سارافرجپور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by all accounts: با این تفاسیر طبق نظر جمع

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at any cost: At all costs به هر قیمتی که شده

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

economic migrant: مهاجر اقتصادی کسی که به دلایل اقتصا ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out and about: این ور اون ور گشت و گذار کردن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fraudster: کلاهبردار

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spin out: کش دادن . لفت دادن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unmet: برآورده نشده Unmet needs نیازهای ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of line: پا رو از حد فراتر گذاشتن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take out on: دق دلی و عصبانیت خودت رو سر کسی خال ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tad: A bit

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

within reason: در حد معقول

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heated discussion: بحث جنجالی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imminent: حتمی و غریب الوقوع

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

world class: در سطح جهانی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clung: Cling clung clung چسبیدن Stick to

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go the extra mile: سنگ تمام گذاشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock solid: محکم و استوار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fertilizer: کود

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here you are: وقتی چیزی به کسی میدیم به معنی بفرم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bush fire: آتش سوزی مراتع Huge fire conflagr ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep company: مصاحبت کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ensue: به دنبال چیزی آمدن رخ دادن در نتیج ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break the bank: همه پول خود را خرج کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep at bay: کنترل کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discretion is the better part of valor: احتیاط شرط عقل است

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when all is said and done: با همه این حرفا

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repurpose: Change in use تغییر کاربری دادن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as yet: هنوز

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rid: رهانیدن خلاص کردن پاک کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retard: کند کردن . به تعویق انداختن عقب اف ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle in: جا افتادن به شرایط جدید عادت کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suspenseful: هیجان آور در از بلاتکلیفی و هیجان ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all ears: سراپاگوش

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soon after: اندکی بعد

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تغییر کاربری: فکر میکنم فعل repurpose و Change ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collateral damage: صدمات جانبی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fortitude: شهامت و تحمل هنگام دشواری

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

corner the market: بازار را دردست گرفتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

job application: فرم درخواست کار

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

east west home is best: هیچ جا خونه خود آدم نمیشه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hereditary: ارثی موروثی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw a parallel between: شباهت دو چیز را نشان دادن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salvation: رستگاری نجات

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a spell on someone: کسی را طلسم کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

power cut: قطعی برق

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow attached: وابسته شدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fashion statement: جلب توجه کردن Make fashion stateme ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the ball: سرحال و سرزنده

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pawn: آلت دست بازیچه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight a: Straight A student یعنی شاگرد اول

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come again: دوباره بگو چی گفتی؟

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

agenda: دستور جلسه . نیت و مقصود . Hidden ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keepsake: یادگاری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forward looking: آینده نگر کسی که مدام به اتفاقات ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for a change: محض تنوع

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

air freshener: خوشبو کننده هوا

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead in: مقدمه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

common cause: Make common cause متحد شدن دست به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a grip: به اعصاب خودت مسلط شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

public life: زندگی اجتماعی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agenda: دستور جلسه . نیت و مقصود . Hidden ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a load off: خستگی تو در کن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beat around the bush: حاشیه رفتن طفره رفتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bottle up: سرکوب کردن احساسات

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vile: Vile habits عادات بد Vile smell بوی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intersect: همدیگر را قطع کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gushing: متملقانه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take notice: متوجه چیزی شدن به چیزی توجه نشان د ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supplemented: تکمیل شده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

altitude: ارتفاع Height

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

castrate: عقیم کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg your pardon: منظورش اینه که نشنیده و درخواست این ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unorthodox: نامتعارف و نامعقول

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

practice makes perfect: کار نیکو کردن از پر کردن است 💪

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at all costs: هرجور شده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put mind at rest: خیال کسی را راحت کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uplift: روحیه دادن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let's get into it: بیایید شروع کنیم و به موضوع بپردازی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't put all your egg in one basket: همه نیرو و انرژی تو صرف یه کار نکن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presidential election: انتخابات ریاست جمهوری

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push the boundaries: مرزهارا جابجا کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hitchhiker: کسی که رایگان سفر میکنه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reorient: تغییر جهت دادن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

residue: پسماند باقی مانده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

process oriented: فرآیند گرا در مقابل هدف گرا

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all set: آماده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose track of: stop knowing where someone or somet ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if all else fails: تهش اگه همه چی به بن بست بخوره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

facial expressions: حالت های چهره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lucid: واضح قابل فهم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change horse in midstream: در میانه کار تغییر رویه دادن و تصمی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a raincheck: کاری رو به تعویق انداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put your cards on the table: بگو چی تو سرته.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trot: یورتمه رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decry: آزادانه انتقاد کردن نکوهش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakneck speed: سرعت زیاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodging: مسکن موقتی مسکن کرایه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suspenseful: پر از هیجان و بلاتکلیفی دور از انتظ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a step behind: قدمی به عقب برداشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as good as it gets: بهتر از این نمیشه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

development aid: کمک به توسعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repurposed: تغییر کاربری شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

