مدال‌های محمدرضا سلطانی زرندی

بازدید
٢,٣٩٨
امتیاز کل
١٣٤,١٦٨
کل مدال ها
١١,٧٥٥
طلا
١٥
نقره
٥,٣٤٣
برنز
٦,٣٩٧
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
limosis: [پزشکی] گرسنگی غیرطبیعی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lipase: [پزشکی] لیپاز: آنزیمی که چربی را هض ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lipase: [پزشکی] لیپاز: آنزیمی که چربی را هض ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lipoma: [پزشکی] لیپوم: تومور سلول های چربی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lipid: [پزشکی] لیپید: گروهی از ترکیبات آلی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lipophilic: [پزشکی] چربی دوست: متمایل به ( جذب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lithiasis: [پزشکی] لیتیاز، سنگ سازی: ( وضعیت ن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
liver: [پزشکی] کبد، جگر: غده ی بزرگی در قس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lobectomy: [پزشکی] لوبکتومی: برداشتن یک لوب ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lobectomy: [پزشکی] لوبکتومی: برداشتن یک لوب ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
loin: [پزشکی] کمر، صُلب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lobe: [پزشکی] لوب، تکه، قسمت، قطعه، نرمه، ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lordosis: [پزشکی] لوردوز، کاوپشتی: انحنای غیر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lophotrichous: [پزشکی] دارای دو یا چندتاژک در یک ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lumbar region: [پزشکی] ناحیه ( منطقه ) ی کمر ( ی )
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
luminescence: [پزشکی] نورافشانی، درخشندگی: تابش و ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lumen: [پزشکی] حفره: سوراخ مرکزی درون یک ل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lower back: [پزشکی] کمر: قسمت تحتانی پشت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lymph: [پزشکی] لنف: مایع شفاف شبه پلاسما د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lung: [پزشکی] ریه، شش: عضو اسفنجی مخروطی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lymph node: [پزشکی] گره ( عقده ) لنفاوی: توده ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lymph node: [پزشکی] گره ( عقده ) لنفاوی: توده ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lymph vessel: [پزشکی] رگ لنفاوی: عروقی که لنف درو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lymph vessel: [پزشکی] رگ لنفاوی: عروقی که لنف درو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lymphadenitis: [پزشکی] لنفادنیت: التهاب گره لنفاوی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lymphadenitis: [پزشکی] لنفادنیت: التهاب گره لنفاوی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lymphangiogram: [پزشکی] لنف رگ نگاری: تصویربرداری ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lymphangiogram: [پزشکی] لنف رگ نگاری: تصویربرداری ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lymphocyte: [پزشکی] لنفوسیت، لنف یاخته: گلبول س ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
lymphoid: [پزشکی] لنفوئید: 1. شبیه به لنف یا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vitreous: [پزشکی] آبگینه، زجاجی: مربوط به یا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
vitrectomy: [پزشکی] برداشتن زجاجیه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vitrectomy: [پزشکی] برداشتن زجاجیه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
visual examination: [پزشکی] مشاهده و معاینه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
visual examination: [پزشکی] مشاهده و معاینه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
viscera: [پزشکی] احشاء: ارگانهای داخلی بدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vital: [پزشکی] حیاتی: ضروری برای ( یا مربو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
viral: [پزشکی] ویروسی: مربوط به ویروس
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vestibule: [پزشکی] دهلیز: اطاقی در گوش داخلی ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
virile: [پزشکی] نرینه، مردانه: مربوط به جنس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
viremia: [پزشکی] وجود ویروس در خون
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
virus: [پزشکی] ویروس: نوعی از عوامل عفونی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vessel: [پزشکی] رگ: لوله یا مجرایی برای انت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
visceral: [پزشکی] احشایی: مربوط به ارگانهای د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
vestibulotomy: [پزشکی] دهلیز بری: برش دهلیز گوش دا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vestibulotomy: [پزشکی] دهلیز بری: برش دهلیز گوش دا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
vesiculogram: [پزشکی] مثانه نگاشت: فیلم رادیوگراف ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vesiculogram: [پزشکی] مثانه نگاشت: فیلم رادیوگراف ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vertebra: [پزشکی] مهره: هر یک از 26 استخوان ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
verruca: [پزشکی] زگیل کف پایی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ventilation: [پزشکی] تهویه: عبور هوا در سیستم تن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
venule: [پزشکی] سیاهرگچه: رگ کوچکی که خون ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ventrolateral: [پزشکی] شکمی - جانبی: مربوط به سمت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vermicide: [پزشکی] کرم کش: فراورده ی مورداستفا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vasospasm: [پزشکی] اسپاسم ( انقباض ناگهانی ) ع ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vasodilation: [پزشکی] گشادگی رگ ( عروق خون )
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
venous: [پزشکی] وریدی: مربوط به سیاهرگ ( ور ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
macroscopic: [پزشکی] ماکروسکوپی: به اندازه ای بز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malnutrition: [پزشکی] سوء تغذیه: عدم تعادل بین آن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malabsorption: [پزشکی] سوء جذب: جذب ضعیف مواد مغذی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
malformed fetus: [پزشکی] جنین ناقص الخلقه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malformed fetus: [پزشکی] جنین ناقص الخلقه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
malleolar: [پزشکی] مربوط به استخوان چکشی malle ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malleolar: [پزشکی] مربوط به استخوان چکشی malle ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
