علی ماشا اله زاده

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
struggling١٥:٢١ - ١٣٩٩/١٠/١٧مشکل دار، گرفتار در حال تقلا ( برای حل مشکل خود ) struggling Americans آمریکایی های گرفتار ( مشکل دار )گزارش
67 | 1
highbrow٠٧:٥٠ - ١٣٩٩/٠٩/٢٩( فیلم، کتاب ) روشنفکرانه، ( فیلم، کتاب ) که سخت میشودآن را فهمیدگزارش
14 | 1
engage with١٥:٥٣ - ١٣٩٩/٠٩/٢٨( از روی علاقه، ذهن انسان ) درگیر . . . شدن His lyrics alone were reson enough to encourage people to engage with our language غزلهای او به تنهایی دل ... گزارش
28 | 0
live in each other pocket١٨:١٨ - ١٣٩٩/٠٩/٢٧باهم یکی بودن ( من و تو ندارد ) خیلی صمیمی بودنگزارش
16 | 0
store sth up١٨:١٢ - ١٣٩٩/٠٩/٢٧مشکل درست کردن ( در آینده ) مشکل ساز شدن ( در آینده ) If you don't deal with the problem now, you'll be storing up trouble for yourself in the futu ... گزارش
9 | 0
clear the air١٧:٢٦ - ١٣٩٩/٠٩/٢٧( با گفتگو ) فضا را تلطیف کردن ( با توضیح ) شفاف سازی کردنگزارش
23 | 0
cry your eyes heart out٠٠:٠٧ - ١٣٩٩/٠٩/٢٧مثل ابر بهاری گریه کردن جلوی گریه خود رانمی تواند بگیردگزارش
9 | 1
emotional rollercoaster٢٣:٤٥ - ١٣٩٩/٠٩/٢٦ترن عاطفی موقعیت پر از غم و شادی a situation or experience that alternates between making you feel excited, exhilarated, or happy and making you feel ... گزارش
18 | 1
subserviant to١٢:٥٨ - ١٣٩٩/٠٩/٢٦وابسته به مطیعِ We are completely subservient to fossil fuels ما کاملا وابسته به سوختهای فسیلی هستیمگزارش
2 | 0
fly on the wall١٤:٤٣ - ١٣٩٩/٠٩/٢٥از گوشه ی در سرک کشیدن یواشکی کسب اطلاع کردن سر و گوشی آب دادنگزارش
23 | 1
keep the wolf from the door١١:٥٨ - ١٣٩٩/٠٩/٢٥کفاف ( حداقل های ) زندگی را دادن Colin's salary isn't great but it's enough to keep the wolf from the door حقوق کالین عالی نیست اما کفاف زندگی را می ... گزارش
7 | 0
money grabbing١٠:٠٢ - ١٣٩٩/٠٩/٢٥پول پرست، آدم پولکی disapproving:determined to get money, even by unfair or illegal methods I haven’t turned into a nasty, cynical, money - grubbing ... گزارش
2 | 0
proof٠٨:١٧ - ١٣٩٩/٠٩/٢٤دلیل قابل اثبات There are plenty of geological proof to consider یک عالمه دلیل قابل اثبات زمین شناسانه وجودارد که درنظر بگیریمگزارش
12 | 0
implication٠٨:٠٧ - ١٣٩٩/٠٩/٢٣پیامد غیرمستقیم نتایج غیر مستقیم آثار غیر مستقیم تاثیرات غیر مستقیم indirect concequences/result /effect = We should come to term with its implicatio ... گزارش
39 | 1
emission١١:٤٢ - ١٣٩٩/٠٩/١٨آلاینده Toxic/harmful/industrial /vehicle emissions آلاینده های صنعتی/خودرویی/سمضر/سمیگزارش
28 | 1
so much١٠:٢٣ - ١٣٩٩/٠٩/١٨۱ - یک مقدار ( نا مشخص ) an amount that you do not know or state exactly: By the time you've paid so much for the ferry and so much for the train fa ... گزارش
