کردن The team will be anxious to make up for a disappointing start to the season این تیم نگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - به سختی دیدن به سختی شنیدن به سختی درک کردن ( متوجه شدن ) The numbers are too small_I can't make them at all این اعداد خیلی کوچک هستند، من نمی ت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از سر تکبر با کسی حرف زدن از روی تکبر باکسی حرف زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپزد کسی را روی فکر کسی کار کردن ( برای انجام کارغیر قانونی ) ( فکر کسی را ) آماده کردن ( برای کار خطا ) ( فکر کسی را ) تنظیم کردن ( برای کار خلا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه را به یک چوب راندن تعمیم نادرست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم خوبه هم بده مزایا ومعایب خودش را داره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به قید فوریت انجام دادن تسریع کردن میانبر زدن To help something happen or make progress more quickly than usual There are calls for the bill to be f ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای بیان پیشنهاد در نامه های اداری: علاوه بر این. . . . از این گذشته. . . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

رءوس مطالب را گفتن تیتر وار بیان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مواجهه ی با Even when faced with particularly arduous challenges, sh has a drive and tenacity to successfully cope with the situation حتی هنگام مواجه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معلومه که مشخصه که از ظواهر امر پیداست که ظاهرا You have been known to antagonize him معلومه که او را با خودت بد کرده ای اینجور که پیداست، او را با خ ...

پیشنهاد
٠

توی ذوق کسی زدن

پیشنهاد
٠

توی ذوق کسی زدن to react angrily to something that someone says or does: I made the mildest of criticisms and he jumped down my throat. من انتقادخیل ...

پیشنهاد
٠

توی ذوق کسی زدن to react angrily to something that someone says or does: I made the mildest of criticisms and he jumped down my throat.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پذیرفتن ( حقیقت تلخ )

پیشنهاد
٠

عذاب وجدان داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

لو دادن از زبان کسی در رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر سبیلی رد کردن صداش را در نیاوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنهان نگه داشتن ( حرفی، حقیقتی. . ) از کسی نگفته نگهداشتن حرفی از کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مشخص است/بود که. . . . . معلوم است/بود که. . . . . If something or someone is known to be or do something, people know that it is true or happens, ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معبر a place where something such as a road, river, etc. can be crossed safely, or a place where a road and a railway meet and cross each other جایی ...

پیشنهاد
١

از دماغ فیل افتادن خود شیفته شدن خود بزرگ پنداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم اجرایی یک گروه که کار میدانی و عملیاتی انجام می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Philip was a remarkable teacher, able to command instant respect فیلیپ معلم تحسین برانگیزی بود، قابلیت داشت که از احترام برخوردار باشد لیاقت داشت که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Letter of recommendation نامه ی ای با مضمون پیشنهاد یک شخص برای احراز یک پست و مقام Letter of reference رضایت نامه شغلی، نامه ی سابقه کار ( از یک شرک ...

پیشنهاد
٠

Letter of recommendation نامه ی ای با مضمون پیشنهاد یک شخص برای احراز یک پست و مقام Letter of reference رضایت نامه شغلی، نامه ی سابقه کار ( از یک شرک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکطرفه، قاطع A Lopsided 8_0 victory یک پیروزی۸بر صفب یکطرفه یک پیروزی قاطع ۸ بر صفر With a lopsided vote of 502 to 9 با یک رای قاطع ۵۰۲ بر۹

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آیکون اخبار جدید ( در صفحه ی فیس بوک شما ) آیکون اخبار بروز رسانی شونده در یک وبسایت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درگاه خبری LabSpaces has all of the features of a social - networking site with the addition of a daily science newsfeed لب اسپیس تمام ویژگی های یک س ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از ( یک دسته، شاخه بندی، گروه، انشعاب ) He invited male� fans of the�Ducke men's basketball team � and� of the Duck's rival University of North Car ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست به یکی کردن جملگی سر کسی ریختن You've all ganged up against me, it's not fair. شما همگی دست به یکی کرده اید رو در روی من. این عادلانه نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( با تاکید ) بیشتر، خیلی= More than adj فراتر از. . . . =More than noun He is more than a coach, he is a friend او بیش ازیک مربی است، او یک دوست است. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیکشنری کمبریج: :very خیلی It's more than likely that there's oil here under the ground. بیشتر احتمال دارد نفت وجود داشته باشد اینجا زیر زمیم خیلی ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بروز، ابراز، بیان ( احساسات، . . . ) expression of sympathy/thanks/regret etc ابراز هم دردی/ابراز تشکر/ابراز پشیمانی Freedom of expressionآزادی بیان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معلم ذخیره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تشر زدن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Fire :اخراج کردن از یک شغل یا پست سازمانی ( برکنار کردن ولی هنوز میتوانی وارد آن مکان شوی، فقط شغل نداری ) Expel:اخراج کردن از یک مکان ( که دیگر اجا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Extend توسعه دادن ( معنوی ) گسترش دادن ( معنوی ) Expand توسعه دادن ( فیزیکی ) گسترش دادن ( فیزیکی ) British Coal is planning to extend its operat ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( فرصت/مسیر موفقیت/دانش ) دریغ شدن، داده نشدن The scientists have been denied the necessary funds for their research program. از این دانشمندان سرمای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عصای دست است کاملا کاربردی و دم دستی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

محاله که نتواند. . . در اینجا به علت وجود دو نشانه ی منفی در یک جمله never باید"محال" ترجمه شود My grandson never fail to phone me on my birthday نو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Fail to = can't My grandson couldn't phone me=my grandson failed to phone me Never fail toمحاله که نتواند. . . در اینجاneverباید "محال" ترجمه بشه چو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گوشزد جدی کردن گوش کسی را کشیدن ( مجازی ) عصبانیت خود از کسی را ابراز کردن He gave me a real earful about being late so often. او گوشزد جدی کرد به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوش خود را تیز کردن با دقت گوش دادن Jay pricked up his ears when I mentioned a vacation. جی گوشش را تیز کرد وقتی من نام بردم از یک تعطیلات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوشش تیز شد به دقت گوش کرد

پیشنهاد
٠

خیلی زیاد مثل ریگ ( مثل پشکل ) آنقدر زیاد که از در و دیوار می بارد

پیشنهاد

آنقدر زیاد که حتی به گوش تو هم نرسیده We’ve got pumpkins coming out our ears this time of year. ما آنقدر زیاد کدو داریم که حتی به گوش توهم نرسیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ببینیم چی پیش میاد مطابق با شرایط همان لحظه تصمیم گرفتن We’ll see what the weather’s like and play it by ear. ما ببینیم آب و هوا چجوریه و مطابق با ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

( جواب آزمایش، نتیجه امتحانات، اخبار جدید. . ) آمدن، ( بدست آمدن ) ?Have the test results come through yet نتیجه ی امتحانات آمده؟ ?Have your examina ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

متفکر متفاوت نگر کسی که متفاوت از بقیه فکر می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

متفکر همگرا کسی که مثل بقیه فکر می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به ضرر خود کار کردن ( عمدی یا سهوی )

پیشنهاد
١

فعل متعدی : مسوولیت سنگین روی دوش کسی گذاشتن. . . throw sb in at فعل لازم : مسوولیت سنگین قبول کردن. . . . . be thrown in at Our manager thinks the g ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

طبق روال انجام دادن در چارچوب پذیرفته شده عمل کردن If you want to write for this paper, kid, you're going to have to play by the rules! اگر می خواهی ...

پیشنهاد
١

ترجمه ی زیر هم آورده شده ( کار کوچکی را ) بزرگ جلوه دادن ( کار کوچکی را ) زیادی گنده کردن ؟Why does he need to make such heavy weather of a simple ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سوار بر موضوع /مشکلات شدن کنترل اوضاع را بدست گرفتن مدیریت بحران را بدست گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Press on with sthپافشاری کردن در انجام چیزی Insist on sthپافشاری کردن روی یک عقیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باز کردن راه برای اقدامات بیشتر و بیشتر ( راه برای این کار که باز شد پشت سرش مثل سیل راه ها باز میشه برای کارهای بعدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یا از این طرف پشت بام پایین افتادن یا از آن طرف پشت بام افراط و تفریط کردن ( با حرف و عمل ) یا خیلی ببریم بالا کسی را یا کلا نیست و نابودش کنیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( با انتقاد و . . . ) روحیه ی کسی را خراب کردن ( با انتقاد از او ) کوبیدن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( وقتی امید کمی وجود دارد ) امید دادن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روحیه دادن به کسی ( با تعریف و تمجید ) به تدریج ساختن ( تقویت کردن ) کسی . . . . . . . . Knock sb down روحیه کسی را خراب کردن ( با انتقاد، . . . ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

( رفتار ) وسواسی compulsive gambling/overeating/spending etc ولخرجی/پرخوری/قماربازی وسواس گونه ( شخص ) وسواسی compulsive overeater/gambler/spender/l ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دردسری که نمیشه از زیرش در رفت شتری که در خونه ی همه می خوابه

پیشنهاد
١

( شخصی ) سر کسی آوار شدن ( جهت مواخذه و طلبکاری از او ) فلانی مثل یک خروار آجر روی سرم خراب شد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

اشغال ( یک پست، شغل / یک مکان ) ۱_سکونت ( در یک مکان ) ۲_تصدی ( یک شغل ) He took occupancy of this position for ten years. او تصدی این پست را برا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناخودآگاه کشیده شدن به سوی. . . . : drift ito I just drifted into teaching, really. من نا خود آگاه کشیده شدم به سمت تدریس ناخودآگاه دورشدن از : dri ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

من همیشه طرفدار اینم که تا میشه معنی تحت لفظی خود لغت را استفاده کنیم ". . . . . . به کنار" حالا با توجه به جمله ی بعد ، ناخودآگاه می فهمیم منظور"بعل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

. . . که هرگز تا حالا سابقه نداشته At a speed like never before با سرعتی که هرگز سابقه نداشته Because of the new technological revolution، our brains ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تغیرر کردن/دادن ( یک چیز، درونی یا بیرونی ) Her face hadn't altered much over the years صورت او تغییر نکرده است در طول سالیان ( تغییر ظاهری یک چیز ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اقناع کننده توجه: "رضایت بخش" یعنی دیگران ر ا راضی کردن ولی fulfilingیعنی درون خودمان را راضی کردن که کلمه "اقناع کننده" بهتر می باشد

پیشنهاد
٠

یک سر و گردن بالاتر از کسی بودن خیلی بهتر از کسی بودن =much better than

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر تر از کسی /چیزی بودن Render is a streets ahead of fhe rest of us at Matt's. راندی سر تر از بقیه ی ما است در ریاضیات =much better tgsn

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همینجوری یهویی ناگهانی بدون اطلاع قبلی Max was here a minute ago, then he disappeared_just like that مکس یک دقیقه پیش اینجا بود، سپس ناپدید شد_همینجو ...

پیشنهاد
٢

آره برای او خیلی هم خوبه که. . . اما ( برای من نه ) برای بیان نظر مخالف ( contrast Idea ) It's all very well for him to say it's not important, but ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یک کم دیره ( کار هز کار گذشته )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

اما این را هم بهت بگم ( ها ) . . . . She is clever, l'll give you that, but I don't trust her او باهوش است، اما اینم بهت گم من بهش اعتماد ندارم. I ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی باید خوش شانس باشند که. . . . احتمالش تقریبا صفر است که. . . . They'll be lucky to find a restaurant open at this time of night خیلی باید خوش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

درست و دقیقش را بخواهیم بگیم. . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فقط اسما رسما ( نه عملا ) It's my car in name only, to all intents and purposes , it belongs to my son این ماشین اسما مال من است ولی عملا مال پسرم ا ...