malleous: [پزشکی] استخوان چکشی ( یکی از سه اس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malleous: [پزشکی] استخوان چکشی ( یکی از سه اس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mammoplasty: [پزشکی] ماموپلاستی: جراحی پلاستیک پ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mammoplasty: [پزشکی] ماموپلاستی: جراحی پلاستیک پ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mandible: [پزشکی] ( استخوان ) فک تحتانی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
matrix: [پزشکی] قالب: ماده ی زمینه ای
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
maxilla: [پزشکی] ( استخوان ) فک فوقانی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
maxillomandibular: [پزشکی] مربوط به فک فوقانی و تحتانی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
maxillomandibular: [پزشکی] مربوط به فک فوقانی و تحتانی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
meatotomy: [پزشکی] برش مئاتوس ( بینی یا ادراری ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
meatotomy: [پزشکی] برش مئاتوس ( بینی یا ادراری ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mediastinoscopy: [پزشکی] میان سینه بینی: معاینه ی آن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mediastinoscopy: [پزشکی] میان سینه بینی: معاینه ی آن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
meatus: [پزشکی] روزنه، مجرا
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
medical: [پزشکی] طبی، پزشکی: مربوط به طب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mediastinum: [پزشکی] میان سینه: فضای بین ریه ها ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
medullary: [پزشکی] 1. مربوط به بصل النخاع 2. م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
medical speciality: [پزشکی] تخصص پزشکی ( و درمانی )
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
medulla oblongata: [پزشکی] بصل النخاع، پیازمغز: قسمتی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
megacephaly: [پزشکی] بزرگ شدن ( غیرطبیعی ) سر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
megacephaly: [پزشکی] بزرگ شدن ( غیرطبیعی ) سر
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
melanin: [پزشکی] ملانین: رنگ دانه ی تیره ای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
melanin: [پزشکی] ملانین: رنگ دانه ی تیره ای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
megalomania: [پزشکی] خود بزرگ بینی: بیش از حد به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
megacolon: [پزشکی] مگاکولون: بزرگ شدن کولون
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
valvulotome: [پزشکی] دریجه بر: وسیله ی برش ( یک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
varix: [پزشکی] واریس: ورید متورم و پیچ خور ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
varicotomy: [پزشکی] واریس بری: برش ( به داخل یک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
varicotomy: [پزشکی] واریس بری: برش ( به داخل یک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vagina: [پزشکی] واژن، مهبل، زه راه: لوله عض ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
valve: [پزشکی] دریچه: ساختاری که باعث می ش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vaccine: [پزشکی] واکسن، مایه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vaccination: [پزشکی] مایه کوبی، واکسیناسیون: ایج ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vagotomy: [پزشکی] واگ بری: برش عصب واگ
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
vaginometer: [پزشکی] مهبل سنج: وسیله ای اندازه گ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vaginometer: [پزشکی] مهبل سنج: وسیله ای اندازه گ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
vagus: [پزشکی] عصب واگ: دهمین عصب جمجمه ای
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vagus: [پزشکی] عصب واگ: دهمین عصب جمجمه ای
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ulerythema: [پزشکی] جوشگاه همراه با قرمزی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulerythema: [پزشکی] جوشگاه همراه با قرمزی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ulotomy: [پزشکی] لثه بری: برش لثه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulotomy: [پزشکی] لثه بری: برش لثه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulcer: [پزشکی] زخم: ضایعه ای در پوست یا غش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulnar: [پزشکی] اولنار: مربوط به استخوان دا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ultraviolet: [فیزیک] فرابنفش: ماوراء انتهای بنفش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulna: [پزشکی] زندزیرین: استخوان داخلی ساع ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
umbilical: [پزشکی] نافی: مربوط به ناف
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
umbilical cord: [پزشکی] بندناف: ساختاری که جنین راب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
unconsciousness: [پزشکی] ناهوشیاری، ناخودآگاهی، بی ه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
unconscious: [پزشکی] ناخودآگاه، ناهوشیار، بی هوش
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ungual: [پزشکی] ناخنی: مربوط به ناخن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ungual: [پزشکی] ناخنی: مربوط به ناخن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
urochezia: [پزشکی] دفع ادرار همراه با مدفوع ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urochezia: [پزشکی] دفع ادرار همراه با مدفوع ( ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urodynia: [پزشکی] میزدرد: درد در هنگام ادرار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ureterostenosis: [پزشکی] تنگی حالب
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urethra: [پزشکی] میزراه، پیشابراه: لوله ای ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
urinary bladder: [پزشکی] مثانه: عضو دخیره کننده ی اد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urinary bladder: [پزشکی] مثانه: عضو دخیره کننده ی اد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
uterus: [پزشکی] زهدان، رحم: عضوی که تخم بار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
urethrotome: [پزشکی] میزراه بُر: وسیله ی برش پیش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urethrotome: [پزشکی] میزراه بُر: وسیله ی برش پیش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
urinary tract: [پزشکی] دستگاه ادراری: دستگاه دفع م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
uvulotome: [پزشکی] ملازه بر: وسیله ای برای برش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
uvula: [پزشکی] انگوره، ملازه، زبان کوچک: ت ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
uveal: [پزشکی] مربوط به یوه آ ( ی چشم )
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
uvea: [پزشکی] یوه آ : لایه ی میانی و عروق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fall seven times and stand up eight: [ضرب المثل] هفت بار زمین بخور اما ه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fall seven times and stand up eight: [ضرب المثل] هفت بار زمین بخور اما ه ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
