ترجمههای سجاد مصلحی (٣٠)
من همیشه از چیز هایی که نیازه از مغازه بخرم، لیست تهیه می کنم.
تفاوت بین اینترنت و واقعیت خیلی باور نکردنی است.
من برای خریدن یک قرص نان تازه به نانوایی رفتم.
کسی که ( در گناه شنا می کند ) غرق در گناه است، در غم و اندوه غرق خواهد شد.
مایک ساعت عتیقه روی طاقچه بالای بخاری مان داریم.
یک ساعت روی طاقچه بالای بخاری وجود داشت.
این حیوانات در قفس ( یا باغ وحش ) کم رشد می کنند.
این پرنده ها با موفقیت در قفس تربیت شده اند.
پاستای تخم مرغ مطمئناً توسط بسیاری از سرآشپز ها ترجیح داده می شود.
در قلمرو افراد نابینا، یک فرد بینا پادشاه است.
او ترجیح داد بماند در خانه به جای اینکه باما بیاید.
هیچ کس در اینجا نیست که بتوانم به او اعتماد کنم.
من تو را در طبقه دوم کنار پله برقی ( رو به بالا/ روبه پایین ) ملاقات خواهم کرد.
آنها روزانه 5000 قطار اسباب بازی مشابه تولید میکنند.
تو نباید در مورد برنده شدن خیلی مطمئن باشی. هنوز یک احتمال وجود دارد که تو شکست بخوری.
ما زباله را در این محفظه قرار می دهیم و وقتی پر شد آنرا بیرون می بریم.
من پله برقی دوست ندارم. من با پله ها بالا خواهم رفت.