پیشنهاد
٤

از هر نظر، از هر جهت، عملا هرجور حساب کنی It's my car in name only. To all intents and purposes, it belongs to my son این ماشین اسما مال منه، ولی هرج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Be unrepentant پشیمان نبودن ( از گناه، جرم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم پوشی کردن ( از حق خودت ) گذشت کردن صرف نظر کردن ( از یک حق، ادعا ) Resign ( a right, , claim ) = relinguish His elder brother resigned his righ ...

پیشنهاد
٤

شخصا قانون را در مورد کسی اجرا کردن بدون دادگاه و دفاعیه کسی را مجازات کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه خود را جدا کردن ( از کسی، بقیه. . . ) صف خود را جدا کردن اعلام براءت کردن He was the first to break ranks with Ceausescu and publicly criticise ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مثل بقیه بودن ، سازگار با جمع بودن At our school, you were required to conform, and there was no place for originality. در مدرسه ما، از شما خواسته م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گروه سازمان یافته GROUP [countable] a group of people who work together to do a particular job or who are together for a particular purpose The Briti ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هییت رییسه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Lay down a rule/minimum requirement ( ریزقانون، آیین نامه های درون سازمانی. . . ) گذاشتن ( قوانینی که قبلا در مجلس تصویب و اجرایی شده را برای پرسنل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Lay down a rule/minimum requirement ( ریزقانون، آیین نامه های درون سازمانی. . . ) گذاشتن ( قوانینی که قبلا در مجلس تصویب و اجرایی شده را برای پرسنل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در تایید آقا امین : برمی گردد به معنای that of که جایگزینs' می باشدبه معنای "مالِ" Than that ofنسبت به مالِ. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بطور عادلانه ای In this justic system, We shall be equally eligible to all high offices در این دستگاه عدالت ما بطور عادلانه واجد شرایط مناصب عالیه خو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بی چون و چرا حاضرم بحثت کنم در حقانیتش که حاضرم اثبات کنم که حاضرم شرط ببتدم که Senna was arguably the greatest racing driver of all time سنا بی چون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱_تلخ، تاریک، مبهم، شوم، غم انگیز the grim reality of rebuilding the shattered town� واقعیت تلخ بازسازی این شهر درب داغون When he lost his job, his f ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱_ بطور مجازی ( در ذهن ) نگهداشتن " ( در ذهن ) قدر دانستن " "همیشه در خاطر داشتن" She cherishes her memories of home. او خاطرات وطن را همیشه در خاطر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

به معنی واقعی کلمه ، به تمام معنا Argentina came to a virtual standstill while the game was being played. آرژانتین به معنی واقعی کلمه متوقف شد وقتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عبور کردن از ( مشکلات، مریضی ) We are certain that he will get over his illness. ما مطمین هستیم که او ( بسلامت ) از این بیماری عبور خواهد کرد I'm g ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

used to show that something is surprising or unexpected: فقط اینکه ( متاسفانه ) . . . . فقط اینکه ( با کمال تعجب ) . . . . . He spent months negoti ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حس ( منطق، شعور ) میانه روی حس تعادل برقرارکردن در کارها In fact it was Jack's sense of humour that kept her feelings in proportion during the next ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مانع افتادن شدن He's just breaking his fall او فقط مانع افتادن خودش شد ( دستش را سپر کرد روی زمین که نیافتد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( شاگرد ) شیطون ، بازیگوش strategy for dealing with disruptive pupils یک استراتژی برای سر و کله زدن با دانش آموزان شیطون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقوق انسانی که قابل معامله نیست حقوق غیرقابل فروش ( که نمیشه روی آن معامله کرد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱_مجازی ( شبیه واقعی ) ۲_نسبتا واقعی ، قریب به یقین Car ownership is a virtual necessity when you live in the country. مالکیت خودرد یک نیاز نسبتا و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱_سالن تولید ۲_کارگر بخش تولید the ordinary workers in a factory, or the place where they work. on the shop floor.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - نا هماهنگ بودن با هماهنگ نبودن با He was out of step with the music او با موزیک هماهنگ نبود ۲_ راهش جداست از حسابش جداست از Town council leader b ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دو قطب مخالف مثل دو قطب مثبت و منفی They are poles apart in their political attitudes. آنها دو قطب مخالف هم هستند در گرایش های سیاسی شان My sister a ...

پیشنهاد
١

نتوانستن اخلاقی و وجدانی نمی توانم. . . . . ( نباید. . . ) نمی توانم. . . . . ( وگرنه ممکنه خدای نکرده باعث آزار کسی شدن/ممکنه خدای نکرده باعث خسارت ...

پیشنهاد
٢

سر جنگ داشنن با کسی سر دعوا داشتن با کسی آبمان با کسی در یک جوی نرفتن He and his wife are always at loggerheads او و همسرش همیشه سر جنگ دارند او و هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر جنگ داشتن سر دعوا داشتن آبمان با کسی در یک جوی نرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه راه پس دارد نه راه پیش Be locked in battle /despite گیر افتادن در مخمصه ای که نه راه پس دارد نه راه پیش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - پر درآمدتر You will be about �50 a week better off تو هفته ای۵۰ یورو پردرآمدتر خواهی بود ۲ - ( جهت مشاوره دادن ) برای کسی بهتر بودن که. . . bet ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در حوزه ی فوتبال : گلزن کسیکه زیاد گل میزند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد لباس، خز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر چه خیلی. . . . خیلی. . . . اما خیلی دوست دارم. . . . . اما Much as I'd like to, I can't come اگرچه خیلی دوست دارم، اما نمی تونم بیام. Much as I ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشاهداتی ، میدانی ( Observational = field ( work The study involves observational fieldwork in different types of police stations. این مطالعه شامل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

باز شدن درب مجازی فرصتی ایجاد شدن راه حلی گشوده شدن جلوی پای . . . دریچه ای باز شدن به سوی ( دنیای جدید، همکاری علیه تروریسم، . . . . ) بابی گشوده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( رفتار، احساس ) تصنعی بودن، مصنوعی بودن ( فضا، محیط ) تخیلی، فضایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با عاملیت مستقیم با دخالت مسقیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدیمی هایی که دیجیتال تو مخ شان نمیره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

انطباق پذیری ، انطباق ( با ) ، تبعیت ( از ) As conformity in religious life has declined, choice has become a more important factor. چون ( تبعیت از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عرف، وحدت رویه، استاندارد They will make sure there is conformity to the new tax regulations آنها اطمینان حاصل خواهند کرد که یک عرف ( وحدت رویه ای ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیچ خوردن ( مفصل ) در رفتن ( مفصل ) تفاوت انگلیسی با فارسی: ما میگیم پام پیچ خورد ( ما لازم بکار می بریم فعل را ) آنها میگویند پام را پیچ دادم ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تمدید کردن Her visa was extended ویزای او تمدید شد. Management have agreed to extend the deadline. مدیریت موافقت کرده است که تمدید کند ضرب الاجل را ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

گرایش ذاتی شان است که. . . ذاتا. . . . . است Human beings tend to fear things that are unfamiliar to them انسانها ذاتا می ترسند از چیزایی که نا آشنا ...

پیشنهاد
١

( موج ) پالس منفی دادن افکار منفی کسی را برانگیختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - متحمل. . . . . شدن The Democrats suffered a crushing defeat in the last election. دموکراتها متحمل شکست سنگین شدنددر انتخابات گذشته 25policemen s ...

پیشنهاد
٢

اولین چیزی که به ذهنم می رسه It was the best I could think of off the top of my head. این بهترین چیزی بود که میتونستم درنظربگیرم، اولین چیزی که به ذ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رد و بدل کردن نظرات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خدمات ارایه دادن سرویس دادن تداریک دیدن برای ( سلایق، نیازها، قابلیتها. . ) The club caters for children between the ages of four and twelve. این ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

از جایی آمدن ( با این احساس که. . . . /با این تفکر که. . . /با ایده ی. . . ) We came away thinking that we had done quite well. ما از آنجا آمدیم با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عددی حساب نکردن آدم حساب نکردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درحال پیدا کردن. . . بودن در شرف پیدا کردن. . . . بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درحال پیداکردن. . . . در شرف پیداکردن. . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

طرز صحبت کردن Watch your language مواظب طرز حرف زدنت باش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جبهه گرفتن ( در مقابل انتقادات دیگران )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بی گناهی کسی را اثبات کردن پاک بودن ( بی گناهی ) کسی را ثابت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی احساس نسبت به. , in an age of pressurized happiness we seem to have grown insensetive to simple pleasures در عصر شادی زورکی، ما به نظر می رسد که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنده ی زورکی شادمانی تحت فشار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

از پس چند کار همزمان برآمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Work yourself into the ground سخت کار کردن و خسته شدن Drive yourself into the ground خود را داغون کردن Run yourself into the ground سگ دو زدن You're ...

پیشنهاد
٠

Work yourself into the ground سخت کار کردن و خسته شدن Drive yourself into the ground خود را داغون کردن Run yourself into the ground سگ دو زدن You're ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

تمام هم و غم خود را گذاشتن روی چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قرص آرام بخش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتبار خدشه دار شده وجهه ی خر اب شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to be mere mortal خدا که نیستیم! یک انسان عادی و فانی هستیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ادامه دار، کش دار ، ( بوسه ) آبدار باقیمانده Any lingering hopes of winning the title soon disappeared. هرگونه امید باقیمانده برای بردنده شدن این عن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شخص: بهتربودن از کسی . If you work hard, you will get the better of your classmates. اگر سخت کار کنی بهتر از همکلاسی ات خواهی بود احساسات : غلبه کرد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( happen ( in particular way = go off without a hitch ( یک رویداد رسمی ) به خوبی و خوشی پیش رفتن طبق برنامه پیش رفتن بدون مشکل برگزار شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

( happen ( in particular way = go off without a hitch ( یک رویداد رسمی ) به خوبی و خوشی پیش رفتن طبق برنامه پیش رفتن بدون مشکل برگزار شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اگر آسمان حد و مرزی داره اینم داره! ( استفهام انکاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( کارمند، کارگر، مدیر، بازیکن ) آزاد بودن ( از وظایف محوله ) ( متهم ) آزاد بودن ( ابه خاطر رفع اتهام )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

جلوی کسی ایستادن مقاومت کردن در برابر کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Get /let sb off the hook اجازه دادن به کسی که یک نفس راحتی بکشد John's agreed to go to the meeting in my place so that gets/lets me off the جان مواف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Sb ease off کم کردن ( شدت یک فعالیت ) سبک تر کردن ( شدت یک فعالیت ) Sth ease off کم شدن ( شدت یک فعالیت ) آهسته تر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( ورزش ) پا یا پای پیش رفتن ( با یک حریف قوی تر ) رقابت برابر داشتن ( ورزش ) جانانه جنگیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

طرح و برنامه ی خاصی نداشتن ( برای موفقیت ) We are out of the running for the league now. I think our manager 's lost the plot حالا ما هیچ شانسی برای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدترین ها/بهترین ها اتفاق افتادن کمترین/بیشترین استفاده را بردن As far as pensions go, it’s still women who come off worst تا آنجاییکه به مستمری بازن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمام سعی خود را کردن هرچه در چنته داشتن رو کردن I want you to dig deep. Find out who she is, and where she came from من از شما می خواهم که تمام سعی خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در فاصله بسیار نزدیک ( از یک شخص یا مکان یا شیء ) در فاصله ی قابل دسترس ( تا رسیدن به جایگاه شایسته ) در تیر رس یک موفقیت بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Be in content ( for sth ) رقیب محسوب شدن برای. . . رقیب بودن برای. . . . تهدید محسوب شدن برای. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ضد حمله زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

باطل کردن ( کارت اعتباری ) ( که مفقود شده یا دزدیده اند ) Cancel credit card

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

mad scramble=شیر تو شیر - بل بشو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیر تو شیر - بل بشو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی هم خوشش نیست از اینکه، ، ، همچین خوشش نبود خوشحال نبودن ضمنی از موضوعی best pleased Used in negative constructions to indicate irritation, aggr ...