human development: رشد و توسعه و تکامل انسانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand over fist: با سرعت و مقدار زیاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impersonal: بی عاطفه سرد غیرشخصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn till dusk: از صبح علی الطلوع تا دیروقت موقع تا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the road: ره افتادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stall: دکه . ناگهان متوقف شدن. ناگهان خا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow one's own trumpet: همچنین Blow your own horn خودستای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doormat: هم به معنای پادری هست هم انسان پست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commendable: ستودنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing ventured nothing gained: هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flag up: مطرح کردن مورد توجه قرار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think the world of: کسی را خیلی دوست داشتن نورچشمی دان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retentive: Retentive memory حافظه قوی و نگهدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entomology: حشره شناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tossing and turning: غلط زدن تو تخت به علت بی خوابی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stretch out: کش اومدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall out of love: تمام شدن عشق به کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hallmark: نشانه بارز مشخصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

falsify: تحریف کردن Distort

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast paced: پرجنب و جوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forte: نقطه قوت چیرگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go viral: فراگیر شدن در شبکه های اجتماعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call in sick: زنگ زدن به محل کار و اعلام بیماری ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paperwork: تشریفات اداری کاغذ بازی های اداری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restrain: جلوگیری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take pride of place: از جایگاه ویژه ای برخوردار بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put your feet up: ریلکس کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let off steam: Relaxation تمدد اعصاب کردن تخلیه ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

means to an end: ابزار رسیدن به اهداف مورد نظر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disillusioned: سرخورده مایوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

halfway around the world: در آن سر دنیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stress reliever: آرام بخش و کاهنده استرس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carve a niche: مشهور شدن و جایی برای خود باز کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hyped: دو معنی داره با up که بیاد به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preoccupation: مشغله فکری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cast doubt on: زیر سوال بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couch potato: کسی که مدام جلوی تلویزیون پهنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

singer songwriter: کسی که آهنگهای خودش رو میخونه . آهن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all time favourite: همیشه مورد علاقه . مثلا My all ti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restore peace: برگرداندن صلح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go a long way: تاثیر بسزایی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personal space: Privacy حریم شخصی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drift: به آرامی حرکت کردن در آب یا هوا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play your cards right: کاری رو درست انجام بدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the question of: در باب موضوع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterproductive: آسیب زا دارای اثر عکس و مخرب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleek: براق مثلا Sleek black hair موی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trekkie: طرفداران و دنبال کنندگان فیلم استار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

police: در جایگاه فعل به معنای پاییدن مراقب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sesame: کنجد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterfeit bills: اسکناس تقلبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guilt trip: کسی رو دچار عذاب وجدان کردن Don't ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

administer: تجویز و خوراندن دارو اجراکردن مثلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fraternal: دوستانه برادرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retire: هم معنی استراحت کردن و خوابیدن میده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the long run: در طولانی مدت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grammarian: متخصص دستور زبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consist of: تشکیل شدن از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favour: لطف پسندیدن ترجیح دادن تبعیض قایل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

driving force: نیروی محرکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matter of time: یعنی فقط مسیله زمان مطرحه وگرنه قطع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snakes and ladders: ماروپله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loner: منزوی تک رو انزواطلب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aliment: Aliment یعنی غذا با غذا دادن Ailme ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go by: پیروی کردن . گذر زمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streamed: Streamed یکدست Unstreamed غیر یکدس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crackdown: سخت گیری بیشتر شدت عمل بیشتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perpetrator: مجرم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat around the bush: حاشیه رفتن طفره رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

part and parcel of: قسمت مهمی از چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nuanced: متفاوت اما تفاوت های خیلی ظریف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspire: آرزو داشتن رویای چیزی را در سر داش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathe a sigh of relief: نفس راحتی کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lucky you: خوش بحالت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up close: از نزدیک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back issue: نسخه قدیمی روزنامه و مجله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on short notice: در بازه زمانی کم در کوتاه مدت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authorized: مجاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impair: Damage

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crusty: برشته بدخلق خشن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

level off: از تب و تاب افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take initiative: پیش قدم شدن ابتکار عمل را بدست آور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daunt: ترساندن مأیوس کردن ته دل کسی را خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adulting: زندگی بزرگسالان. رفتارها و سیستم ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stakeholder: ذینفع ، سهام دار،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the root of the problem: منشأ مشکل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here we are: رسیدیم اینم از این

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mobility: قابلیت تحرک قابلیت تحرک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rare case: موارد نادر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here we go: بزن بریم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be expected to: باید قرار است انتظار میرود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call in: Call in Sick یعنی زنگ زدن به محل کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boisterous: Active and noisy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glass ceiling: محدودیت های زنان . گاها نانوشته .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a grasp: متوجه شدن فهمیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep something within budget: در حد بودجه خرج کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death penalty: اعدام Capital punishment Execution

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give something a miss: بی خیال شدن

١ سال پیش

مدال‌های سارافرجپور