سارافرجپور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lucid: واضح قابل فهم

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change horse in midstream: در میانه کار تغییر رویه دادن و تصمی ...

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a raincheck: کاری رو به تعویق انداختن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put your cards on the table: بگو چی تو سرته.

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trot: یورتمه رفتن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decry: آزادانه انتقاد کردن نکوهش کردن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakneck speed: سرعت زیاد

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodging: مسکن موقتی مسکن کرایه ای

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suspenseful: پر از هیجان و بلاتکلیفی دور از انتظ ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a step behind: قدمی به عقب برداشتن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as good as it gets: بهتر از این نمیشه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

development aid: کمک به توسعه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repurposed: تغییر کاربری شده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

human development: رشد و توسعه و تکامل انسانی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand over fist: با سرعت و مقدار زیاد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impersonal: بی عاطفه سرد غیرشخصی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn till dusk: از صبح علی الطلوع تا دیروقت موقع تا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the road: ره افتادن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stall: دکه . ناگهان متوقف شدن. ناگهان خا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow one's own trumpet: همچنین Blow your own horn خودستای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doormat: هم به معنای پادری هست هم انسان پست ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commendable: ستودنی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing ventured nothing gained: هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flag up: مطرح کردن مورد توجه قرار دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think the world of: کسی را خیلی دوست داشتن نورچشمی دان ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retentive: Retentive memory حافظه قوی و نگهدا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entomology: حشره شناسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tossing and turning: غلط زدن تو تخت به علت بی خوابی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stretch out: کش اومدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall out of love: تمام شدن عشق به کسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hallmark: نشانه بارز مشخصه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

falsify: تحریف کردن Distort

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast paced: پرجنب و جوش

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forte: نقطه قوت چیرگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go viral: فراگیر شدن در شبکه های اجتماعی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call in sick: زنگ زدن به محل کار و اعلام بیماری ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paperwork: تشریفات اداری کاغذ بازی های اداری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restrain: جلوگیری کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take pride of place: از جایگاه ویژه ای برخوردار بودن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put your feet up: ریلکس کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let off steam: Relaxation تمدد اعصاب کردن تخلیه ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

means to an end: ابزار رسیدن به اهداف مورد نظر

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disillusioned: سرخورده مایوس

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

halfway around the world: در آن سر دنیا

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stress reliever: آرام بخش و کاهنده استرس

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carve a niche: مشهور شدن و جایی برای خود باز کردن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hyped: دو معنی داره با up که بیاد به معنی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preoccupation: مشغله فکری

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cast doubt on: زیر سوال بردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couch potato: کسی که مدام جلوی تلویزیون پهنه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

singer songwriter: کسی که آهنگهای خودش رو میخونه . آهن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all time favourite: همیشه مورد علاقه . مثلا My all ti ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restore peace: برگرداندن صلح

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go a long way: تاثیر بسزایی داشتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personal space: Privacy حریم شخصی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drift: به آرامی حرکت کردن در آب یا هوا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play your cards right: کاری رو درست انجام بدی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the question of: در باب موضوع

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterproductive: آسیب زا دارای اثر عکس و مخرب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleek: براق مثلا Sleek black hair موی ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trekkie: طرفداران و دنبال کنندگان فیلم استار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

police: در جایگاه فعل به معنای پاییدن مراقب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sesame: کنجد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterfeit bills: اسکناس تقلبی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guilt trip: کسی رو دچار عذاب وجدان کردن Don't ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

administer: تجویز و خوراندن دارو اجراکردن مثلا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fraternal: دوستانه برادرانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retire: هم معنی استراحت کردن و خوابیدن میده ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the long run: در طولانی مدت

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grammarian: متخصص دستور زبان

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consist of: تشکیل شدن از

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favour: لطف پسندیدن ترجیح دادن تبعیض قایل ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

driving force: نیروی محرکه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matter of time: یعنی فقط مسیله زمان مطرحه وگرنه قطع ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snakes and ladders: ماروپله

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loner: منزوی تک رو انزواطلب

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aliment: Aliment یعنی غذا با غذا دادن Ailme ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go by: پیروی کردن . گذر زمان

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streamed: Streamed یکدست Unstreamed غیر یکدس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crackdown: سخت گیری بیشتر شدت عمل بیشتر

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perpetrator: مجرم

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat around the bush: حاشیه رفتن طفره رفتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

part and parcel of: قسمت مهمی از چیزی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nuanced: متفاوت اما تفاوت های خیلی ظریف

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspire: آرزو داشتن رویای چیزی را در سر داش ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathe a sigh of relief: نفس راحتی کشیدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lucky you: خوش بحالت

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up close: از نزدیک

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back issue: نسخه قدیمی روزنامه و مجله

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on short notice: در بازه زمانی کم در کوتاه مدت

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authorized: مجاز

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impair: Damage

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crusty: برشته بدخلق خشن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

level off: از تب و تاب افتادن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take initiative: پیش قدم شدن ابتکار عمل را بدست آور ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daunt: ترساندن مأیوس کردن ته دل کسی را خ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adulting: زندگی بزرگسالان. رفتارها و سیستم ز ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stakeholder: ذینفع ، سهام دار،

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the root of the problem: منشأ مشکل

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here we are: رسیدیم اینم از این

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mobility: قابلیت تحرک قابلیت تحرک

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rare case: موارد نادر

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here we go: بزن بریم

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be expected to: باید قرار است انتظار میرود

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call in: Call in Sick یعنی زنگ زدن به محل کا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boisterous: Active and noisy

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glass ceiling: محدودیت های زنان . گاها نانوشته .