پیشنهاد
٠

خوب، خوب است. بد هم بد است گل ذاتش گل است نمی تواند زشت باشد. خصلت اوست. کسی که ذاتش خوب است هیچوقت بدی نمی کند چون در طبیعتش بدی نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

By virtue of مترادف because نمی باشد By virtue of : به واسطه ی He can have you fired by virtue of his position in the company او میتواند اخراج کند ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

محیط زیست محور منطبق با محیط زیست ( به لحاظ زیست محیطی ) پایدار The government should do more to promote sustainable agriculture. دولت باید کارهای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در حالت اسم :pick - up سوار کردن برای برگشت ( یا رفت ) Rod and Mark who came to my rescue had just happened to be on their way back home in their p ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل برق و باد تسخیر کردن کسی/چیزی/جایی چشم برهم زدنی پیروز شدن/قبضه کردن/دستگیر کردن کیش و مات کر ن کسی The invaders took the castle by storm. مهاجم ...

پیشنهاد
٠

مته به خشخاش گذاشتن وسواس زیادی به خرج دادن ایراد ملا لغتی گرفتن از چیزی ؟Why does he need to make such heavy weather of a simple task چه نیازی هست ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

روال ( کار )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شخص :ثابت قدم فعایت : راسخ ، پایمردانه ، مستحکم ، بدون تزلزل The battalions continued to advance with unflinching courage. این گردان ها به پیشروی اد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نسبتا قابل توجه A Fair percentage of student population eat too few vegetables درصد نسبتا قابل توجهی از جمعیت دانشجویی خیلی کم سبزی می خورند Outstand ...

پیشنهاد
٠

Fair=نسبتا قابل ملاحظه A Fair percentage of student population eat too few vegetables درصد نسبتا قابل ملاحظه ای از جمعیت دانشجویی ، خیلی کم سبزیجات م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣١

۱ - اگر قبل ازother thanجمله ی منفی یا جمله ای که معنای منفی از آن استنباط گردد بیاید، به معنای 《به جز ، الا ، به غیر از 》 می باشد. There's nobody h ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Stillبه عنوانdiscource marker. : با این وجود ( برای بیان وجه دیگر قضیه ای که قبلا درباره اش صحبت کرده اید ) Though :با این وجود ( برای بیان تناقض با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

طیف سوم معناییapply به معنایuse : کاربرد داشتن به کار رفتن New technology is being applied to almost every industrial process تکنولوژی جدید تقریبا دا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

میدان رقابت برابر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مسلما قبول دارم که اذعان می کنم که اعتراف می کنم که Admittedly, . . . . . . but. . . . , 0 Admittedly, this is not a problem with a simple solution, ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشاغل حوزه ی سلامت ( از قبیل رادیولوژیست ، چشم پزشک، جراح، متخصص تغذیه، پرستار. . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

طیف پنجم معناییshare : =same همین. . . . . . ( عقیده/نظر/ویژگی ) . . . . . . را داشتن مشترک بودن با کسی، چیزی را Other parents share her belief in th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در هر دو حالت ترجمه کنیم - "خیلی" درست درمیاد ۱ - انصافا The weakness in their defense has already cost them dearly this season. این نقطه ضعف در دف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

رسیدن به هدف دست یافتن به مقصود بدست آوردن هدف =archive a goal

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرداختن هزینه ها تامین کردن مخارج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تامین کردن هزینه هاmeet a cost/expense پرداختن بدهی ها. meet a debt

پیشنهاد
٠

حواسشون به کار خودشان است ( به چیز دیگری فکر نمی کندد ) فقط مسیری که برای خودشان تعریف کرده اند را می روند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نگاه فکورانه نگاه دور اندیشانه نگاه مضطرب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

برگزیده Lawrence’s novel was eventually recognized as a work of genius. رمان لورنس برگزیده شد به عنوان یک کار نابغه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بطور نا امیدکننده ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - ( به لحاظ پزشکی ) بیمار ۲ - مرضی A pathological liarیک دروغگوی ( به لحاظ پزشکی بیمار ) I've got a pathological fear of height من یک ترس مرضی دار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همدردی دسته جمعی ( درد مشترک )

پیشنهاد
٠

کند پیش رفتن ( فایده ای نداشتن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چهار چشمی مراقب بودن اوضاع را پاییدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریسک کردن و کاری کردن خطر کردن و چیزی گفتن The newcomer didn't dare to venture his opinion on the matter تازه وارد جرات نکرد ریسک کند عقیده اش را بگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

be aimed at هدفش. . . . است ( بود ) aimed to هدفش. . . . است ( بود ) aim sth to sb هدف گرفتن. . . به سمت. . . an argument aimed at the understandi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

هفت خوان رستم مراحل سخت تبریه شدن مراحل سخت موردقبول واقع شدن ( تایید صلاحیت شدن ) To pass an ordeal از هفت خوان رستم گذشتن Ordeal of fire عبور از ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به داد کسی رسیدن . i rejoiced that god had come to my rescue once again از اینکه خدا یک بار دیگر به دادم رسیده بود شادی کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شاید بهتره که. . . ( انتخاب بین بد و بدتر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مخاطره جویانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدر رفتِ The war was an enormous drain on the country’s resources این جنگ یک هدر رفت بزرگ منابع کشور بود. is a drain on their resources. این یک هدر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از خود ساطع کردن ، از خود نشان دادن بوی. . . . . دادن He exudes an air of wealth and power او بوی ثروت و قدرت می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تحسین شده Lawrence’s novel was eventually recognized as a work of genius. رمان لورنس تحسین شده به عنوان یک کار نابغه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی خیال همه چیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

۱ - کسی/چیزی را . . . . . کردنcause to become The accident rendered her a quadriplegic این تصادف او را فلج کرد ( باعث شد ا. فلج شود ) Beating the cr ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیرکردن. . . . در گلو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گیر کردن . . . . . در گلو

پیشنهاد
٤

بهترین چیز در نوع خودش از وقتیکه نان ورقه ای مد شد تا به امروز عالیه! بهتر از این نمیشه توی نوع خودش بهترینه، از وقتی یادم میاد تاحالا ( روی دستش چیز ...

پیشنهاد
٦

بهترین چیز در نوع خودش از وقتیکه نان ورقه ای مد شد تا به امروز عالیه! بهتر از این نمیشه توی نوع خودش بهترینه، از وقتی یادم میاد تاحالا ( روی دستش چیز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

محرومین ، فقرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Come to be = start to be

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بحران زده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سرپا نگه داشتن ( اقتصاد، شرکت. . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حسرت گذشته را خوردن

پیشنهاد
٢

در تمام امور دستی بر آتش داشتن در تمام امور دخالت کردن از تمام امور سررشته داشتن انگشت توی هر سوراخی کردن

پیشنهاد
١

در تمام امور دستی بر آتش داشتن در تمام امور دخالت کردن انگشت توی هر سوراخی کردن از تمام امور سر رشته داشتن

پیشنهاد

( آدم ) موزی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ضایع شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضایع شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مرید کسی شدن

پیشنهاد
١

مرید کسی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دهان کسی را آب انداختن It's making my mouth water این داره دهانم را آب می اندازد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دهان کسی را آب انداخنن It is making my mouth water این داره دهنم را آب می اندازد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

( علارقم سیر بودن به احترام سفره و دیگران ) یک لقمه حوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خطر قریب الوقوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر و نگهدلری ( یک کارگاه، دستگاه، ساختمان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم تعمیر و نگهداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر و نگهداری ( یک دستگاه، ساختمان ، کارگاه. . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم تعمیر و نگهداری ( مسول تعمیر و نگهداری یک ساخنمان ، کارگاه ، دستگاه. . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حیرت When we looked out over the huge canyon, we were filled with awe. وقتی به دره بزرگ نگاه کردیم، پر از حیرت بودیم He felt great awe for the lands ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

impede. مانع ( پیشرفت، موفقیت. . . ) شدن prevent. مانع ( خسارت، تصادف، جراحت. . . ) شدن Impedeبار معنایی منفی دارد Preventبار معنایی مثبت دارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بخشی از . . . ( تیم، اجتماع، گروه ) . . . . شدن ( فعل لازم ) خود را ( با جمع ) وفق دادن ( فعل متعدی ) کسی را وارد جمع کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فعل : تو لب رفتن، عنق بودن، اخم کردن اسم: لب و لوچه ی آویزان صفت : ( لب و لوچه ) آویزان. in pout Amelia seemed to pout, playing with a salt shaker. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناملایمات دوران سختی شرایط سخت His courage in the face of adversity شجاعتش در مواجهه با ناملایمات Adversity is a good [great] schoolmaster. شرایط ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

فکر بهتر راهکار ثانویه باز اندیشی طرحی نو ( بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از مرگ نجات یافتن از بیماری خطرناک جان به در بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرفتن مریضی گرفتن ( بیماری مسری ) گرفتن ( بیماری واگیر دار )

پیشنهاد
٢

آدم همیشگی نیستی خود همیشگیت نیستی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارزان بودن ( ارزان ارایه شدن ) به قیمت ارزان برای فروش گذاشته شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیر نزولی /سراشیبی This year's downward spiral of house prices has depressed the market سیر نزولی قیمت مسکن، بازار را راکد کرده است. The country's e ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

be in arrears with قسط عقب افتاده داشتن/معوقات داشتن تفاوت زبان انگلیسی با فارسی: در انگلیسی ( هستم ) می گویند در فارسی ( دارم ) می گویند I'm in arre ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قسط عقب افتاده rent/mortgage/tax arrears اقساط عقب افتاده ی اجاره خانه/اقساط عقب افتاده وام مسکن We’ve got 3 months' arrears to pay. ما قسط عقب افتا ...

پیشنهاد
٨

خود را خالی کردن چیزی که مدت ها در سینه داشتی را گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارزان در نمی آید Michelin - star restaurants don't come cheap رستوران میشلن استار ارزان در نمی آید ( گران است )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هیچی حساب کردن چیزی عادی دانستن چیزی ( که از نظر همه غیر عادی است ) He think nothing of spending $100 just on a night out او هیچی حساب می کند خرج کر ...

