وهسودان مرزبان

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
دلقک٠٠:٢٢ - ١٤٠١/١٠/١٩گمانم دلقک و تلخک و طلخک واژی از ترخند است و این باید ترخنی باشند که ترخان و ترخانی شده ندانی ای بعقل اندر خر کبجه بنادانی که با نر شیر برناید سترون ... گزارش
2 | 0
داد٠٠:٤١ - ١٤٠١/١٠/١٨من سالها چشمم را در پژوهش کور کردم هربار میخواهم اینجا چیزی بنویسم خوانندگان ارج مینهم و چکیده دانش و پزوهش مینویسم با این همه بسیار اندک میشود کسی ی ... گزارش
7 | 0
جزیره١١:٣٨ - ١٤٠١/١٠/١٧دوستانی که میگویند گزیرک پارسی جزیره است بهتر است اندکی به معنی واژه گزیرگ و گزیره در پارسی نگاه کنند چرا این همه چرت و پرت میگویید ؟ در پارسی دری گ ... گزارش
9 | 1
اداک٠٨:٠٨ - ١٤٠١/١٠/١٧جو و هوا عربی هستند و پارسی ان دو پناد و وای است بخار اب را بپارسی : وشم - نژم - مُژ - دم و هلم گویند و میغ و آمیغ را هم برای ابر و هم برای مه میگوین ... گزارش
0 | 0
هوا٠٨:٠٧ - ١٤٠١/١٠/١٧جو و هوا عربی هستند و پارسی ان دو پناد و وای است بخار اب را بپارسی : وشم - نژم - مُژ - دم و هلم گویند و میغ و آمیغ را هم برای ابر و هم برای مه میگوین ... گزارش
7 | 1
کنده٠٠:٣٨ - ١٤٠١/١٠/١٧تبر از زر و سیم باید کرد تا شود کارگر بران کنده واندگر کندگان در آنحجره بشب تیره خورد را کنده همه با یکدیگر همی بازند بازی کودکان نوکنده تا بدان کند ... گزارش
2 | 0
اجل٠٠:٠٣ - ١٤٠١/١٠/١٧ای خدا بگویم دهخدا را چه کند این مرد از بیخ عربزده هست هیچ واژگان پارسی را نمی نویسد و همه دنبال عربی هست ماده گاوان پاده اش هر یک شاه پرور بود چو ... گزارش
5 | 1
گرا١٩:٥٩ - ١٤٠١/١٠/١٦گرا که آهن پهنی باشد این را هم گرا و هم گراز گویند چو بشناخت آهنگری پیشه کرد گراز و تبر اره و تیشه کرد.گزارش
0 | 0
یلان٢١:٠١ - ١٤٠١/١٠/١٣یلان= یله - ازاد - دخترو یلون یلون میرد او انبار دل میگد راهش بگیر مشکشو وردارگزارش
0 | 0
ارمان٠٩:١٨ - ١٤٠١/١٠/١٣آرمان /اَرمان/اروان /آرمه/اروا /ارمانج/ارمانگ=آرزو - هدف - امید - حسرت - ویار در پارسی میگویند اروا بابات/بوات - این همان اروا/ ارمان است و پیوندی با ... گزارش
2 | 0
لوت٠٧:٣٣ - ١٤٠١/١٠/١٣لخت لهت لوت روت رُت لیت ریت لوچ همه پارسی است و هیچ پیوندی به ترکی ندارد آذریان گرامی هم چون زبان کهنشان پهلوی بوده بسیاری از واژگان کهن را دارند لخت ... گزارش
7 | 1
گوسان١٢:٥٠ - ١٤٠١/١٠/١٢گوسان/گوهان/گویان خنیاگر خواننده است گشتن س/ه/ی در پارسی رواج داشته مانند خوراسان/خوراهان/خورایان زبان پهلوی هر کاو شناسد خواسان آن بود کز وی خور آس ... گزارش
2 | 0
قول١٢:٢٠ - ١٤٠١/١٠/١٢قُل/ال در ترکی دست میشود و بند نیز چون دست است در ترکی ق جای ا را میگیرد مانند قورخان اورخان و قلدر یعنی قلدار دست دار - قول /غول/غیل /گود/کول بچم ... گزارش
0 | 1
استخوان٠٠:٥٠ - ١٤٠١/١٠/١٠استخوان همان استوان است استه خرمای سوخته و به سرکه آغشته اکتحال کنند. ( نزهة القلوب ) . || استخوان آدمی و جانوران دیگر. ( برهان ) . استو. و در دو کل ... گزارش
0 | 0
فرن٢٣:١٤ - ١٤٠١/١٠/٠٩تنوری که در آن کماج و نان سنگک پزند و به عربی فُرن گویند. ( از برهان ) ( آنندراج ) . و رجوع به برزن و بریزن شود. || تابه ای که از گل سازند و بر زبر آ ... گزارش
0 | 0
نهنبن١٩:١٣ - ١٤٠١/١٠/٠٩نهنبن نهان بان بچم غطاء است چه سر دیگ باشد چه جمجمه سر چه هر کوفت دیگر چرا دهخدا این همه بیراه میرودگزارش