5 | 1
breathe life into sth٢٢:٠١ - ١٣٩٩/٠٩/١٥روح تازه ای در . . . دمیدن O'Grady breathes fresh life into the genre سریال تلوزیونی اوگرادی روح تازه ای در این ژانر دمیدگزارش
12 | 0
lie with١٦:٢٧ - ١٣٩٩/٠٩/١٥( مشکل، جواب، . . ) در . . . . وجود دارد. . . . problem/answer lies in/with ( مشکل، جواب. . . ) در ارتباط با. . . . وجود دارد. مشکل از ( آنجا ) . . ... گزارش
5 | 1
text question٠٨:٣١ - ١٣٩٩/٠٩/١٢سوال متنی سوالی که از داخل یک متن طراحی می شود سوالی که به شکل متن طرح گردیده استگزارش
0 | 0
film version٠٨:٢١ - ١٣٩٩/٠٩/١٢فیلم اقتباس شده The movie version of his novelفیلم اقتباس شده از رمان او The concert version of the operaکنسرت اقتباس شده از این اپراگزارش
0 | 0
stocks make recovery١١:٢٢ - ١٣٩٩/٠٩/٠٨سهام ها وضعشون بهتر میشه سهام ها گران تر می شوند سهام ها ترمیم می کنند خودشان را/احیا می کنند خودشان راگزارش
0 | 0
peacefully٠٩:٤٥ - ١٣٩٩/٠٩/٠٨بطور مسالمت آمیز The marches seem to have been going peacefully so far راهپیمایی ها به نظر میرسد دارند بطور مسالمت آمیزی پیش میروند تاکنونگزارش
7 | 1
gain confidence٠٩:٢٦ - ١٣٩٩/٠٩/٠٨به تدریج قابل اعتماد شدن Markets are said to have been gaining confidence بازارهای سهام گفته می شود که دارد به تدریج قابل اعتماد می شودگزارش
5 | 1
lean start up٠٨:٣٣ - ١٣٩٩/٠٩/٠٨شرکت صرفه جو، سازمان مقتصد، کسب و کار نو پای صرفه جو ( شرکت، سازمان. . . ) که بیخودی پول و نیروی انسانی هدر نمیدهدگزارش
2 | 0
all time٠٨:٠٦ - ١٣٩٩/٠٩/٠٨بالا ترین /پایین ترین حد از هر زمانی بالاتر/پایین تر/بهتر After three years of drought, the water in the lake had reached an all - time low. بعد از۳ ... گزارش
7 | 0
brush over٠٤:٤٤ - ١٣٩٩/٠٩/٠٢۱ - سرسری خواندن چیزی ۲ - سرسری گرفتن چیزی، دقت و مواظبت کافی نکردن چیزی To skim something; to overlook something from a lack of attentiveness. If ... گزارش
0 | 0
starve sb of sth١٢:٤٤ - ١٣٩٩/٠٩/٠١کسی را تشنه ی چیزی کردن ( آرزومند. . کردن ) Be starved of/for تشنه ی چیزی بودن The poor kid's starved for attention این بچه ی فقیر تشنه ی توجه استگزارش
5 | 0
look into a window on١١:٣١ - ١٣٩٩/٠٩/٠١از پنجره ی. . . . به موضوع نگریستن مورد مطالعه و بررسی قراردانگزارش
9 | 0
twist around one's little finger٢٣:٢٨ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧کسی را در مشت خود داشتن ( کسی را به لحاظ فکری مطیع خود کردن )گزارش
23 | 0
not lift a finger٢٢:٥٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧قدمی برای کسی بر نداشتن ( از کوچکترین کمکی هم دریغ کردن )گزارش
2 | 0
go out of one's way١٤:٤٦ - ١٣٩٩/٠٨/٢٧همه ی کارها را کنار گذاشتن ( که کار خاصی را انجام دادن )گزارش
18 | 1