مدال‌های محمدرضا سلطانی زرندی

بازدید
٢,٤٠٤
امتیاز کل
١٣٤,١٧٨
کل مدال ها
١١,٧٥٥
طلا
١٥
نقره
٥,٣٤٣
برنز
٦,٣٩٧
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you’re barking up the wrong three: [ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep an eye on her: [ضرب المثل] چشمت بهش باشه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
keep an eye on her: [ضرب المثل] چشمت بهش باشه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
bite off more than you can chew: [ضرب المثل] لقمه ی بزرگ تر از دهن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a sight for sore eyes: [ضرب المثل] تو مرهم چشم منی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you’re a sight for sore eyes: [ضرب المثل] تو مرهم چشم منی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she gets on my nerves: [ضرب المثل] روی اعصابمه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she gets on my nerves: [ضرب المثل] روی اعصابمه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get out of town: [ضرب المثل] برو باور ندارم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get out of town: [ضرب المثل] برو باور ندارم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loos your cool: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
loos your cool: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no use crying over split milk: [ضرب المثل] آب ریخته شده به کوزه بر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hit the ceiling: [ضرب المثل] عصبانی شدن؛ از کوره در ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a melt down: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have a melt down: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when money speaks the truth remains silent: [ضرب المثل] وقتی پول حرف می زنه، حق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when pigs fly: [ضرب المثل] وقت گل نی ( هرگز! عمرا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a snake in the grass: [ضرب المثل] مار خوش خط و خال؛ آب زی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
from a to z: [ضرب المثل] از سیر تا پیاز
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when hell freezes over: [ضرب المثل] وقت گل نی ؛ پشت گوشتو د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the pen is mightier than the sword: [ضرب المثل] قلم بر شمشیر پیروز است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be under the weather: [ضرب المثل] حالم خوب نیست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to be under the weather: [ضرب المثل] حالم خوب نیست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
add fuel to the fire: [ضرب المثل] آتیش بیار معرکه؛
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the apple never falls far from the tree: [ضرب المثل] تره به بذرش می ره؛ سیب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
barking up the wrong tree: [ضرب المثل] این گوری که گریه می کنی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
what is past is past: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
another day another dollar: [ضرب المثل] روز از نو، روزی از نو
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when in doubt do nothing: [ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when in doubt do nothing: [ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dreams go by contraries: [ضرب المثل] خواب ظن چپه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
dreams go by contraries: [ضرب المثل] خواب ظن چپه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
there is no place like home: [ضرب المثل] هیچ جا خونه ی آدم نمی ش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t bite off more than you can chew: [ضرب المثل] لقمه ی گنده تر از دهنت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t cry over spilled milk: [ضرب المثل] آبی که ریخته دیگه جمع ن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
too many cooks spoil the broth: [ضرب المثل] آشپز که دو تا شد، آش یا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
barking dogs seldom bite: [ضرب المثل] سنگ بزرگ علامت نزدنه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t put off for tomorrow what you can do today: [ضرب المثل] کار امروز را به فردا می ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the first step is always the hardest: [ضرب المثل] اولین قدم همیشه سخت تری ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
beauty is in the eye of the beholder: [ضرب المثل] علف باید به دهن بزی شیر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
old habits die hard: [ضرب المثل] 1. ( سر به آب بردنم نه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a friend in need is a friend indeed: [ضرب المثل] دوست آن است که گیرد دست ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
the grass is always greener on the other side of the fence: [ضرب المثل] مرغ همسایه غازه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when the dust has settled: [ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when the dust has settled: [ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a word before is worth two after: [ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a word before is worth two after: [ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ask much to have a little: [ضرب المثل] به مرگ بگیر تا به تب را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ask much to have a little: [ضرب المثل] به مرگ بگیر تا به تب را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