پیشنهاد
٠

زندگی پر زرق و برق داشتن زندگی لاکچری داشتن زندگی با امکانات مدرن داشتن

پیشنهاد
١

غیر منطقی پول خرج کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Have more money than sense غیر منطقی پول خرج کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( شخص ) فرهیخته ( فیلم، کتاب ) فاخر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نخوردن ( پرهیز کردن ) Try and go without sugary drinks سعی کن نوشابه های قندی نخوری در انگلیسی برای هر منظور یک لغت مجزا دارند نخوردنnot to eat, پره ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیان ده ضرر ده This is the airline’s fourth straight year in the red این چهرمین سال زیان ده بودن این خط پروازی است. این چهارمین سال است که ای خط هوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

آپارتمان های به هم پیوسته آپارتمان های یکپارچه در یک ردیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

انتظار یک واقعه ی خوب را کشیدن در انتظار یک واقعه خوب بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رد کسی کردن ( که بترسد فرار کند ) دنبال کسی دویدن ( که بترسد فرار کند ) کیش دادن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کله کسی را خوردن ( با داد و بیداد و اعتراض بیجا )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کله ی کسی را خوردن ( از بس داد و بیداد و اعتراض کرد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

( بی هدف ) ور رفتن ( با چیزی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - به نشانه اعتراض ترک کردن ( جلسه. . . . ) ۲ - ترک کردن زندگی زناشویی ( با کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شرمنده کسی شدن ( به خاطر تعاریف و لطفی که در حق ما کرده ) بدهکار کسی شدن ( به خاطر تعاریف و لطفی که شاید شایسته اش نبودیم )

پیشنهاد
٢

زندگی می کنیم ها! ( خیلی داره بهمون خوش می گذره )

پیشنهاد
٨

زندگی می کنیم ها! ( خیلی داره بهمون خوش می گذرد ( )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مواظبم اند هوامو دارند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مواظبم هستند هوای من را دارند هوامو دارند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

که به خودش هم شک دارد he is the kind of people who is self doubt او از اون نوع آدم هایی هست که به خودش هم شک دارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوباره سراغ چیزی /کسی رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

قسمتش بوده است خدا براش خواسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکی از معانی get به معنی رسیدن ( به جایی می باشد ) : get through to sb رساندن خط تلفن به کسی ، وصل شدن به کسی رساندن خودمان به کسی ( با تلاش بسیار ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در راه خود ثابت قدم هستند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بچه ی سرسخت بچه ی مهار نشدنی بچه لجوج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به تدریج تبدیل شدن به

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این شایع است توی خانوادمون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - زیر پایی گرفتن، پشت پا زدن ۲ - پشت پا خوردن، پایمان به جایی گیر کردن to hit something with your foot so that you fall, or to make someone do this ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بر خلاف معمول که ازش بعید بود که از شخصیتی مثل تو انتظار نمی رفت که از همچین کسی/چیزی انتظار نمی رفت

پیشنهاد
٨

I got it the wrong way من *بد برداشت کردم* ( و دلخور شدم ) I got the wrong end of the stick من *اشتباه برداشت کردم* ( ولی دلخور نشدم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به اندازه ی کافی عادلانه است I'll trade you my tennis racket for your skates. " "Okay, fair enough. " من راکت تنیسم را با اسکیت تو معامله میکنم. قبو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به شدت باهات موافقم شدیدا باهات موافقم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بالاخره چشمم خورد به. . .

پیشنهاد

اشتباه اول از . . . بود اول . . . اشتباه کرد ا ول تقصیر. . . . بود At first he wasn't friendly, maybe I got off on the wrong foot. He thought I wasn' ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به روز نبودن دانش ( کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

فراتر از این حرف ها رفتن پیشرفت خارق العاده کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قدرت تصمیم گیری بالایی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عبور کردن از یک دوره ی زمانی بدون چیزی Don't go without breakfast بدون صبحانه نمان ( بدون صبحانه از صبح عبور نکن ) It would be unkind to go without ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برداشتن از روی قیمت ها تخفیف دادن زدن از قیمت ها کاستن از قیمت We'll take 2% off ما دو درصد برمی داریم ازروی قیمتها ( ۲درصد تخفیف می دهیم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گران فروشی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

lie_in ( adj ) خواب دلچسب خواب حسابی خواب تا نیمروز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خود را پیدا کردن ارزیابی درستی از خود پیدا کردن ( در شرایط جدید ) I asked Susie if I could stay with her till I found my feet. ازش خواهش کردم اگر ...

پیشنهاد
٢

در حرف های او نکته ای وجود دارد در حرف های او حرف درستی وجود دارد در حرف های او حقیقتی نهفته است

پیشنهاد
٣

روی زمین راه رفتن نه توی آسمون ها در مسیر واقع بینانه قدم برداشتن واقع گرا بودن نه ایده آل گرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست و پا گیر بودن توی دست وپا بودن مزاحم انجام کار بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دست وپا گیر بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی دلیل سر کسی داد زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بقچه کردن و در پستو گذاشتن دم دست نگذاشتن بایگانی کردن ( البسه، اشیا. . ) از جلوی دست برداشتن

پیشنهاد
٠

هزینه کردن ( شخصیت ) کسی برای شوخی کردن شوخی کردن به قیمت آبرو و شخصیت کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به قیمت آبرو و شخصیت کسی هزینه کردن شخصیت و آبروی کسی Jake joke at sb's expense هزینه کردن شخصیت و آبروی کسی برای شوخی کردن شوخی کردن به قیمت بی شخصی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Make joke at sb's expense شوخی کردن به قیمت آبرو و شخصیت کسی به کسی خندیدن ( نه با هم خندیدن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اساس کار را بر. . . . . نهادن سنگ بنای کار را بر. . . نهادن شالوده ی کار را بر. . . نهادن The new plan will build on the success of previous programs ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

لفتش دادن خیلی طولش دادن Alf took his time to aske me out الف خیلی طولش داد ( لفتش داد ) که درخواست کند باهم بیرون بریم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درخواست بیرون رفتن با هم قرار عاشقانه گذاشتن با کسی Alf took his time to ask me out. الف لفتش داد ( خیلی طول کشید ) که از من خواست که باهم بیرون بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برای کسی جذاب بودن ( هم ) جنس کسی بودن هم کفو کسی بودن وصله ی تن کسی بودن متضاد:وصله ی ناهمرنگ بودن با کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اعصاب کسی در آستانه تحمل بودن ( اعصاب ) در مرز رد دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

از بی حوصلگی اشک کسی درآمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

ذهن را از چیزی آزاد کردن دغدغه ی چیزی را از ذهن بردن Going to the gym took my mind off the exams رفتن به باشگاه دغدغه ی امتحان را از ذهنم برد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هم دم بودن همنشینی کردن مجالست کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

۱ - ارتباط عاطفی بر قرار کردن با کسی I sometimes find it difficalt to get through to young people من بعضی وقت ها سخت است که ارتباط برقرار کنم با جوان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - ( تنبیه ) قسر در رفتن ( بدون تنبیه ) Watch Frank – he’ll cheat if he thinks he can get away with it مواظب فرانک باش، اگر فکرکندمی تواند قسر در ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تسلیم خواسته های کسی شدن تن دادن به

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پوز کسی را زدن روی کسی را کم کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

یک خروار کار سر کسی ریخته بودن John is competently snowed with the work جان یک خروار کار سرش ریخته است جان از شدت کار وقت سر خاراندن ندارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بین راه به کسی سر زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمی دونم، شک دارم، مطمءن نیستم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

گفته خواهد شد حالا نمیشه گفت، باشه بعدا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شماطت کردن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فراگیر شدن عمومی شدن به اطلاع عموم رسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با مردم خوب بودن مردم دار بودن

پیشنهاد
٦

تمام بدی ها/خو بی های کسی را رشد دادن خوبی ها/بدی ها را در کسی زنده کردن صفات مثبت/منفی کسی را برانگیختن حیوانیت/انسانیت را در کسی شک فا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

عقب نشستن و دخالت نکردن بیرون گود نشستن و نظاره کردن بی تفاوت به سرنوشت چیزی یا کسی نشستن و اقدامی نکردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مستقل تصمیم گرفتن تصمیم خودش را بگیرد استقلال رای داشتن تصمیمات سخت را گرفنن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پخش و پلا بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگر تمام راه ها به بن بست برسد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در انتهای میدان دید در انتهای مرز شنوایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

توی خودمان حل کردن ، در درون خود حل کردن/پذیرفتن ، خود را توجیه کردن ( موضوع، مساله را ) در درون خودمان کاملا جای دادن/نهادینه کردن accommodateخود ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستی با دوام دوستی پایدار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناهنجار ، هنجار شکن unruly treatmentرفتار ناهنجار a bunch of unruly childrenیک مشت بچه ی هنجار شکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رفتار ناهنجار ، رفتار هنجارشکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

فریاد دادخواهی۲ - درخواست کمک فوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Have a tendency to. عادت داشتن به Have a tendency to =to be get used to =to be on a habit ofعادت داشتن به my algebra teacher has a tendency to forget ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قدرت تصمیم گیری خوب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

. bother ( n ) زحمت، دردسر it�isn't�worth�the�bother به�دردسرش�نمیارزد. it�is�a�bother�to�have�to�wait�so�long ( همه اش ) دردسر است که مجبوریم من ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

به کسی بر خوردن Bertha resent the way her boyfriend treated her برسا بهش برخورد، آنجوریکه دوست پسرش باهاش رفتار کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Charge ( n ) هزینه ی خدمات مثل هزینه های مجتمع مسکونی ( شستن راه پله، تعمیر آیفون، سنگ راه پله ) , پول شارژ بلوک مثل هزینه ی خدمات مدرسه ( پول فتوکپی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نایل شدن ( به ) He ascended the rank of seccond lieutenant او به درجه ی ستوان دومی نایل شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تنگنا ( کوچک و کم جا )

پیشنهاد
٢

موفق باشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بد دهنی کردن، فحش دادن. criticize severely ( شدیدا انتقاد کردن ) Backbiteغیبت کردن، پشت سر کسی حرف زدن Bad mouthبد دهنی کردن، فحش دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بچه ی چندم ( یک خانواده ) What's your birth orderبچه ی چندمی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

( صدا ) ۱ - قطع و وصل شدن ۲ - خروسی شدن ( صدای نوجوان تازه بالغ شده ) ۳ - گرفتگی صدا پیدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بریز بیرون ( هرچی میدونی ) اعتراف کن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاهم را به نشانه ی احترام به شما از سر بر می دارم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

با فشار آب شستن ( بشوره ببره )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( فریاد می زنند ) مطالبه می کنند : call for گروهی از افراد ( نیاز دارد ) می طلبد: نوعی از رفتار call for پیش بینی کردن آب و هوا call for Human Rig ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سنگ اندازی کردن ( در مسیر حل یک مشکل ) مانع تراشی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنده کردن ( یک شیء دور انداختنی ) تعمیر و نوسازی کردن Upcycleزنده کردن یک شیء . . . . . . . . . بازیافت کردن مواد اولیه ی یک شیءrecycle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پاسخگوی مطالبات بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جای خواب داشتن ( خوابیدن ) This room sleeps 6 people این اتاق را ۶ نفر می خوابند ( جای خواب ۶ نفر را دارد )

پیشنهاد
٠

تنزل دادن سطح روابط دیپلماتیک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

( فیلم ، صحنه، . . . ) حاوی خشونت ، پر از خشونت A gory film. یک فیلم خشن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گروه هم نوع مقیم جامعه ی. . . مقیم the Armenian colony of Chicago ارمنیهای مقیم شیکاگو ( جامعه ی ارمنی های مقیم شیکاگو ) the artist colony in Paris ...