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a grasp: متوجه شدن فهمیدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep something within budget: در حد بودجه خرج کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death penalty: اعدام Capital punishment Execution

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give something a miss: بی خیال شدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caregiver: پرستار مراقب

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

civic duty: وظیفه شهروندی Public duty کارهایی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no frills: بدون تجملات و حاشیه و چیز اضافه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack of dawn: کله سحر

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ascribe: نسبت دادن اسناد دادن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be the case: درست بودن صدق کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high profile: چهره یا شخصیت خبرساز و مهم

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

doom and gloom: یاس و ناامیدی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gut feeling: Go with your gut feeling به حس درون ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look back: به گذشته فکر کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn out: خسته شدن از پا درآمدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groundbreaking: پیشگامانه نوین

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consumer goods: کالاهای مصرفی.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in touch with: تماس گرفتن ارتباط گرفتن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand around: بیکار ایستادن منتظر ایستادن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expedite: Speed up Accelerate تسریع کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stakeholder: Beneficiary ذینفع

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the worst: رو به بهبود بودن در حال ریکاوری بود ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scaffold: پل زدن چارچوب بندی کردن . داربست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the nail on the head: تو خال زدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plethora: فراوانی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coastal city: شهر ساحلی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy up: همه موجودی یک محصول یا . . . را خری ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

age group: گروه سنی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sharp tongue: زبان تند و تیز

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a feel for something: قلق کاری را یاد گرفتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jalopy: ابوقراضه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calling: رسالت شغلی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extinguish: خاموش کردن منقرض کردن ملغی کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradigm shift: سنت شکنی تغییر اساسی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come true: محقق شدن به واقعیت بدل شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

openly accuse: آشکارا متهم کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumscribe: محدود کردن . دور چیزی خط کشیدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of sync: همگام و هماهنگ نبودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw lots: قرعه کشیدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

purge: پاکسازی کردن حذف کردن بیرون کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salient: بارز مهم چشمگیر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give way to: جای خود را به چیزی دادن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cutting edge: Leading Latest

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heyday: دوران طلایی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit list: لیست افراد یا اقلامی که باید از بین ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

followed by: به دنبالش

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come in: رسیدن بیا داخل ( به صورت ندا ) را ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fake it till you make it: وانمود کن ، اداشو در بیار تا بهش بر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crackdown: سخت گیری بیشتری کردن تحت فشار بیشت ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ask for sb's hands: درخواست ازدواج کردن Propose

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blemish: در جایگاه اسم نقص یا لک یا عیبی که ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think on one's feet: سریع واکنش نشون دادن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as opposed to: در مقایسه با Compared with

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

petty thief: آفتابه دزد دله دزد

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passerby: رهگذر عابر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn to: رو آوردن به سمتی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oasis: واحه ، آبادی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

centerpiece: The cornerstone of something قسمت ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freedom of the press: آزادی مطبوعات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back on track: برگشتن به مسیر نرمال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get into a state: مضطرب شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in depth: جامع و با جزییات عمیق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect on: عمیقأ در مورد چیزی فکر کردن . تاثی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blockage: انسداد گرفتگی محاصره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

limelight: کانون توجه عموم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up with: پا به پای کسی رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to know: شناختن آشنا شدن .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live life to the full: از انجام دادن کارای مختلف لذت بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confirmed bachelor: فرد مجردی که هیچوقت نمیخواد ازدواج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tech savvy: Technophile خوره تکنولوژی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conflict resolution: حل اختلافات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterintuitive: غیرمنطقی و دور از عقل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conflict of interest: تعارض منافع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

factory farming: دامداری صنعتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long haul flights: پروازهای طولانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plunge: سقوط کردن افت ناگهانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a blast: اوقات خوش داشتن خوش گذشتن Have a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose the plot: عقلشو از دست بده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

may he live long: خدا زندگی طولانی بهش بده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay rise: افزایش حقوق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oversight: سهل انگاری کوتاهی و غفلت . سرپرست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well traveled: خوش سفر . اهل سفر. بسیار سفر کرده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soak in the culture: غوطه ور شدن در یک فرهنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loophole: راه گریز مفر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inordinate: Excessive. فراوان بیش از حد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pendant: پلاک گردنبند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat humble pie: معذرت خواهی کردن با تم خود حقیر کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rendezvous: قرار ملاقات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take your time: اوکی با حوصله به کارت برس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the part of: On behalf of از طرف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

empirical: تجربی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonprofit: موسسه ای که از درآمد خود برای کمک ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

old school: سنتی . با تفکر قدیمی

١١ ماه پیش

مدال‌های سارافرجپور