always have two strings to your bow: [ضرب المثل] کار از محکم کاری عیب نم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all abroad and nothing at home: [ضرب المثل] جیب خالی، پز عالی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all abroad and nothing at home: [ضرب المثل] جیب خالی، پز عالی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
what goes around comes around: 1. [ضرب المثل] از هر دست بدی، از هم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
much coin much care: [ضرب المثل] هر که بامش بیش، برفش بی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the sky will not fall in: [ضرب المثل] آب از آب تکان نخواهد خو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bird in hand is worth two in the bush: [ضرب المثل] سرکه نقد به از حلوای نس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a bird in hand is worth two in the bush: [ضرب المثل] سرکه نقد به از حلوای نس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
money doesn’t grow on trees: [ضرب المثل] پول علف خرس نیست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
money doesn’t grow on trees: [ضرب المثل] پول علف خرس نیست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
after death the doctor: [ضرب المثل] نوش دارو بعد از مرگ سهر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
after death the doctor: [ضرب المثل] نوش دارو بعد از مرگ سهر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to beat a dead horse: [ضرب المثل] آب تو هاون کوبیدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when in rome do as the romans do: [ضرب المثل] خواهی نشوی رسوا، هم رنگ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all roads lead to rome: [ضرب المثل] هر جا بری آسمون همین رن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
his days are numbered: 1. [ضرب المثل] پیمانه اش پر شده 2. ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
everyone is in the same boat: [ضرب المثل] تر و خشک با هم می سوزن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fish in troubled waters: [ضرب المثل] از آب گل آلود ماهی گرفت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all is well that ends well: [ضرب المثل] شاهنامه آخرش خوشه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
actions speak louder than words: [ضرب المثل]1. دو صدا گفته چون نیم ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
better late than never: [ضرب المثل] دیر رسیدن بهتر از هرگز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all that glitters isn’t gold: [ضرب المثل] هر گردی گردو نیست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all that glitters isn’t gold: [ضرب المثل] هر گردی گردو نیست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they hatch: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز میشمر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they hatch: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز میشمر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t look a gift horse in the mouth: [ضرب المثل] دندون اسب پیشکشی را نمی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t look a gift horse in the mouth: [ضرب المثل] دندون اسب پیشکشی را نمی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seeking water in the sea: [ضرب المثل] آب در کوزه و ما تشنه لب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
seeking water in the sea: [ضرب المثل] آب در کوزه و ما تشنه لب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to get up on the wrong side of bed: [ضرب المثل] از دنده چپ بلند شده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to get up on the wrong side of bed: [ضرب المثل] از دنده چپ بلند شده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
light come light go: [ضرب المثل] باد آورده رو باد می بره
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
light come light go: [ضرب المثل] باد آورده رو باد می بره
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
it takes two to tango: [ضرب المثل] یه دست صدا نداره
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to have a finger in every pie: [ضرب المثل] نخود هر آشی شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] کسی رو از روی ظاهر قضاو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] کسی رو از روی ظاهر قضاو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is no smoke without a fire: [ضرب المثل] تا نباشد چیزکی مردم نگو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
there is no smoke without a fire: [ضرب المثل] تا نباشد چیزکی مردم نگو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a burnt child dreads the fire: [ضرب المثل] مارگزیده از ریسمان سیاه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you may end him but you’ll not mend him: [ضرب المثل] توبه گرگ مرگه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
harp on one string: [ضرب المثل] پا توی یه کفش کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