پیشنهاد
٥

( از فرط نگرانی ) از خواب و خوراک افتادن برای. . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای خودش بدون اتکا به دیگران روی پای خودش ough now a celebrity in her own right, the actress knows the difficulties of living in the shadow of her f ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاطعانه حرف خود را زدن بی تعارف حرف خود را گفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مشکل ساز شدنtrouble دچار مشکل شدنis troubled They look good enough to trouble most teams in the competition آنها به اندازه ی کافی خوب به نظر می رسند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حالی کردن، توی مخ کردن، فهماندن The episode has brought home to me the pointlessness of this war. این اپیزود حالیم کرد ( قشنگ توی مخم کرد ) بی معنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از سرما سده کردن سرمای شدید خوردن catch one's death of cold )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بالاخره دیدن کسی/چیزی بعد از سعی فراوان دیدن توانستن دیدن I caught sight of her in the crowd. توانستم ببینمش توی جمعیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در حاله ای از ابهام قرار دارد نامعلوم است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

جدا شدن از چیزی دل کندن از. . . از. . . . گذشتن The miser doesn't like to *part with* his money. آدم خسیس دوست ندارد از پولش *دل بکند*. I could ne ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

روح بخشیدن به ، روح در کالبد. . . . بخشیدن جان بخشیدن ( به یک کاراکتر. . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوس رانی ، بزن در رو، حاجی حاجی مکه ، بی تعهدی، بی اخلاقی، کثافت کاری ولنگ و بازی اخلاقی، مثل قاب دسمال پرت کردن و دور انداختن یک انسان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فوج فدج ، گله گله، دسته دسته، خیل خیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تصور غلط داشتن در ارتباط یک موضوع Don't run away with the idea that this job is going to be easy. در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب های خروشان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

راه افتادن ( پروژه ، کار. . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( در بستتر بیماری، زندان، بیمارستان ) افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

افشای راز ، لو دادن ، داد می زند. . . . ( مشخص است، تابلو است که. . . ) Her look was *a dead giveaway* to her feelings. نگاه او احساساتش را *لو می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صحبت کردن درباره ی احساسات کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

( برای گرفتن موافقت ) با کسی صحبت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

زدن از هزینه ها صرفه جویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در راه ماندن غافلگیر شدن ( در طوفان، مه، خرابی ماشین، بی پولی. . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - چرخش روزگار ۲ - ورق برگشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دنبال ( کار ) شر گشتن،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Show نشان دادن عمدی expose لو دادن ( افشا کردن ) عمدی turn up نشان دادن یا لو دادن غیر عمدی Aunt betsy turns up financially ruined عمه بتسی مشخص میشه ...

پیشنهاد
٣

آرامش خود را از دست دادن روی چیزی It’s a practice game – I wouldn’t lose any sleep over it. این یک بازی تمرینی است. من آرامشم را از دست نخواهم داد ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دادیار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

هتّاک ، بد دهن، زبان دراط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - تجسس کردن ۲ - کاشف به عمل آوردن ( با تجسس متوجه شدن، بعد از تجسس پیدا کردن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

روح شیطانی ارواح خبیثه =evil spirit

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقشه کش ، حقه باز، اهل دوز و کلک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - بطور مستمر روح را آزار دادن، تداعی کردن ( وقایع تلخ ) ۲ - بطور مستمر مشکل درست کردن برای کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بطور مسمتر روح را آزار دادن تداعی کردن ( وقایع تلخ ) the tragic scene still haunt herصنه های غم انگیز هنوز روح او را می آزارد ( هنوز تداعی می شود بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قوز بالا قوز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

معلوم نشه کجا رفت گم و گور شدن بطرز مشکوکی گم شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گم و گور شدن به طرز مشکوکی گم شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

( بدون تفکر ) در یک موقعیت سخت ورود کردن ( بدون تفکر ) توی یک مشکل ورود پیدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مریض گونه، بیمار، قهار ( با بار معنایی منفی ) ، حرفه ای ( با بارمعنایی منفی ) habitual criminal/offender مجرمین حرفه ای، متجاوزین بیمار habitual dri ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشک ( شادی یا غم ) کسی را در آوردن به حرف آوردن کسی set sb off=make sb do sth وادار کردن کسی به گریه ، خنده ، حرف زدن. . . .

پیشنهاد
٣

رو به بهبودی/وخامت گذاشتم ورق برگشت، اوضاع عوض شد ( روبه بهبودی/وخامت ) )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناگهان از غیب ظاهر شدن ناگهان از غیب رسیدن غیر منتظره وارد جایی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یک راست رفتن به . . . یک کله رفتن به I think it’s time we made for home. من فکر می کنم وقتش است که یک راست برویم خانه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤١

حال روحی کسی خراب شدن در خود شکستن حال شکستگی پیدا کردن He broke down and cried او حالش خراب شد و گریه کرد. She broke down in tears when she heard ...

پیشنهاد
١

بوی خوبی از این ماجرا نمی آید صدای ( خبرهای ) خوبی از این ماجرا به گوش نمی رسد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

رفت و آمدن داشتن ( تعداد دفعات زیاد ) meet. . . . visit. . . . . . . . go around تعداد دفعات یکبار یکبار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

sound outنظر یک نفر را پرسیدن surveyنظر یک جامعه را پرسیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بر اساس شنیده ها. . . . آنچه از شنیده ها بر می آید. . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نظر کسی را پرسین نظر سنجی کردن ( درباره چیزی ) I wanted to sound her out about a job that I'm thinking of applying for. من می خواستم نظر او را بپرس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تا آخر عمر ( به روش خاصی ) زندگی کردن باقی عمر را سپری کردن He lived out his life in solitude. او باقی عمرش را در تنهایی سپری کرد او تا آخر عمر در ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین همه ی روزها on his wedding day of all days داروغه می خواهد دستگیر کند رابین هود را. . . ( آن هم ) روز عروسیش از بین همه ی روزها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژه تر از هر روز دیگر، خصوصا این روز He wants to have Robin Hood arrested - on his wedding day of all days در روز عروسی اش خاص تر از هر روز دیگر/خص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نسبت به کسی حال جذب داشتن نسبت به کسی احساس محبت کردن علاقه ( و احساس ) داشتن به کسی

پیشنهاد
١

عشق آتشین داشتن ( به کسی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق آتشین داشتن ( به کسی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جذابیت جنسی داشتن ( برای کسی ) she has the hots for him آن خانم جذابیت جنسی دارد برای او

پیشنهاد
٢

جذابیت جنسی داشتن ( برای کسی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

چشم توقع داشتن ( از کسی ) he looks to marry her او چشم توقع دارد که با آن خانم ازدواج کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قانون ) نا نوشته ( حرف دل ) نگفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

( با عجله ) هجوم بردن ( به جایی ) rush. . . . dash. . . . . burst into

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

۱ - توی مسیر، توی راه ( حین انجام کارهای دیگر ) ۲ - متواری، درحال فرار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بررسی اجمالی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دویدن برای خرده کاری های کسی دنبال خرده کاری های کسی رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

live off sb/sth خرج زندگی را از کسی/چیزی در آوردن earn sb's keep خرج زندگی را درآوردن Oliver earns his keep الیور خرجی اش را خودش در می آورد oliver l ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بُر خوردن با کسی ، قاطی شدن با کسی، خودمانی شدن با کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پیش رفتن ( در کار، فعالیت ) I never had training. I just learnt as I went along من هرگز آموزش عملی نداشتم. من فقط یاد گرفتم همانطور که پیش می رفتم ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضایت ( شغلی، کاری ) کسی را بدست آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سوزاندن ( چربی، غذا. . در بدن ) Your body can take the time necessary to metabolize fats. بدن شما می تواند زمان لازم برای سوزاندن چربی را داشته باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

غلط ( زیادی ) کردن، انجام دادن کار نسبتا بد Go upstairs and see what the kids are getting up to برو طبقه بالا ببین بچه ها دارند چه غلطی می کنند تعطی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اختیارات قانونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قدرت قانونی توانایی قانونی اجازه ی قانونی judge has the authority to perform marriages. قاضی این توانایی را دارد که ازدواج را اجرا کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نگاه، صدا، . . . ) شدید الحن Journalists received a stern warning not to go anywhere near the battleship. روزنامه نگاران یک اخطار شدیدالحن دریافت کر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

نقض کپی رایت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خفه کار کن، صدات و بیار پایین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گفتگوی خبری، یادداشت خبری، تفسیر خبری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

( هلیکوپتر، خودرو ) کم قدرت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تازه به بلوغ رسیده، بلوغی، عذب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ویژگی فردی ، وجه مشخصه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چند شنبه بازار ( دو شنبه بازار، سه شنبه بازار، جمعه بازار. . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

( برای کسی ) خرج بر داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شغل ثابت ، شغل دائمی، شغل تخصصی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

مشکل دار، گرفتار در حال تقلا ( برای حل مشکل خود ) struggling Americans آمریکایی های گرفتار ( مشکل دار )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خلاصه کردن خلاصه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصل و نسب قومیتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

( فیلم، کتاب ) روشنفکرانه، ( فیلم، کتاب ) که سخت میشودآن را فهمید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( از روی علاقه، ذهن انسان ) درگیر . . . شدن His lyrics alone were reson enough to encourage people to engage with our language غزلهای او به تنهایی دل ...

پیشنهاد
٨

باهم یکی بودن ( من و تو ندارد ) خیلی صمیمی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مشکل درست کردن ( در آینده ) مشکل ساز شدن ( در آینده ) If you don't deal with the problem now, you'll be storing up trouble for yourself in the futu ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( با گفتگو ) فضا را تلطیف کردن ( با توضیح ) شفاف سازی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کوتاه آمدن و مصالحه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مثل ابر بهاری گریه کردن جلوی گریه خود رانمی تواند بگیرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ترن عاطفی موقعیت پر از غم و شادی a situation or experience that alternates between making you feel excited, exhilarated, or happy and making you feel ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

وابسته به مطیعِ We are completely subservient to fossil fuels ما کاملا وابسته به سوختهای فسیلی هستیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( Informal ) دستی به سر و روی چیزی کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

از گوشه ی در سرک کشیدن یواشکی کسب اطلاع کردن سر و گوشی آب دادن

پیشنهاد
٤

کفاف ( حداقل های ) زندگی را دادن Colin's salary isn't great but it's enough to keep the wolf from the door حقوق کالین عالی نیست اما کفاف زندگی را می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پول پرست، آدم پولکی disapproving:determined to get money, even by unfair or illegal methods I haven’t turned into a nasty, cynical, money - grubbing ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دلیل قابل اثبات There are plenty of geological proof to consider یک عالمه دلیل قابل اثبات زمین شناسانه وجودارد که درنظر بگیریم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پیامد غیرمستقیم نتایج غیر مستقیم آثار غیر مستقیم تاثیرات غیر مستقیم indirect concequences/result /effect = We should come to term with its implicatio ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

جامعه ی مصرف زده/مصرف گرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

( سرنوشت، آینده ) روی هوا بودن ، نا معلوم بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آلاینده Toxic/harmful/industrial /vehicle emissions آلاینده های صنعتی/خودرویی/سمضر/سمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

( نگرش، شخص. . . ) از پیش بازنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - یک مقدار ( نا مشخص ) an amount that you do not know or state exactly: By the time you've paid so much for the ferry and so much for the train fa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

روح تازه ای در . . . دمیدن O'Grady breathes fresh life into the genre سریال تلوزیونی اوگرادی روح تازه ای در این ژانر دمید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

( مشکل، جواب، . . ) در . . . . وجود دارد. . . . problem/answer lies in/with ( مشکل، جواب. . . ) در ارتباط با. . . . وجود دارد. مشکل از ( آنجا ) . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از ریخت انداختن ، ناقص کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

نهایتا ختم شدن به culminate in نهایتا رسیدن به come down to=

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوال متنی سوالی که از داخل یک متن طراحی می شود سوالی که به شکل متن طرح گردیده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فیلم اقتباس شده The movie version of his novelفیلم اقتباس شده از رمان او The concert version of the operaکنسرت اقتباس شده از این اپرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرویس خبری به روز شونده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازارهای سهام قابل اعتماد شدند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سهام ها وضعشون بهتر میشه سهام ها گران تر می شوند سهام ها ترمیم می کنند خودشان را/احیا می کنند خودشان را

