پیشنهاد
٢٠

برای عبرت دیگران کسی را تنبیه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

از سیر تا پیاز، از الف تا یا، کاملاً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را راضی یا رام کردن، نبض کسی را بدست آوردن، کسی را خر کردن

پیشنهاد
٥

اصطلاح. . . به کسی توپیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

شور چیزی را درآوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاح. . . 2زاریت افتاد؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پوست از سر کسی کندن، کتک مفصل به کسی زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح. . . حمام زنانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

شکلک درآوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سر و مر و گنده

پیشنهاد
٣

هنوز دهنش بوی شیر می دهد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

او دهن لق است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

درمورد یک شخص بخوایم بگیم معنی" زخم خورده" میده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بهانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

program در انگلیسی آمریکایی و programme در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

pupil یعنی دانش آموز ولی از student بیشتر برای اشاره به دانشجو استفاده می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

مردمک چشم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رسید، حواله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-٢١

این کلمه اسم است به معنی پاداش و جایزه. . . دوستانی که فعل معنی کردید این و با فعل reward به معنی پاداش دادن، جایزه دادن اشتباه گرفتید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هم اسم است و هم فعل. . . در نقش اسم به معنای غرش، تلق تلق اما در نقش فعل به معنای غرش کردن و تلق تلق کردن است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دوختن و وصله کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٨

این کلمه به معنی دستمزد و معمولا به صورت هفتگی یا روزانه در ازای کار به فرد پرداخت می شود اما salary به معنی حقوق، مواجب و به پولی اشاره میکنه که به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

آداب، با نزاکت و مودب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

دوستان لطفا دقت کنید اطلاعات اشتباه ندید story یعنی داستان ولیstorey یعنی طبقه. . . هردو واژه اسم هستند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اصطلاحی به معنی از کسی غول ساختن، دور کسی را گرفتن!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاحی به معنی احساس ناراحتی یا احساس ناخوشی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاحی در مورد اینکه کسی در آسمون سیر میکنه یا خیالات خام داره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح - پیروز شدن، همه را موافق خود گرداندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تعطیل کردن، بیخیال شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

کدورت ها را کنار گذاشتن - اصطلاح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

تا بوق سگ کار کردن، دود چراغ خوردن - اصطلاح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح - خانه بر آب ساختن

پیشنهاد
٠

اصطلاح - به چیزی خاتمه دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

موفق بودن و نان شب در آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

یخ مجلس را شکستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح - غوغا به پا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اصطلاح - هر جور که شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خالی کردن عصبانیت - اصطلاح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

عصبی شدن و کنترل خود را از دست دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شل کن سفت کن در اوردن - اصطلاح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت پرده، خصوصی

پیشنهاد
٣

اصطلاح - با شیر دست و پنجه نرم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح - بسیار مخالف چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تمام کردن. . . . . "اصطلاح"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در همسایگی بودن، در مجاورت و نزدیکی بودن{ - اصطلاح - }

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

چانه زن، ارزان خر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وابسته به، متکی به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قابل اعتماد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

همان آش و همان کاسه{اصطلاح}

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پاچه خواری و خودشیرینی