harp on one string: [ضرب المثل] پا توی یه کفش کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] هم خدا رو می خوای هم خر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you pay your money and you take your chance: [ضرب المثل] هر چقدر پول بدی، همون ق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you pay your money and you take your chance: [ضرب المثل] هر چقدر پول بدی، همون ق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you want something done right do it yourself: [ضرب المثل] کس نخارد پشت من جز ناخن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you want something done right do it yourself: [ضرب المثل] کس نخارد پشت من جز ناخن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am scrapping the bottom of the barrel: [ضرب المثل] کفگیرم به ته دیگ خورده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
i am scrapping the bottom of the barrel: [ضرب المثل] کفگیرم به ته دیگ خورده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
see no evil hear no evil speak no evil: [ضرب المثل] شتر دیدی، ندیدی ( به رو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you must lie on the bed you have made: [ضرب المثل] خود کرده را تدبیر نیست ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are a backseat driver: [ضرب المثل] کنار گود نشستی می گی لن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you are a backseat driver: [ضرب المثل] کنار گود نشستی می گی لن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you may know by a handful the whole sack: [ضرب المثل] مشت نمونه ی خرواره
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you may know by a handful the whole sack: [ضرب المثل] مشت نمونه ی خرواره
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t dance at two weddings: [ضرب المثل] نمی تونی با یه دست دو ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t dance at two weddings: [ضرب المثل] نمی تونی با یه دست دو ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you must grin and bear it: [ضرب المثل] باید بسوزی و بسازی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you must grin and bear it: [ضرب المثل] باید بسوزی و بسازی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آبی که ریخته رو نمی تون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
your wish is my command: [ضرب المثل] از تو به یک اشارت، از م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
slow and steady wins the race: [ضرب المثل] ( رهرو آن نیست که گه تن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
slow and steady wins the race: [ضرب المثل] ( رهرو آن نیست که گه تن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one swallow doesn’t make summer: [ضرب المثل] با یه گل بهار نمیشه!
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
one swallow doesn’t make summer: [ضرب المثل] با یه گل بهار نمیشه!
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mitgehen: [پزشگی] میتگهن: شکلی افراطی از میت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mitgehen: [پزشگی] میتگهن: شکلی افراطی از میت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mitmachen: ( روانپزشکی ) میتماخن، میتماچن: حال ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mitmachen: ( روانپزشکی ) میتماخن، میتماچن: حال ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gegenhalten: گگنهالتن: مقاومت در برابر حرکت غیرف ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
gegenhalten: گگنهالتن: مقاومت در برابر حرکت غیرف ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
combativeness: [روانپزشکی] تهاجم، پرخاشگری
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
combativeness: [روانپزشکی] تهاجم، پرخاشگری
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menarche: [پزشکی] قاعدگی نخست: شروع دوره های ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menopause: [پزشکی] یائسگی: قطع و توقف دوره های ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
melanosome: [پزشکی] ملانوزوم: جسم سلولی کوچکی ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
meningocele: [پزشکی] مننگوسل: فتق ( بیرون زدگی ) ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menostasis: [پزشکی] قطع جریان خون قاعدگی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
menostaxis: [پزشکی] خونریزی بیش از حد قاعدگی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menostaxis: [پزشکی] خونریزی بیش از حد قاعدگی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
meninges: [پزشکی] مننژ، شامه ها، پرده های مغز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
meninges: [پزشکی] مننژ، شامه ها، پرده های مغز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
menses: [پزشکی] قاعدگی = menstruation
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menses: [پزشکی] قاعدگی = menstruation
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
menstruation: [پزشکی] حیض، قاعدگی: دفع دوره ای خو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mesencephalon: [پزشکی] مزانسفال، میان مغز: قسمتی ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metaplasia: [پزشکی] متاپلازی: تغییر غیرطبیعی در ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metatarsal: [پزشکی] کف پایی: مربوط به متاتارس
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metacarpal: [پزشکی] کف دستی: مربوط به استخوان ه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metapsychology: [روانپزشکی] فراروانشناسی: ماوراء رو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
metacarpus: [پزشکی] متاکارپ: استخوان های تشکیل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metacarpus: [پزشکی] متاکارپ: استخوان های تشکیل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
metatarsus: [پزشکی] متاتارس: قسمتی از پا بین مچ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metatarsus: [پزشکی] متاتارس: قسمتی از پا بین مچ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