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بطور مسالمت آمیز The marches seem to have been going peacefully so far راهپیمایی ها به نظر میرسد دارند بطور مسالمت آمیزی پیش میروند تاکنون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به تدریج به دست آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به تدریج قابل اعتماد شدن Markets are said to have been gaining confidence بازارهای سهام گفته می شود که دارد به تدریج قابل اعتماد می شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرکت صرفه جو، سازمان مقتصد، کسب و کار نو پای صرفه جو ( شرکت، سازمان. . . ) که بیخودی پول و نیروی انسانی هدر نمیدهد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بالا ترین /پایین ترین حد از هر زمانی بالاتر/پایین تر/بهتر After three years of drought, the water in the lake had reached an all - time low. بعد از۳ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دامن زدن به گمانه زنی ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوران نقاهت، دوران بهبودی، ترمیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - سرسری خواندن چیزی ۲ - سرسری گرفتن چیزی، دقت و مواظبت کافی نکردن چیزی To skim something; to overlook something from a lack of attentiveness. If ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسی را تشنه ی چیزی کردن ( آرزومند. . کردن ) Be starved of/for تشنه ی چیزی بودن The poor kid's starved for attention این بچه ی فقیر تشنه ی توجه است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

از پنجره ی. . . . به موضوع نگریستن مورد مطالعه و بررسی قراردان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

از ما بهترون که از دماغ فیل افتاده که کم محلی میکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Come to halt = stop متوقف شدن

پیشنهاد
١١

کسی را در مشت خود داشتن ( کسی را به لحاظ فکری مطیع خود کردن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدمی برای کسی بر نداشتن ( از کوچکترین کمکی هم دریغ کردن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پشت کسی بودن ، پشتیبانی و حمایت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به هر قیمتی انجام دادن کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

از خود متشکر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

همه ی کارها را کنار گذاشتن ( که کار خاصی را انجام دادن )

پیشنهاد

همه ی کارها را کنار گذاشتن ( که کار خاصی را انجام دادن )

پیشنهاد
٢

همه کار ها را کنار گذاشتن ( که کار خاصی را انجام دادن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آدم مرد ( که پای حرفش می ایستد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم یخ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آدم کثیف ( به لحاظ اخلاقی ) آدم حال به هم زن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پست فطرت ، رزل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

هندوانه ی در بسته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

انسانی که زود خر میشه انسنی که زود سر کیسه میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

باعث قلیان احساسات کسی شدن خاطرات کسی را هم زدن تحریک کردن احساسات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

جرقه ی خاطره ای را در ذهن کسی زدن برانگیختن خاطرات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

( خاطرات. . ) به فراموشی سپردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاطره، بو، ) که تا مدتها می ماند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( دم پرنده، ساقه ی برگ گیاه ) دنباله دار، خزنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدون ویژگی خاص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ریل راه آهن فرعی ( جهت توقف وتعمیرات واگن ها ) پارکینگ قطارها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( فیلم، داستان. . ) تیپ ، شخصیتِ پردازش شده، قالب تصویر عمومی از یک چیز یا شخص=تیپ، قالب تلقی و برداشت عمومی از یک چیز یا شخص=تیپ، قالب women who don ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

داستان اصلی فیلم ، ( در مقایسه با داستانک های دیگری که در آن فیلم قرار دلرد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

( فیلم، . . ) که انتظارات را برآورده نمی کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

( فیلم. . ) پر فراز و نشیب، پر تب و تاب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پر تب و تاب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واکاوی کردن ( گذشته )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

واکاوی کردن ( گذشته. . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

برگه ی قابل تحلیل ( توسط نرم افزار اکسل. . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بررسی قانونی Legitimate test=legal test

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سرخط خبرها شدن تیتر اول روزنامه ها شدن خبر داغ روز شدن hit/grab/make the headline

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

۱ - فیزیکی:سنگین و پرحجم ( چگال ) ۲ - معنوی: ( حمله، جنگ و خونریزی، بحث ) سنگین و گسترده سنگین بواسطه ی شدت حملات یا مباحثه گسترده بواسطه ی تنوع و د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اوقات تماشا Educationalists advise limited screen time for under - 5s کارشناسان آموزش و پرورش توصیه می کننداوقات تماشای محدود شده را برای زیر۵ساله ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

( صرف وقت برای کالا یا شخص مورد علاقه ) گشتن و انتخاب کردن Come on, you haven’t got time to pick and choose بجنب، تو وقت نداری بگردی انتخاب کنی Ther ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خدمات شهری خدمات آب برق گاز خدمات همگانی ( عمومی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساعات غیر اداری office hours. . . off hours

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

یا این یا آن It's a either - or situation. we can buy the car or we can go on a holiday. we can't do both

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دو تا به قیمت یکدانه Two for one special' means that if you buy two of a certain thing you will only be charged the price of one

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کار واش کامل یک خودرو Detail: to clean outside and inside of a vehicle very carefully A car detailing company یک شرکت کارواش خودرو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

To be greater than a number or amount, or go past an allowed limit تجاوز کردن ( از یک حدی، از یک عددی. . ) Drivers who exceed the speed limit can ex ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اگر بخواهیم یک چند تایی نام ببریم ( برای قس علی هذا، . . etc بکار می بریم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

طرح ساخته شده اولیه، پیش ساخت ، پیش تولید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزیده کردن . گلچین کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سیم رابط، سیم سیار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیم رابط ( سه راهی برق با سیم رابط )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

اثر گذار بودن ، برجسته بودن ( موفق و مشهور شدن ) He has left his mark on baseball history. او اثر خودش را در تاریخ بسکتبال گذاشت ( مشهور شد ) He m ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اثر گذار بودن ، He made his mark as a pianist in the 1920s. او اثر گذار بود به عنوان یک پیانیست در دهه ی ۱۹۲۰ ( برجسته بود ) He has left his mark ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مهارت منحصر به فرد, شیرین کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نیمه کاره ماندن کاریbe cut short

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

۱ - ناوگان کشتیرانی The US seventh fleetناوگان هفتم کشتیرانی آمریکا ۲ - ناوگان ( تاکسیرانی، اتوبوسرانی، . . . ) A fleet of taxis

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

به تدریج گردآوری کردن به تدریج انباشتن به تدریج توسعه دادن به تدریج تقویت کردن به تدریج رسوب کردن build up. . . . . develop

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

لغات تخصصی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

غافلگیر کردن ( ، - )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

غافلگیر کننده ( ، - )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

غافلگیر کننده ( ، - )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

انتقاد پذیر بودن accept/take criticism ( =allow it and learn from it ) بر گرفته از دیکشنری لانگ من

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

رها کردن ( کاری ) نیمه کاره رها کردن ( کاری، چیزی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مخ اینترنت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اجرای ضبط شده اجرای ویدیوی ضبط شده اجرای نوار ضبط شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلیدی ( مهم و تاثیر گذار ) مهمترین ابزار کسی یا چیزی که نقش کلیدی دارد the weather was instrumental in our success هوا در موفقیت ما مهمترین ابزار بو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( آدم آهنی ) انسان نما ( تابلو عکس ) واقعی نما ، شبه واقعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

جرقه ای در ذهن خوردن تصویر مبهمی را به یاد آوردن ( یک چیزهای کمی را به یاد آوردن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مادرانگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

دارای سواد مقدماتی ( که فقط میتوانند بخوانند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

( فضای مخصوص نوشتنِ ) موقعیت مکانی ( در شبکه های اجتماعی ) ( کادر مخصوص نوشتنتوضیحات درباره ی ) موقعیت مکانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

رفتن سراغ ( کاری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

عایدی داشتن ، درآمد داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اصالت یک سند را تایید کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

That doesn't sit right with me به دلم نمیشیند ( قبول ندارم ) ( نمی توانم هضمش کنم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

با خنده زیر سبیلی رد کردن ( یک موضوع ) با خنده از کنار یک موضوع گذشتن ( نادیده گرفتن اشتباه دیگران ) ریشخند کردن با خنده از سر گذراندن با خنده رفع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

زمان را به عقب برگرداندن ، فلاش بک به گذشته زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

برداشت ( دریافت ذهنی ) برداشت شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاملا جارو کردن و بردن ( نابود کردن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

هنگ کردن ( کامپیوتر )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش حادثه نگر ، پیش از حادثه آماده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

وب سایت سرمایه گزاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وب سایت مصرف کننده محور ( طرفدار مصرف کننده ) وب سایتی که محتوای به نفع مصرف کننده دارد ( نه تجاری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مسوول ممیزی ( روزنامه، مجله، اخبار )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تولید صنعتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

استعلام به عمل آوردن ، استعلام گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

اخبار زیر نویس تلوزیون اخبار زیر نویس گرافیکی روی اینترنت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در نهایت رسین به ، نهایتا ختم شدن به ، منحصر شدن به All problems come down to money همه ی مشکلات ختم می شود به پول. ( یعنی مهمترین مشکل ما پول است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

پایین ترین حد The stock market plunged to an all - time low last month بازار سهام به پایین ترین حد در ماه گذشته سقوط کرد بازار سهام به بی سابقه ترین ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

تحت. . . بودن ( درمان، عمل جراحی. . . ) The president will be undergoing routine surgery رییس جمهور تحت عمل جراحی معمولی خواهند بود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

افتادن ( بمب ) The bomb went off in the same areaبمب در همان منطقه افتاد Firework went off in his face آتش بازی افتاد توی صورتش در رفتن ( گلوله از ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

پیگیری قضایی کردن ( فعل لازم ) If the builders don’t fulfil their side of the contract, we’ll sue. اگر این ساختمان ساز ها راضی نکنند طرف قراردادشان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پیگیری کردن ( از مجاری قانونی ) دنبال کردن ( از مبادی قانونی ) تعقیب کردن ( از مراجع قضایی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

لاشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بکوب پیش رفتن ( پیشرفت کردن ) تاختن ( در عرصه ی علم. . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بکوب پیش رفتن ( به جایی یا انجام کاری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

( خطر، مشکل، تهدید ) . . . زا بودن ( خطر، مشکل، تهدید ) . . . . . . آفرین بودن The events pose a challenge to the church’s leadership این حوادث چالش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از منظرِ. . . . ، از نگاهِ. . . . ، از نظر. . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

از این نظر که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

زیست شناسیِ درمانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Is central to تمرکز دارد روی. . . . . ( . . . . . مهم است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ظرف ، مدت ، طی In a matter of hours در ظرف چند ساعت In a matter of a few days در ظرف چند روز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

In a matter of hoursدر ظرف چند ساعت In a matter of a few daysدر ظرف چند روز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

چهره ( شخصیت معروف )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - فعال ، تو چشم ( به لحاظ فعالیت ) ( بیرون و این ور آن ور خلاصه فعال ) ۲ - این ور آن ور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

عملی ( در مقابل تئوری ) . . . A how - to guide about یک راهنمای عملی درباره ی. . . A how to class in cake decorating یک کلاس عملی در تزیین کیک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

به مرحله ی اجرا در آوردن ، اجرایی کردن ( یک طرح )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

منظوری را رساندن ، نکته ای را ساندن What 🍇point🍇is the writer trying to 🍇make🍇by quoting the percentage of inside crime نویسنده دارد تلاش می کند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

( انتقاد، اتفاق ناخوشایند ) مستقیما بر می گردد به خودتان انتقاد، اتفاق ناخوش آیند ) نوک پیکان آن به سمت خودتان است Are you overlooking another threa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

رو ، مثل کف دست ، آشکار ، مخفی نیست ، سر گشاده ( نامه، احساسات، اطلاعات، . . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خرید جانبدارانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دارای نیروی دافعه ، دور نگهدارنده ، بر حذر دارنده ، دفع کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مقهور کننده، مات ومبهوت کننده ( هم تاثیر مثبت هم منفی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دستگاه سفارش کالا ( در فروشگاهها )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

