پیشنهادهای محمدرضا سلطانی زرندی (مؤلف) (١٥,٣٩٨)
[ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه درباره اون قضاوت کرد
[ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری مگه زمانی که از دستش بدی
[ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی بوی کسی که دوستش داری نیست
[ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای
[ضرب المثل] تا تنور داغه باید نون را چسبوند
[ضرب المثل] چشم ها همیشه حقیقت را می گویند
[ضرب المثل] هفت بار زمین بخور اما هشت بار به پا خیز
[پزشکی] ملازه بر: وسیله ای برای برش زبان کوچک
[پزشکی] مربوط به یوه آ ( ی چشم )
[پزشکی] انگوره، ملازه، زبان کوچک: توده گوشتی آویزان از کام نرم
[پزشکی] یوه آ : لایه ی میانی و عروقی چشم
[پزشکی] میزراه، پیشابراه: لوله ای که ادرار را از مثانه به بیرون از بدن منتقل می کند
[پزشکی] زهدان، رحم: عضوی که تخم بارورشده را تا اتمام دوره حاملگی در خود می پروراند
[پزشکی] مثانه: عضو دخیره کننده ی ادرار تولید شده توسط کلیه ها
[پزشکی] میزراه بُر: وسیله ی برش پیشابراه
[پزشکی] دستگاه ادراری: دستگاه دفع مواد متابولیک به شکل ادرار
[پزشکی] دفع ادرار همراه با مدفوع ( ازطریق رکتوم )
[پزشکی] تنگی حالب
[پزشکی] میزدرد: درد در هنگام ادرار کردن
[پزشکی] حالب، میزنای: لوله ای که ادرار را از مثانه به کلیه منتقل می کند
[پزشکی] ناخودآگاه، ناهوشیار، بی هوش
[پزشکی] ناهوشیاری، ناخودآگاهی، بی هوشی
[پزشکی] ناخنی: مربوط به ناخن
[پزشکی] نافی: مربوط به ناف
[پزشکی] بندناف: ساختاری که جنین رابه جفت متصل می کند
[پزشکی] زندزیرین: استخوان داخلی ساعد
[فیزیک] فرابنفش: ماوراء انتهای بنفش در طیف مرئی
[پزشکی] اولنار: مربوط به استخوان داخلی ساعد ulna
[پزشکی] زخم: ضایعه ای در پوست یا غشای مخاطی همراه با التهاب و آسیب بافتی
[پزشکی] لثه بری: برش لثه
[پزشکی] جوشگاه همراه با قرمزی
[پزشکی] مهبل سنج: وسیله ای اندازه گیری ( ابعاد ) مهبل
[پزشکی] عصب واگ: دهمین عصب جمجمه ای
[پزشکی] واکسن، مایه
[پزشکی] واگ بری: برش عصب واگ
[پزشکی] مایه کوبی، واکسیناسیون: ایجاد ایمنی با استفاده از واکسن
[پزشکی] دریچه: ساختاری که باعث می شود یک مایع فقط رو به سمت جلو جریان یابد ( مثل دریچه های قلبی )
[پزشکی] واژن، مهبل، زه راه: لوله عضلانی بین فرج و گردن رحم
[پزشکی] دریجه بر: وسیله ی برش ( یک ) دریچه
[پزشکی] واریس: ورید متورم و پیچ خورده به علت تخریب دریچه ها و برگشت خون
[پزشکی] واریس بری: برش ( به داخل یک ) ورید واریسی
[پزشکی] ملانین: رنگ دانه ی تیره ای که باعث ایجاد رنگ در پوست و مو می گردد
[پزشکی] بزرگ شدن ( غیرطبیعی ) سر
[پزشکی] خود بزرگ بینی: بیش از حد به خود اهمیت دادن؛ هذیان بزرگ منشی
[پزشکی] مگاکولون: بزرگ شدن کولون
[پزشکی] 1. مربوط به بصل النخاع 2. مربوط به طناب نخاعی 3. مربوط به درونی ترین قسمت
[پزشکی] پزشکی، طب، درمان، دارو، دوا
[پزشکی] تخصص پزشکی ( و درمانی )
[پزشکی] بصل النخاع، پیازمغز: قسمتی از مغز که به طناب نخاعی متصل می گردد
[پزشکی] میان سینه بینی: معاینه ی آندوسکوپیک میان سینه ( مدیاستن )