سارافرجپور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as good as it gets: بهتر از این نمیشه

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

development aid: کمک به توسعه

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repurposed: تغییر کاربری شده

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

human development: رشد و توسعه و تکامل انسانی

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand over fist: با سرعت و مقدار زیاد

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impersonal: بی عاطفه سرد غیرشخصی

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn till dusk: از صبح علی الطلوع تا دیروقت موقع تا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the road: ره افتادن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stall: دکه . ناگهان متوقف شدن. ناگهان خا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow one's own trumpet: همچنین Blow your own horn خودستای ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doormat: هم به معنای پادری هست هم انسان پست ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commendable: ستودنی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing ventured nothing gained: هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flag up: مطرح کردن مورد توجه قرار دادن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think the world of: کسی را خیلی دوست داشتن نورچشمی دان ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retentive: Retentive memory حافظه قوی و نگهدا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entomology: حشره شناسی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tossing and turning: غلط زدن تو تخت به علت بی خوابی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stretch out: کش اومدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall out of love: تمام شدن عشق به کسی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hallmark: نشانه بارز مشخصه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

falsify: تحریف کردن Distort

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast paced: پرجنب و جوش

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forte: نقطه قوت چیرگی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go viral: فراگیر شدن در شبکه های اجتماعی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call in sick: زنگ زدن به محل کار و اعلام بیماری ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paperwork: تشریفات اداری کاغذ بازی های اداری ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restrain: جلوگیری کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take pride of place: از جایگاه ویژه ای برخوردار بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put your feet up: ریلکس کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let off steam: Relaxation تمدد اعصاب کردن تخلیه ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

means to an end: ابزار رسیدن به اهداف مورد نظر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disillusioned: سرخورده مایوس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

halfway around the world: در آن سر دنیا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stress reliever: آرام بخش و کاهنده استرس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carve a niche: مشهور شدن و جایی برای خود باز کردن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hyped: دو معنی داره با up که بیاد به معنی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preoccupation: مشغله فکری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cast doubt on: زیر سوال بردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couch potato: کسی که مدام جلوی تلویزیون پهنه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

singer songwriter: کسی که آهنگهای خودش رو میخونه . آهن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all time favourite: همیشه مورد علاقه . مثلا My all ti ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restore peace: برگرداندن صلح

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go a long way: تاثیر بسزایی داشتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personal space: Privacy حریم شخصی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drift: به آرامی حرکت کردن در آب یا هوا

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play your cards right: کاری رو درست انجام بدی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the question of: در باب موضوع

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterproductive: آسیب زا دارای اثر عکس و مخرب

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleek: براق مثلا Sleek black hair موی ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trekkie: طرفداران و دنبال کنندگان فیلم استار ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

police: در جایگاه فعل به معنای پاییدن مراقب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sesame: کنجد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterfeit bills: اسکناس تقلبی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guilt trip: کسی رو دچار عذاب وجدان کردن Don't ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

administer: تجویز و خوراندن دارو اجراکردن مثلا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fraternal: دوستانه برادرانه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retire: هم معنی استراحت کردن و خوابیدن میده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the long run: در طولانی مدت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grammarian: متخصص دستور زبان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consist of: تشکیل شدن از

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favour: لطف پسندیدن ترجیح دادن تبعیض قایل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

driving force: نیروی محرکه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matter of time: یعنی فقط مسیله زمان مطرحه وگرنه قطع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snakes and ladders: ماروپله

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loner: منزوی تک رو انزواطلب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aliment: Aliment یعنی غذا با غذا دادن Ailme ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go by: پیروی کردن . گذر زمان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streamed: Streamed یکدست Unstreamed غیر یکدس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crackdown: سخت گیری بیشتر شدت عمل بیشتر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perpetrator: مجرم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat around the bush: حاشیه رفتن طفره رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

part and parcel of: قسمت مهمی از چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nuanced: متفاوت اما تفاوت های خیلی ظریف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspire: آرزو داشتن رویای چیزی را در سر داش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathe a sigh of relief: نفس راحتی کشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lucky you: خوش بحالت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up close: از نزدیک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back issue: نسخه قدیمی روزنامه و مجله

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on short notice: در بازه زمانی کم در کوتاه مدت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authorized: مجاز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impair: Damage

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crusty: برشته بدخلق خشن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

level off: از تب و تاب افتادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take initiative: پیش قدم شدن ابتکار عمل را بدست آور ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daunt: ترساندن مأیوس کردن ته دل کسی را خ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adulting: زندگی بزرگسالان. رفتارها و سیستم ز ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stakeholder: ذینفع ، سهام دار،

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the root of the problem: منشأ مشکل

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here we are: رسیدیم اینم از این

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mobility: قابلیت تحرک قابلیت تحرک

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rare case: موارد نادر

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here we go: بزن بریم

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be expected to: باید قرار است انتظار میرود

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call in: Call in Sick یعنی زنگ زدن به محل کا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boisterous: Active and noisy

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glass ceiling: محدودیت های زنان . گاها نانوشته .