صندوق خودپرداز تسویه حساب کالا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

فعالیت تبلیغاتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

کمتر از . . . . . بودن کمتر از ( حد انتظار، اهداف مورد نظر. . ) بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کوتاه آمدن از خر شیطان پایین آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

توی خود ریختن ، توی لاک خود رفتن ( چون کلمه ی clam به معنی صدف میباشد، و انگار شخص درون صدف خود رفته است ) A sensitive child is likely just to clam ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Be in the dog house آن روی سگ کسی بالا آمدن ( بودن ) ، عصبانیت خود را سر کسی خالی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Be in the dog house آن روی سگ کسی بالا آمدن ( بودن ) ، عصبانیت خود را سر کسی خالی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیر و رو کردن ، جستجوکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیاده کردن ( طرح ، کار، . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

تکرار کردن ( نتیجه ، کار ، موفقیت ، دستاورد ) به نتیجه ی مشابه رسیدن/رساندن Other scientists were unable to replicate the experiment. دانش آموزا دی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

حتی با وجودِ. . . علارغم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

جایگزین شدن ، جای چیزی را گرفتن phrasal verb If one thing takes over from something else, it becomes more important, successful, or powerful than the ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بهره کشی کردن ، استخراج بی رویه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

صید بی رویه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

رو حسابِ ( به خاطرِ، به علت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به موازاتِ. . . پا به پای، همراه با

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

( مجازی ) فرسنگها دور تر از. . . . Conditions are still far from ideal شرایط هنوز فرسنگها دور تر از ایده آل است Far from helping the situation, you' ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دور از ( واقعیتِ ) . . . دور از ( انتظارِ ) . . . دور از ( شرایط مطلوب ) به جای ( شرایط مطلوب ) conditions are still far from ideal شرایط هنوز دو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

حتی پس از آن هم You can study and study, but even then , you're not guaranteed a job. تو می توانی درس بخوانی و درس بخوانی، اما حتی پس از آن هم تو ضم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

حتی اگر چنین باشد Some women worked, but even so their options were limited بعضی زنها کار می کردند، اما حتی اگر چنین باشد هم انتخابهایشان محدود بوده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اولویت قائل شدن برای ، اولویت دادن به

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Take credit for تشویق شدن به خاطر Give credit for تشویق کردن به خاطر Take credit for what someone else do تشویق شدن به خاطر کاری که دیگری انجام میدهد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

۱ - پاداش پایان خدمت ۲ - انفصال از خدمت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

نسل هزاره ( ۱۹۸۰ - ۲۰۰۰ ) معادل۱۳۶۰ - ۱۳۸۰هجری شمسی نسلی که برای اولین بار پدر ها از پسرها درخواست کمک می کردند ( بدلیل پیشرفت تکنولوژی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

نرخ مقبولیت ( یک کالا یا خدمات )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به حساب آمدن، محسوب شدن، تشکیل دادن ( بخشی از چیزی ) Afro - Americans account for12% of the UAS population. آمریکایی های آفریقایی تبار ۱۲ در صد از ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اکثریت دنباله رو کسانیکه وقتی میبینندکسی چیزی خریده یا کاری کرده فوری آنها هم اقدام به همان کار می کنندو دنباله رودیگران هستند Eary adopters. . . Ear ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آدم مس مسو ، آدم کند کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در حال پخش ، در حال اجرا پخش ( اجرای ) ویدیوهای ضبط شده روی اینترنت، بدون اقدام به ضبط روی کامپیوتر یا تبلت. . . Live video. . . . . . . . . . . . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

زنده کردن خاطرات Maybe this picture will help jog your memory شاید این تصویر کمک کند به زنده کردن خاطراتت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

( شرایط، اقدامات، تلاش ها ) مایوس کننده a desperate shortage of doctors کمبود مایوس کننده ی دکترها a d esperate attempt to escape یک اقدام مایوس کنن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حوزه ی وبلاگ نویسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به حالت اعتراض و تعجب ) نمی فهمم، متوجه نمی شوم، خارج از تصور من است It's beyond me why they ever got married at all. نمی فهمم چرا اصلا آنها ازدواج ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی گیرمان بیاد از. . . Biographies, nonfiction, where you learn sth and get sth put of it کتابهایی مثل ) زندگینامه، . . جایی که شما یاد می گیرید و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

برخورد کردن با ( یک مسئله ی مشکل ) روبرو شدن با ( یک مسئله ی مشکل ) سر و کله زدن با ( یک مسئله ی مشکل ) Hit. . . . meet. . . . run into. . . . com ...

پیشنهاد
١٣

از سر و ته چیزی سر در آوردن ، ارتباط بین اجزاءچیزی ( مطلبی ) را دریافتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

. . excercise. . . . . . . . Work out. . . . . . . . body building. . . . . . . fitness. . تناسب اندام. . . . . . . بدنسازی. . . . . . . . . . بدنسا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تیری توی تاریکی انداختن سنگ مفت، گنجشک مفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بار را به منزل رسانیدن، به سرانجام رسانیدن کاری را به سر منزل مقصود رسانیدن She was determined to carry through her plans. او مصمم بود نقشه هایش را ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

برای خودت زندگی کن کاری به حرف مردم نداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

۱ - غرق در ( هیجانات مثبت ) کردن ۲ - غرق در ( هیجانات منفی ) کردن Harriet was overwhelmed by a feeling of homesickness هریت غرق در احساس غم غربت شد T ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سختگیر ، غیر منعطف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

با انگیزه ، تحریک شده ، موتور کسی روشن شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیشنهاد، . . ) جلوی پای. . . گذاشتن ، پیش رو نهادن It was put forth to his son

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تاریخچه نوشتن ، شرح مختصر نوشتن ، نمایه نوشتن، شمای کلی ( از کسی یا چیزی ) نوشتن The new Chief Executive was profiled in yesterday’s newspaper.

پیشنهاد
٥

برای فراموش کردن غم و اندوه مشروب خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مست خراب شدن get drunk=

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

چاک دهان را باز کردن ( و آنچه نباید گفتن بازگو کردن ) هر چه از دهانش در آمد گفت insult=

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دوباره در دام الکل افتادن دوباره الکلی شدن ( معتاد به مشروبات الکلی شدن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سر به راه شدن ( دیگر مشروبات الکلی نخوردن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پرت شدن از ( جایی ) accidentally knocked the vase off the shelf as I walked by. من اتفاقی گلدان را کوبیدم ( پرت کردم ) از روی قفسه ( افتاد ) وقتی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - امید آینده/احتمال آینده/چشم و چراغ آینده/prospective teacher ۲ - احتمال وقوعprospective damage

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نقطه ی عطفِ. . . . هیجان انگیزترین مرحله ی. . . نقطه ی اوجِ. . . . قله ی . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

دلسرد نشدن و کار را تا آخر ادامه دادن روی موضع خود تا حصول نتیجه ماندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

چربی سوزی Fat loss technology فناوری چربی سوزی ( کاهش وزن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خط مقدم، پیشرو، جزء اولین ها ( در یک کار )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

هم یاری the activity of providing what you need for yourself and others with similar experiences or difficulties without going to an official organiz ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

یکنواخت ، بدون تغییر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

( بیکار و عاطل و باطل ) لم دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

نقاشی های دنباله دار ، داستان مصور ، داستان پی نما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

انعطاف پذیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

باعث عود کردن. . . شدن ( بیماری، سر درد ) باعث. . . شدن ، باعث بروز. . . شدن سر باز کردن ( زخم کهنه ، مشکل قدیمی ) رو آمدن/ رو آوردن /تازه کردن ( ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

نوار ( صوتی، ویدیویی )

پیشنهاد
٢٠

دل را به دریا زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - پروار کردن، بار دار کردن، باروری ۲ - مرد زن باز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - هم گام، هم قدم ۲ - هم رای، هم پا،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پرتاب آخر ( در بسکتبال ) پرتاب امتیازی ( پرتاب توپ به قصد کسب امتیاز )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مربی بهره وری، مربی کارایی ، مربی عملکرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بطور آزاردهنده ای جلوی صورت ( جلوی چشم ) ( چیزی ) تو ذوق ( زدن ) I hate all these pop - up ads in my face when I'm just trying to look something u ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تعمق کردن در

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

[T] کار کشیدن از ، فشار آوردن به you should strain your mind/brain/head [I] زور زدن، تقلا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

چالشهای بسیار، مشکلات ( فرا روی ) بسیار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

دریافت ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم، . . . ) در بدن جذب ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم، . . . . ) در بدن

پیشنهاد
١

اختلال کم توجهی ( در کودکان ) اختلال بیش فعالی ناشی از کم توجهی ( به کودکان )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار بیرونی، کار در فضای باز ( خارج شرکت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

گردش پول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تذکر لسانی دادن، متنبه کردن، ارشاد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( مجازی ) جنگیدن ( برای یک عقیده، هدف، حق ) تلاش کردن ( برای اثبات یا بدست آوردن چیزی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تناسب داشتن، متناسب بودن، به هم آمدن ( از لحاظ رنگ، . . . از یک خانواده بودن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

منزلت، شان، حرمت Teachers are held in low regard in the societyمعلمین در منزلت ( اجتماعی ) پایینی نگه داشته میشوند در این جامعه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تف به این شانس ( تف به این کاری که کردم ) عجب کار اشتباه کردم ( همه چی را بر باد دادم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

حرکتی، جنبشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رها کردن ( احساسات، عواطف، بغض، فریاد ) His comments unleashed a wave of protest اظهار نظر هایش موجی از اعتراضات را به راه انداخت ( رها کرد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

( پول، انرژی ) برداشت کردن، برداشتن، بهره برداری کردن چون کلمه ی tapیعنی با دست ضربه زدن میباشد لذا در طیف مجازی آن هم برداشت کردن ( فرضا با دست ) از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رو کردن، پیدا کردن ( کشف کردن ) After seven months on the case, the police failed to turn up any any real clues بعد از ۷ ماهروی این پرونده، پلیس نتو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

همه جانبه، که همه ی جنبه ها و زوایا را در بر می گیرد، کلی، کل نگر Identity is a collection of beliefs. Identity is a global belief هویت یک مجموعه از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به . . . . فکر نکردن Put it behindبهش فکر نکن. ( بگذارش کنار از ذهنت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بنا کردن، پایه ریزی کردن I must ground my efforts in loveمن باید تلاش هایم را در زمینه ی عشق پایه ریزی کنم/بنا کنم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

داخل . . . . شدن ( حقیقی و مجازی ) Please get on the carلطفا داخل ماشین شوید ) سوار ماشین شوید ( Please get on our forumsلطفا داخل نشست های ما شوی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ذی نفع، ذی نفوذ، گردن کلفت های اقتصادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

دار و دسته، کولونی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شعله ور کردن ( جنگ/زندگی/بحث ) Ignite a war / life/issue

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هروله کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمان خریدن، وقت خریدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

آهسته و پیوسته پیش رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نِشَست، میزگرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تب و تاب، شور و هیجان Giddy tendrils raced through my gut and chestتب و تاب و شور و هیجان درونم پیچید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

) آدم ) دور از انتظار، دور از ذهن، غیر منتظره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١١

آدم چلمن ساده لوح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرمست، سرگردان giddy tendrils raced through my gut and chestپیچک سرمست درون دل و روده و سینه ام دوید ) از فرط شادی و هیجان (

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پیچک سرگردان، پیچک سر مست Giddy tendrils raced through my gut and chestپیچک سر مست درون دل و روده و سینه ام دوید. ) متن حماسی (