metrorrhea: [پزشکی] متروره: ترشح غیرطبیعی رحم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
metrorrhea: [پزشکی] متروره: ترشح غیرطبیعی رحم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
miosis: [پزشکی] میوز: انقباض و تنگ شدن مردم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
miosis: [پزشکی] میوز: انقباض و تنگ شدن مردم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
microtome: [پزشکی] ریزبرُ: وسیله ای برای برش م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
microcyte: [پزشکی] ریزیاخته: سلول ( یاخته ) بس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
midbrain: [پزشکی] میان مغز = mesencephalon
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
milk: [پزشکی] شیر: مایع مترشحه توسط پستان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mimicking: [پزشکی] مقلد، تقلید ( کننده )
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
monocular: [پزشکی] تک چشمی: 1. دارای یک قطعه چ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mortal: [پزشکی] 1. مهلک، کشنده 2. مردنی، رو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mucocutaneous: [پزشکی] جلدی مخاطی: مربوط به غشای م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mucocutaneous: [پزشکی] جلدی مخاطی: مربوط به غشای م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mucous membrane: [پزشکی] غشای مخاطی: غشای داخلی مجار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mucous membrane: [پزشکی] غشای مخاطی: غشای داخلی مجار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mucus: [پزشکی] موکوس، بلغم: مایع غلیظ ترشح ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
muciform: [پزشکی] موکوسی شکل: شبیه به موکوس
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mucorrhea: [پزشکی] افزایش ترشحات موکوسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
multicellular: [پزشکی] چند یاخته ای: متشکل از تعدا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
multipara: [پزشکی] چندزا: زنی که دو یا چند زای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
musculature: [پزشکی] عضله بندی: آرایش و ترکیب عض ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mutation: [پزشکی] جهش: تغییر ژنتیکی در DNA ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
muscle: [پزشکی] ماهیچه، عضله: عضوی که از طر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mycotic: [پزشکی] قارچی: مربوط به قارچ
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mydriasis: [پزشکی] میدریاز: اتساع و گشادشدگی م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myology: [پزشکی] عضله شناسی: مطالعه ی عضلات
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myeloid: [پزشکی] میلوئید، مغز استخوانی: شبیه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
myelogenous: [پزشکی] مغززاد: تولید شده در ( منشا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myelogenous: [پزشکی] مغززاد: تولید شده در ( منشا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
myringotome: [پزشکی] صماخ بر: چاقوی مورد استفاده ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myringotome: [پزشکی] صماخ بر: چاقوی مورد استفاده ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
myxadenitis: [پزشکی] میکسادنیت: التهاب ( هر ) غد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
tympanic membrane: [پزشکی] پرده ی گوش، پرده ی صماخ=ear ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
tympanometry: [پزشکی] صماخ سنجی: اندازه گیری میزا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
typhlosis: [پزشکی] کوری، نابینایی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
typhlosis: [پزشکی] کوری، نابینایی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
twitching: [پزشکی] اسپاسم: انقباض ناگهانی و غی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
tumescence: [پزشکی] تورم، ورم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
tumescence: [پزشکی] تورم، ورم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
narcosis: [پزشکی] تخدیر: حالتی از بهت، بی هوش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
natriuresis: [پزشکی] سدیم ادراری: دفع سدیم در اد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
narcolepsy: [پزشکی] نارکولپسی: وضعیتی که با دور ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nail: [پزشکی] ناخن: ساختار کراتینیزه و پو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
narcotic: [پزشکی] مخدر: فرآورده ای که باعث ال ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nephrosis: [پزشکی] نفروز: هرگونه ( وضعیت ) بیم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
neonate: [پزشکی] نوزاد، تازه متولد شده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nephrotoxin: [پزشکی] ماده ی سمی یا مضر برای کلیه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nephropathy: [پزشکی] نفروپاتی: هرگونه بیماری کلی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nephroptosis: [پزشکی] افتادگی کلیه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nervous system: [پزشکی] دستگاه عصبی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nerve: [پزشکی] عصب: دسته ای از فیبرهای نور ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
neuralgia: [پزشکی] نورالژی: درد ( در یک ) عصب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
neurology: [پزشکی] طب اعصاب: مطالعه ی دستگاه ع ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nervous tissue: [پزشکی] بافت عصبی
١٠ ماه پیش