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a grasp: متوجه شدن فهمیدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep something within budget: در حد بودجه خرج کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death penalty: اعدام Capital punishment Execution

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give something a miss: بی خیال شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caregiver: پرستار مراقب

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

civic duty: وظیفه شهروندی Public duty کارهایی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no frills: بدون تجملات و حاشیه و چیز اضافه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack of dawn: کله سحر

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ascribe: نسبت دادن اسناد دادن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be the case: درست بودن صدق کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high profile: چهره یا شخصیت خبرساز و مهم

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

doom and gloom: یاس و ناامیدی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gut feeling: Go with your gut feeling به حس درون ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look back: به گذشته فکر کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn out: خسته شدن از پا درآمدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groundbreaking: پیشگامانه نوین

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consumer goods: کالاهای مصرفی.

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in touch with: تماس گرفتن ارتباط گرفتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand around: بیکار ایستادن منتظر ایستادن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expedite: Speed up Accelerate تسریع کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stakeholder: Beneficiary ذینفع

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the worst: رو به بهبود بودن در حال ریکاوری بود ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scaffold: پل زدن چارچوب بندی کردن . داربست

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the nail on the head: تو خال زدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plethora: فراوانی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coastal city: شهر ساحلی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy up: همه موجودی یک محصول یا . . . را خری ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

age group: گروه سنی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sharp tongue: زبان تند و تیز

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a feel for something: قلق کاری را یاد گرفتن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jalopy: ابوقراضه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calling: رسالت شغلی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extinguish: خاموش کردن منقرض کردن ملغی کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradigm shift: سنت شکنی تغییر اساسی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come true: محقق شدن به واقعیت بدل شدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

openly accuse: آشکارا متهم کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumscribe: محدود کردن . دور چیزی خط کشیدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of sync: همگام و هماهنگ نبودن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw lots: قرعه کشیدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

purge: پاکسازی کردن حذف کردن بیرون کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salient: بارز مهم چشمگیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give way to: جای خود را به چیزی دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cutting edge: Leading Latest

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heyday: دوران طلایی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit list: لیست افراد یا اقلامی که باید از بین ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

followed by: به دنبالش

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come in: رسیدن بیا داخل ( به صورت ندا ) را ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fake it till you make it: وانمود کن ، اداشو در بیار تا بهش بر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crackdown: سخت گیری بیشتری کردن تحت فشار بیشت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ask for sb's hands: درخواست ازدواج کردن Propose

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blemish: در جایگاه اسم نقص یا لک یا عیبی که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think on one's feet: سریع واکنش نشون دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as opposed to: در مقایسه با Compared with

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

petty thief: آفتابه دزد دله دزد

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passerby: رهگذر عابر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn to: رو آوردن به سمتی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oasis: واحه ، آبادی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

centerpiece: The cornerstone of something قسمت ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freedom of the press: آزادی مطبوعات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back on track: برگشتن به مسیر نرمال

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get into a state: مضطرب شدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in depth: جامع و با جزییات عمیق

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect on: عمیقأ در مورد چیزی فکر کردن . تاثی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blockage: انسداد گرفتگی محاصره

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

limelight: کانون توجه عموم

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up with: پا به پای کسی رفتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to know: شناختن آشنا شدن .

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live life to the full: از انجام دادن کارای مختلف لذت بردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confirmed bachelor: فرد مجردی که هیچوقت نمیخواد ازدواج ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tech savvy: Technophile خوره تکنولوژی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conflict resolution: حل اختلافات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterintuitive: غیرمنطقی و دور از عقل

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conflict of interest: تعارض منافع

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

factory farming: دامداری صنعتی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long haul flights: پروازهای طولانی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plunge: سقوط کردن افت ناگهانی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a blast: اوقات خوش داشتن خوش گذشتن Have a ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose the plot: عقلشو از دست بده

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

may he live long: خدا زندگی طولانی بهش بده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay rise: افزایش حقوق

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oversight: سهل انگاری کوتاهی و غفلت . سرپرست ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well traveled: خوش سفر . اهل سفر. بسیار سفر کرده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soak in the culture: غوطه ور شدن در یک فرهنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loophole: راه گریز مفر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inordinate: Excessive. فراوان بیش از حد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pendant: پلاک گردنبند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat humble pie: معذرت خواهی کردن با تم خود حقیر کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rendezvous: قرار ملاقات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take your time: اوکی با حوصله به کارت برس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the part of: On behalf of از طرف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

empirical: تجربی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonprofit: موسسه ای که از درآمد خود برای کمک ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

old school: سنتی . با تفکر قدیمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

publicity: بازخورد عمومی آوازه محبوبیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get wrong: اشتباه برداشت نکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attic: اتاق زیرشیروانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hyped: دو معنی داره با up که بیاد به معنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

course of life: در طول زندگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what are the odds: احتمالش چقدره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have something up one's sleeve: ایده یا نقشه ای برای موقع نیاز داشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you name it: هرچی فکر کنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crowd pleaser: عامه پسند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suchlike: امثال این

١٠ ماه پیش

مدال‌های سارافرجپور