پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)

بازدید
٦,٤٢٨
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

reactionary

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

reactionary

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

reservations

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

a multitude of people

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

a multitude of somebody/something=a very large number of people or things

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

a multitude of somebody/something=a very large number of people or things

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

a multitude of somebody/something=a very large number of people or things

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

a multitude of somebody/something

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

a multitude of somebody/something=a very large number of people or things

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

be widely/generally/commonly held ( =be the opinion of a lot of people )

پیشنهاد
٣

It seems to be presumed that

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

It seems to be presumed that

پیشنهاد
٥

It seems to be presumed that

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

on the spur of the moment

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

on the spur of the moment

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

decision maker

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

nice going!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

nice going

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

nice going!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

nice going!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

nice going

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

is that so?

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

is that so?

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

give it here

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

give it here

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

give it here

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

be a pain in the ass/arse/backside/butt

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

give sth a squeeze

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

give sth a squeeze

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

keep ( one's ) feet on the ground=to remain calm and stable.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( آمار دادن ) معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > آمار دادن نخ دادن، توجه کسی را جلب کردن، راه دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

get hold of

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

get hold of

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

get hold of

پیشنهاد
٢

get hold of

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

get hold of

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قدح نوشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدح نوش. [ ق َ دَ ] ( نف مرکب ) قدح خوار. میگسار : واگذارش که به خون جگر خود سازد کیست صائب که به بزم تو قدح نوش شود. صائب ( ازآنندراج ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قدح لاجوردی. [ ق َ دَ ح ِ ج ِ وَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان باشد. ( برهان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چشم پیش ( صفت ) [قدیمی، مجاز] شرمنده؛ شرمسار؛ خجل: ◻︎ کنون از تنگدستی چشم پیشم / که شرم است از هواخواهان خویشم ( نزاری: مجمع الفرس: چشم پیش ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم پیش ( صفت ) [قدیمی، مجاز] شرمنده؛ شرمسار؛ خجل: ◻︎ کنون از تنگدستی چشم پیشم / که شرم است از هواخواهان خویشم ( نزاری: مجمع الفرس: چشم پیش ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم پیش ( صفت ) [قدیمی، مجاز] شرمنده؛ شرمسار؛ خجل: ◻︎ کنون از تنگدستی چشم پیشم / که شرم است از هواخواهان خویشم ( نزاری: مجمع الفرس: چشم پیش ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درپیش چشم داشتن ؛ در نظر داشتن . برابر دیده داشتن : و عاقل باید که از فاتحت کارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد و پیش از آنکه قدم در راه نهد مقصود مع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش انداختن . [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) تقدم دادن . مقدم داشتن . جلو انداختن . سبقت دادن . پیش افکندن . زودتر از موعد مقرر داشتن . پیش از هنگام موعود مق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

in question

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

in question

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

in question

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

in question

پیشنهاد
٢

پیش رفتن حرف ؛ سبز شدن آن. ( آنندراج ) . مورد قبول واقع شدن سخن : تأثیر پیش یار دگر آبرو مریز میرفت پیش حرف تو، اکنون نمیرود. تأثیر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بحضور رفتن کسی را. برابر رفتن کسی را. بخدمت او شدن : تو خداوند را از آمدن آگاه کن اگر راه باشد بفرماید تا پیش روم. ( تاریخ بیهقی ) . - پیش رفتن کسی ...