eyes always tell the truth: [ضرب المثل] چشم ها همیشه حقیقت را م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
eyes always tell the truth: [ضرب المثل] چشم ها همیشه حقیقت را م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nothing in the world smells as good as the person you love: [ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nothing in the world smells as good as the person you love: [ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t have it both ways: [ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t have it both ways: [ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
strike while the iron is hot: [ضرب المثل] تا تنور داغه باید نون ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] نمیتونی هم کیکت رو بخور ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] نمیتونی هم کیکت رو بخور ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you never know what you’ve got till it’s gone: [ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you never know what you’ve got till it’s gone: [ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise: [ضرب المثل] سحر خیز باش تا کامروا ش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise: [ضرب المثل] سحر خیز باش تا کامروا ش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you saw nothing you heard nothing: [ضرب المثل] شتر دیدی ندیدی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t put the clock back: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t put the clock back: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آب رفته به جوی بر نگردد
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آب رفته به جوی بر نگردد
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
whatever happens is for the best: [ضرب المثل] هر چه پیش آید خوش آید
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
whatever happens is for the best: [ضرب المثل] هر چه پیش آید خوش آید
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t keep a man down: [ضرب المثل] خواستن توانستن است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t keep a man down: [ضرب المثل] خواستن توانستن است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a good beginning makes a good end: [ضرب المثل] سالی که نکوست از بهارش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a good beginning makes a good end: [ضرب المثل] سالی که نکوست از بهارش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they’re hatched: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز می شم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they’re hatched: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز می شم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when there is a will there is a way: [ضرب المثل] خواستن توانستن است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a friend in need is a friend indeed: [ضرب المثل] دوست آن باشد که گیرد دس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
birds of a feather flock together: [ضرب المثل] کبوتر با کبوتر باز با ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
charity begins at home: [ضرب المثل] چراغی که به منزل رواست ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no news is good news: [ضرب المثل] بی خبری خوش خبری است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the cat dreams of mice: [ضرب المثل] شتر در خواب بیند پنبه د ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخ است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخ است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’ll cook your goose: [ضرب المثل] آشی برات بپزم یه وجب رو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
i’ll cook your goose: [ضرب المثل] آشی برات بپزم یه وجب رو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the pot calling the kettle black: [ضرب المثل] دیگ به دیگ میگه روت سیا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
much coin much care: [ضرب المثل] هر که بامش بیش برفش بیش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
first come first served: [ضرب المثل] آسیاب به نوبت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a word is enough to the wise: [ضرب المثل] عاقلان را اشارتی بس است ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a word is enough to the wise: [ضرب المثل] عاقلان را اشارتی بس است ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
love is full of troubles: [ضرب المثل] عاشقی شیوه رندان بلا کش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
love is full of troubles: [ضرب المثل] عاشقی شیوه رندان بلا کش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
haste is from devil: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
haste is from devil: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
haste makes waste: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
as gentle as a lamb: [ضرب المثل] مثل یک بره رامه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the ball is in your court: [ضرب المثل] توپ توی زمین تو است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
as sly as a fox: [ضرب المثل] مکار مثل روباه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fight like cat and dog: [ضرب المثل] مثل سگ و گربه به جون هم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take the gloves off: [ضرب المثل] وقتی آستین بالا میزنم ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take the gloves off: [ضرب المثل] وقتی آستین بالا میزنم ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she killed two birds with one stone: [ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she killed two birds with one stone: [ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
last year was a banner year: [ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
last year was a banner year: [ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all that glitters is not gold: [ضرب المثل] یعنی هر گردی گردو نیست
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
golden opportunity: [ضرب المثل] فرصت طلایی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let’s get the ball rolling: [ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
let’s get the ball rolling: [ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had a black out: [ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she had a black out: [ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m all ears: [ضرب المثل] سراپا گوشم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
i’m all ears: [ضرب المثل] سراپا گوشم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re barking up the wrong three: [ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیس ...
١٠ ماه پیش