0 | 0
مهر١٩:٠١ - ١٤٠١/١٠/٠٩مُهر بچم محکم و استوار - این میخ که بدیوار کوفتی مهر نیست نمیشه چیزی به ان اویخت - از این قرص و مهر تر ؟گزارش
0 | 0
ویر١٧:٤٢ - ١٤٠١/١٠/٠٩ویر در زبان پشه ای به چم تن است ویر در پارسی به چم هوش یاد حواس - خاطر است - ویر وَندِن vir vanden = مراقبت کردن ، نگهداری کردن ، دقت کردن ، توجه داد ... گزارش
2 | 0
غیژیدن١٦:٥٣ - ١٤٠١/١٠/٠٨ای کاش سروران و استادان ما اندکی دانش پارسی دانی داشتند و مردم ما در دبستان و دبیرستان می اموختند که در پارسی غ و خ باشد که جای هم نشینند و ز - ژ یک ... گزارش
2 | 0
هر بژی٢٣:٥٩ - ١٤٠١/١٠/٠٦هر بژی = ازاده زی - ایرانی زی � پارساآزاده راد ایرانگان زی ئر بژی کرد کرمانجی کجا کو کلهران ایرجی خانه تاران کرد ترک چین و روس روسیه خانه ات ویران ... گزارش
18 | 1
کنده١٨:٣٨ - ١٤٠١/١٠/٠٦کنده ای که به بی ریشان یا پسران بزرگتر میگفتند همه با زبر کاف است و پسران را ساده و کنده میگفتند اگر پسر بی ریش و تازه و خرد بود او را ساده میگفتند ب ... گزارش
0 | 0
اژکهن١١:٠٨ - ١٤٠١/١٠/٠٦نمیدانم این دهخدا نوشته یا کس دیگر - نوشته اژگهن بچم تنپل نیست - اری بچم تنپل است در مزدیسنا دیو اشگهانی /اشگهانیه دیو تنپلی است - اژکهن سنگ بزرگ نیز ... گزارش
5 | 0
صخره١١:٠٨ - ١٤٠١/١٠/٠٦این واژه عربی است پارسی ان چندین واژه است اژکهن - راک - توور - ویم - گر - پرت - بی گمان بسیاری واژگان دگر نیز است که یاد ندارمگزارش
5 | 0
پندام٠٩:٤١ - ١٤٠١/١٠/٠٤در گویش ملکی قالی بشاگرد و برخی گویشهای لارستانی نیز پندام میگویند - چندی پیش رخم پندام در کرده بود یکی از افغانستانی ها به من گفت اوی بچه چه پندیده ... گزارش
5 | 0
اشامه٢٢:٠٤ - ١٤٠١/١٠/٠٣و اگر تب نباشد آشامه ای از کشک بریان کرده سازند یا از پست جو. ( ذخیره خوارزمشاهی )گزارش
0 | 0
انداختن١٣:٤١ - ١٤٠١/٠٩/٢٩انداختن بسیار معانی دیگر دارد ش. ربختانه دهخدا نیاورده - نیانداخته کار و جامه مبر ز هر گونه گفتیم و انداختیم سر انجام یکسر برین ساختیم اندازه گیر ... گزارش
0 | 0
غیل١٣:٢٧ - ١٤٠١/٠٩/٢٩در روستاهای شیراز یعنی گود و ژرف - یکی به دوستش گفت فردا بیکارم گوده ات اماده ان بیام سیت درخت بشونم گفت برو گوده بوات بشون که غیلنگزارش
0 | 0
دیش١٧:٢٣ - ١٤٠١/٠٩/٢٨دیش در سروده رودکی دیش انچه نوشته شده نیستد بخوانیم سروده رودکی را کاروان شهید رفت از پیش وآن ما رفته گیر و می اندیش از شمار دو چشم یک تن کم وز شم ... گزارش
5 | 0
زینه٢٣:٥٩ - ١٤٠١/٠٩/٢٥خاک شد فطرت ز پستی لیک مژگان برنداشت ورنه از ما تا به بام آسمان یک زینه بودگزارش
0 | 0
بهل٠٣:١٦ - ١٤٠١/٠٩/٢٥محمد عباسلو نام روستای شما در اصل پهل ( پهل پهله پهلو ) نام بسیاری جاها در ایران زمین است و معنی مرکز پارسیان و پهلویان و شهر پارسیان دارد انرا پرهه ... گزارش
0 | 0
اما٠٣:٢٨ - ١٤٠١/٠٩/٢٤دوستی که گفت بجای اما عربی ولی را بکار برید دوست گرامی ولی ولیکن نیز عربی است . گفتار پارسی نیازی به اما و ولیک نداشته بجای من به خانه دوستم رفتم ام ... گزارش
9 | 1
فتیل٠٩:٥٣ - ١٤٠١/٠٩/١٩فتیل فتیله پارسی از پلیته و پتیله است . پتیله کردن و پلیل کردن گویندگزارش
0 | 0
میخ٠٦:٥٣ - ١٤٠١/٠٩/١٦میخ=سکه /مسکوک درم را یکی میخ نو ساختیم سوی شادی و فرخی تاختیم. درم را همی میخ سازید نیز سبک داشتن بیشتر زین چه چیز. از آن پس دگر کرد میخ درم همان ... گزارش
2 | 0