پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
گوش باز داشتن : مراقب بودن ، توجه داشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 38 ) .
گوش به خود داشتن :مراقب خود بودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص207 ) .
گنه کاری : بزهکاری ، خطا . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص465 ) .
گنده پیر رعنا: کنایه از جهان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 143 ) .
گم کردن راه : بیراه شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص187 ) .
گمانی بردن : خیال کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص390 ) .
گلوگاه نای : مجرای نی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 130 ) .
ریدک، در پهلوی ریتک rētak، به معنی برده ی جوان و "غلام بچه" است.
وشیّ دکتر کزازی در مورد واژه ی "وشی " می نویسد : ( ( وشّی گونه ای دیبای زربفت و گرانبها بوده است که در شهر " وش"بافته می شده است و ریختی است پساوندی ...
ما در زبان ترکی به آن "قاشْقالْداق" که تغییر یافته ی "قاشی قایداخ" به معنی "پیشانی برگشته" می گوییم. این پرنده سیاه رنگ است و پیشانی آن سفید است. بیش ...
قیصر: دکتر کزازی در مورد واژه ی "قیصر " می نویسد : ( ( قیصر در پهلوی کسر kēsar بَرنام پادشاهان روم است. قیصر در آغاز نام ژولیوس سزار بوده است و پس از ...
فغفور: دکتر کزازی در مورد واژه ی "فغفور " می نویسد : ( ( فغفور بر نام پادشاهان چین بوده است . فغفور ریخت تازیکانه ی بغپور در پارسی است که در واژه، به ...
فراق زده : هجران دیده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 400 ) .
فراکاردادن : به کار روی آوردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 382 ) .
فراش حریری : جامه ی خواب پرند . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص292 ) .
فراغ خاطر : آسایش خاطر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 283 ) .
فراغ دل : آسودگی دل . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 336 ) .
فراش بیماری : بستر مرض . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 267 ) .
فراز آورد وقت : پیش آورد وقت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 40 ) .
فراز آمد بخت : پیشامد بخت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 40 ) .
فراداشتن گوش : استماع کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 104 ) .
فراخ کردن : گشاد کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 529 ) .
فرا پیش نهادن : جلو رفتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 3 ) .
فراتر نهادن قدم : پیشتر رفتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 140 ) .
فدیه ساختن : قربانی کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 375 ) .
فراآوردن : پیش آوردن ، بلند کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 442 ) .
فحول افاضل : فاضلان نر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص4 ) .
فخر امهات و آباء: نازش مادران و پدران . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص124 ) .
فتور پذیرفتن : سست شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 102 ) .
فجره ی طواغی : سرکشان بد کار . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص148 ) .
فتنه زایی : شر انگیزی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 95 ) .
فتنه ی عام : آشوب همگانی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 229 ) .
فتنه جوی : ستیزه گر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 437 ) .
فتنه جویان ضواری : شکرنده های ستیزه جو . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 490 ) .
فتح الباب کردن : مفتوح کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص521 ) .
فتنه انداز : شر انگیز . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص342 ) .
فال فرخ : طالع خوب . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص420 ) .
فال فرخنده : طالع خوب . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 473 ) .
فال برگرفتن : طالع دیدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 527 ) .
فال زدن : فالگیری کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 80 ) .
فال بد : تفأل ناخوش . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 421 ) .
فاکهه ی روحانی : میوه ی روح بخش . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 162 ) .
فاطر السموات : آفریننده ی آسمان ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 181 ) . باید اضافه نمود واژه ی فاتر عربی همان واژه father ا ...
فاسد گشتن : تباه شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 35 ) .
فاضل آمدن : فزون گشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 251 ) .
فارغ البال : آسوده دل . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 252 ) .
فارغ گردانیدن : آسوده ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص125 ) .
فاتر گردانیدن : سست کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص374 ) .
فارغ الاکناف : آسوده خاطر ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 58 ) .
قیام نمودن : برخاستن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 38 ) .