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

جامعه ی سفیران فرهنگی تاریخی Society of creative anachronism با پوشیدن لباسهای قرون وسطایی ، فرهنگ و تاریخ آن دوره را زنده میکنند ودر بسیاری کشورها ش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

holiday entitlement حق مرخصی Pension entitlement حق بازنشستگی benefit entitlement حقوق مزایا، مزایای حقوقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

احساسات خود را بروز دادن ( ابراز کردن ) Women may not emote in the same way that men do زن ها ممکن است احساسات خود را به همان شکلی که آقایان بروز م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

سخت گیرانه Harsh punishment مجازات سخت گیرانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پدر و مادر برتر ، پدر و مادر نمونه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نامهربان، بدون گذشت Harsh criticism/punishment/treatment رفتار بدون گذشت ( تند ) مجازات بدون گذشت ( تند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

آدم مخالف Vietnam war Resistors مخالفین جنگ ویتنام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

مایل ( به انجام کاری ) متمایل ( به انجام کاری ) I'm inclined to study mathematic من مایل هستم به مطالعه ی ریاضیات مستعد ( انجام کاری ) با استعداد ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم تک پر ( تنها ) He doesn't talk much about his family. He is a very private person افراد ( جمع ) Privates ! queue in line افراد ( سربازان ) ! ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از توی لاک خود بیرون آمدن، روی کسی باز شدن

پیشنهاد
٤

توی لاک خود فرو رفتن، منزوی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نقشه ی راه، طرح و برنامه تصویر ذهنی He makes a detailed map of his wife's world

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

Less of مقدار کمتری از ( pr onoun ) دو طرف of اسم یا ضمیر نیاز دارد لذا "مقدار کمتری" ترجمه می کنیم She spends less of her time at home او مقدار کمت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شخصیت، منش، تار و پود شخص moral fiber تار و پود اخلاقی، منش اخلاقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه چیز را خراب کردن، همه کارها را خراب کردن She often gets things the wrong way

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

همه کارها را خراب کردن، همه چیز را خراب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

فارغ شدن ( از کاری ) ، خلاص شدن ( از کاری ) ، پشت سر گذاردن ( کاری ) She do the laundry when she is over to watch the kids او رختشویی میکند وقتیکه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

از کار افتادگی ، کمک هزینه بهزیستی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کمک هزینه بهزیستی، یارانه بهزیستی Evan's live on disability because of an accident that left her paralyzed

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

طوفان ( خوشی ها ) ، کولاک ( خوشی ها ) موج ( انفجار خوشی ها ) The seven days in New York was a blast این ۷روز در نیویورک کولاک ی بود. ( ترکوندیم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مقاله ارائه شده در مجلات علمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

حساباشو کردن که. . . . ، حساباشو کردن که. . . . . ، نتیجه گرفتن که ( عامیانه ) I figured that since I didn't have a committed relationship with him, ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

رابطه نا مشروع داشتن ( با زن شوهر دار )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

راه حل ثانویه، plan B

پیشنهاد
١٢

هم خدا را و هم خرما را خواستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مشتاقانه منتظر. . . بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

He is 15 years my senior او۱۵ سال بزرگتر از من است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاملا" سر در گم ، کاملا" گیج I'm at a total loss من کاملا" گیجم، من نمیدانم چی بگم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

صمیمی ( در تمامی زوایای معنایی ) صمیمی ( در دوستی، به لحاظ فضای رستوران، به لحاظ جنسی:صمیمی شدن با جنس مخالف )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Reach sb ارتباط برقرار کردن با کسی، درک کردن کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خرید سهام شرکت، تملک شرکت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سهام شرکت را خریدن ( به گونه ای که مالک شرکت شویم ) ( خرید اکثر یا تمام سهام یک شرکت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

See the fairnessانصاف دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

انصاف دادن We would hope she would see the fairness and suggest it herself ما امیدوار بودیم او انصاف بده و خودش پیشنهاد کند ( حقوق پایین تر را ) ( بخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بار، سنگینی، فشار، بار ( روی دوش ) ، بار ( مسوولیت ) ، بار مجازی If things go wrong , he will bear the burden of guiltyبار گناه I don't want being a ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

علاوه بر She draws a salary above and beyond the payment for the business او یک حقوق می گیرد علاوه بر قسط کسب و کار ( که به او پرداخت میکنیم ) ( قسط ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بار مالی ( سر بار ) be a drag on sb/sth High price of her help is a drag on our business هزینه ی بالای کمک او به ما ( چون باید بعدا با نرخ سود بالا پ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

هزینه ی بالا ( اسم ) High price of mom's help هزینه ی بالای کمک مادرم به ما ( چون بعدا باید با سودش به او پس بدهیم:مربوط به یک داستان ) High - pric ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاشنه کفش خود را ور کشیدن روی پای خود ایستادن خود اتکا بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

مخ ( دختر/پسر ) را زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق خود را هدر دادن احساسات خود را هدر دادن عشق خود را به پای هیچ ریختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه سوسول ترکیبی ازaristocratاشرافی و brat

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بالقوه Heroes in waitingپهلوانان بالقوه A bride in waitingیک عروس بالقوه A player in waitingیک بازیکن بالقوه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پهلوان بالقوه A bride - in waiting A player - in waiting

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پیش نمایش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ابراز و جلوه دادن ( یک محصول یا خدمات ) اثبات و باز نمایاندن ( یک محصول )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

لحن خود را عوض کردن رفتار ( روش ) خود را عوض کردن ( ظاهرا ) نظر خود را عوض کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

۱ مجاب کردن ۲ موجب. . . شدن Nothing would induce me to vote him again هیچ چیز من را مجاب نمیکند که دوباره به او رای بدهم I'm trying to induce risk - ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مجاب کردن Nothing would induce me to vote for him again. هیچ چیز مجاب نخواهد کرد مرا که رای بدهم به او دوباره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تخیلات ( کسی را ) شعله ور کردن ذهن ( کسی را ) باز کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

( شخص ) با ثبات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرزها را در نوردیدن ( مرز های کیفیت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

رفتن به بهترین کیفیت ( بدست آوردن بهترین کیفیت ) The company figured out how to get way over the edge of both service and pricing این شرکت کسب اطلا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

مرکز تندرستی و زیبایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( شخص ) مورد نقد قرار نگرفته، کسی به او نگفته بالای چشمت آبرو هست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبادی آداب بودن ، مقررات را رعایت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

جانب احتیاط را رعایت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

همرنگ جماعت شدن، مثل بقیه مردم بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مثل بقیه بودن، مثل همه بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مسیر سریع السیر ( به سوی موفقیت ) کوتاه ترین مسیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شکاف مثبت ( در ستون دارایی ها و بدهی ها ) دخل بیشتر از خرج ( سود ده )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آنچه که از یک ( نوع عام، دسته بندی کل ) ( جزئی از کل ) در تایید آقای افشین حاجی طرخانی:جایگزینs' ( My philosophy is that of Buddhist economist ( no ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شب به رخت خواب رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آویزان ماندن ( روی طناب، میله. . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خیلی عصبانی، به هم ریخته، داغون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

با ( فلان چیز ) حال می کنم ( فلان چیز را انتخاب می کنم ) You could spray the mosquito or burn it. I'd go with spraying با اسپری حال میکنم ( با اسپری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

آدم رزل بدرد نخور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بخشی از هزینه را پرداخت کردن We’re $5 short, but I’ll make up the difference.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تا آخر کاری رفتن ( به سر انجام رسانیدن ) I have to get through a long line of traffic من مجبورم تا آخر این صف طویل ترافیک را بروم.

پیشنهاد
١

فندقی مثل کیک میوه ای مغز فندقی شیرین میزند، دیوانه است، عقل درست و حسابی ندارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

فندقی مثل کیک میوه ای مغز فندقی شیرین میزند عقل درست و حسابی ندارد، دیوانه است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلیط قطار چندمنظوره ( برای ترغیب گردشگری )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

Get a load of this اینجا را باش، اینجا را بپا Get a load of that guy اون آقا را باش، اون آقا را ببین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( اگر phrasal verb نباشد ) فروش رفتن به مبلغ. . . . . ، ( پول ) بالای . . . رفتن the car go for $2000 این ماشین ۲۰۰۰دلار فروش میرود ( ۲۰۰۰دلار بالای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بوده است ( اینگونه از قدیم الایام ) served as عمل می کرده ( از قدیم الایام ) ( مجازی ) خدمت میکرده North Beach served as the centre of cultu

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بوده است ( اینگونه از قدیم الایام ) served as عمل می کرده ( از قدیم الایام ) ( مجازی ) خدمت میکرده North Beach served as the centre of culture

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

محسوب کردن، به حساب آوردن Many credit the Beat as fathers and mothers of the 1960s cultural renaissance بسیاری از مردم جنبش اعتراضی بیت را به عنوان پ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( شخص ) عادی، معمولی mainstream Americansآمریکایی های معمولی ( عامه ی آمریکایی ها )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بار مسافر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سر جای خودش گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

( دوربین عکاسی، فیلمیرداری ) کادر بندی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پنجره ی تحویل بلیط های رزرو شده از قبلwill call window

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

فلاش سر خود Built - in flash camera

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بر باد رفته ( از تعجب ) نیست و نابود شده ( از تعجب ) When I got to the store , I was blown away by all the option I had. وقتی رسیدم فروشگاه، نیست ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عکس یههویی، عکس بی هوا ( بدون اطلاع سوژه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

راه افتادن و رفتن، کله کردن ( به سمت جایی ) I head off to the camera shop

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اتاقک پارتیشن بندی شده درون یک اتاق ( محل کار ) Office=دفتر کار ( یک اتاق کامل ) Cubicle=اتاقک کار ( قسمتی از یک اتاق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

توجیه، ( کارمند یک اداره ) آشناسازی، جهت دهی ( یک کارمند جدیدالورود به امور محوله )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

چقدر سخته! ( همراه با همدردی ) آخی بیچاره ها سختشونه شرایط سختی دارند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ورودیه قابل انعطاف، ( شهریه ) حق ورود متغیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( شهریه ، قیمت ) قابل انعطاف، متغیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

مددکاری، انجمن های خیریه، پایگاه بسیج مردمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

برنامه نگهداری دانش آموز بعد از مدرسه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرزند کارمند ( بچه کارمند ) بچه کلید دار ( که بتواند بعد مدرسه در خانه را باز کند ) تنها در خانه!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

کاری را از سر راه برداشتن ( کاری را به انجام رساندن، پایان دادن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

فشاری خودکار فشاریclicker pen

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

با قاشق کندن و در آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

از ( جدا شدن از چیزی ) From بعد مکانی میباشد ولی off از مجازی یا معنوی می باشد We took the pumpkin and cut off the top ما کدو تنبل را بر داشتیم و ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

زیر ساخت زیر ساخت های فرهنگی cultural contexts

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

راسته ( محله ) راسته ی کدو تنبل فروش هاpompkin patch راسته ی خیاط ها tailor 's patch

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سقف اضافه برداشت ( از کارت اعتباری مثل حکمت کارت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پرداخت مستقیم ( به حساب بانکی شخص دیگری )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارت شناسایی دولتی

پیشنهاد
٣

حساب سپرده بلند مدت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

از هیچی که بهتره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دستمزد کارگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بدتر از. . . که دیگر نیست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خدمات سواره ( بدون پیاده شدن ) ، خرید پنجره ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

عکس سهام، عکس تجاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سواره رو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شکل صورت ( کشیده، گرد، بیضی. . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

هیچ شانسی ندارم