نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در دهان گذاشتن: زبان در دهان گذاشتن ؛ طفل را سخن گف ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان گشادن برکسی: زبان گشادن برکسی؛ کنایه از زبان درا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
بلبل زبانی: بلبل زبانی[ در تداول] ؛ سخن فراوان ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان از کام کشیدن: زبان از کام کشیدن ؛ زبان ازقفا کشید ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در دهان یکدیگر کردن: زبان در دهان یکدیگر کردن ؛ هم فکر و ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان یکی کردن به کسی: - زبان یکی کردن به کسی ؛ موافقت کرد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان کسی خبر اوردن: از زبان کسی خبر آوردن ؛ نقل کردن خب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به هر زبان افتادن: به هر زبان افتادن ؛ مشهور شدن. زبان ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان بر خاک مالیدن: زبان بر خاک مالیدن ؛ حسرت و آرزو کر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در کام دزدیدن: زبان در کام دزدیدن ؛ کنایه از ساکت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان رفتن: از زبان رفتن ؛ سخنی گفتن که دل را ا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
همه اعضاء زبان کردن: همه اعضاء زبان کردن ؛ بسیار سخن در ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سر در سر زبان کردن: سر در سر زبان کردن ؛ با گفتار نابجا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان کسی خبر بستن: - از زبان کسی خبر بستن ؛ نقل کردن چ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان گذشتن: از زبان گذشتن ؛ بر زبان رفتن. بزبان ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان بر زبان داشتن: زبان بر زبان داشتن ؛ مرادف زبان در ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در کام رها کردن: زبان در کام رها کردن ؛ خاموش ماندن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
چار زبان: چارزبان ؛ کنایه از پرگوی و کثیرالکل ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
همه تن زبان شدن: همه تن زبان شدن ؛ همه اعضا زبان شدن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان: از زبان کسی سخن آوردن ؛ بجای او یا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر زبان امدن: بر زبان آمدن سخن ؛ گفته شدن سخن. صا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان به دهان نگرفتن کودک: زبان به دهان نگرفتن کودک ؛ پیوسته گ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان کسی براوردن: زبان کسی برآوردن ؛ و آن نوعی از تعذ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
چیره زبان: چیره زبان ؛ آنکه دارای زبان توانا ب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان به زبان گفته شدن: زبان به زبان گفته شدن ؛معروف شدن. ه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
همه زبان بودن: همه زبان بودن ؛ پرگو و بسیار سخن گو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان کسی نامه بنوشتن: از زبان �کسی � نامه بنوشتن ؛ بجای ک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان مو براوردن: زبان مو برآوردن ؛ درمقام اغراق میگو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
چیره زبانی: چیره زبانی ؛ زبان آوری. چیره دستی د ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان بیرون افتادن: زبان بیرون افتادن ؛ آن است که حیوان ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کاوزبان: کاوزبان ؛ معرب گاوزبان است. ( از دز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
یکزبان شدن: یکزبان شدن ؛ موافقت نمودن و همدل شد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در دهان کردن: زبان در دهان کردن ؛ زبان در دهان دو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان انداختن: از زبان انداختن ؛ متعدی از زبان افت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان از قفا بیرون کردن: زبان از قفا بیرون کردن ؛ نوعی تعذیب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر نوک زبان داشتن: بر نوک زبان داشتن ؛ سخنی را بر سر ز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان تپق زدن: از زبان تپق زدن ؛ از زبان پریدن است ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سیاه زبانی سیه زبانی: سیاه زبانی ( سیه زبانی ) ؛ سیه زبان ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
بزبان گرفتن: بزبان گرفتن ؛ مکرر گفتن و در هرجای ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان فرا کسی گشادن: زبان فرا کسی گشادن ؛ او را توبیخ و ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان کسی التزام دادن: از زبان کسی التزام دادن ؛ از طرف او ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان از قفا کشیدن: زبان از قفا کشیدن ، نوعی تعذیب و شک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر زبان بودن: بر زبان بودن �کسی � ؛ مورد محبت زبا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
گشاده زبان: گشاده زبان ؛ فصیح و بلیغ. ( ناظم ال ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان یکی داشتن با کسی: زبان یکی داشتن با کسی ؛موافقت کردن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان جستن: از زبان جستن ؛کنایه از خطا و سهو کر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
سیاه شدن زبان: سیاه شدن زبان ؛ از کار افتادن زبان ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در دهان نشستن: زبان در دهان نشستن ؛ کنایه از گرانی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بزبان گرفتن کسی را: بزبان گرفتن کسی را؛ او را دشنام گفت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان از کام برکشیدن: زبان از کام برکشیدن ؛ نوعی از تعذیب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر زبان نیاوردن: بر زبان نیاوردن ؛ از گفتن چیزی خودد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان کسی حرف بستن: از زبان کسی حرف بستن ؛ نقل کردن چیز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشمال خامشی دادن زبان: گوشمال خامشی دادن زبان ؛ زبان را از ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان درامدن: از زبان درآمدن ؛ سهو نمودن و خطا کر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بزبانها افتادن: بزبانها افتادن ؛ مشهور شدن. بدهنها ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در دهان نهادن: زبان در دهان نهادن ؛ بمعنی زبان در ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان یکی کردن: زبان یکی کردن با کسی ؛ موافقت کردن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان در رفتن: از زبان در رفتن ؛ از زبان جستن. از ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هرمویی زبان شدن: هرمویی زبان شدن ؛ نظیر بصد زبان گفت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان کسی حرف ساختن: از زبان کسی حرف ساختن ؛ نقل کردن چی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
بر زبان اوردن: بر زبان آوردن ؛ گفتن. ذکر کردن. بر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان الودن بچیزی: زبان آلودن بچیزی ؛ از آن چیز سخن گف ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در ته دندان گرفتن: زبان در ته دندان گرفتن ؛ ساکت شدن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابریشم زبان: ابریشم زبان، بریشم زبان ؛ نرم زبان. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
بر زبان افتادن: بر زبان افتادن ؛ مشهور شدن. بر ملا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان از قفا بدر کردن: زبان از قفا بدر کردن ؛ نوعی از تعذی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر سر زبانها افتادن: بر سر زبانها افتادن ؛ مشهور گردیدن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان در ته زبان داشتن: زبان در ته زبان داشتن ؛ هر دم چیزی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بصد زبان گفتن: بصد زبان گفتن ، بصد هزار زبان گفتن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان گشادن به کسی و یا چیزی: زبان گشادن به کسی و یا چیزی ؛ کنایه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان پریدن: - از زبان پریدن. رجوع به از زبان جس ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر زبان برامدن: بر زبان برآمدن ؛ بر زبان رفتن : گر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از زبان افکندن: از زبان افکندن ؛ متعدی از زبان افتا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان از قفا بدر گرفتن: - زبان از قفا بدر گرفتن ؛ نوعی از ت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر نوک زبان بودن: بر نوک زبان بودن سخنی ؛ بر نوک زبان ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زبان فرا کسی کردن: زبان فرا کسی کردن ؛ درباره وی سخن گ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بزبان کسی پیغام یا فرمانی دادن: بزبان کسی پیغام یا فرمانی دادن ؛بتو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
شیوه زبان: شیوه زبان ؛ شیرین گفتار. ( ناظم الا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
خیلی: ریشه واژه ی خِیلی از " خَیل " است . ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را مثال کسی نهادن: خود را مثال کسی نهادن ؛ مانند او فر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بمثال: بمثال ِ ؛ بمانندِ. همانندِ : چون مد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به مثال: به مثال ؛ عدیم المثال. بی مانند. بی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثال یافتن: مثال یافتن ؛ دستور گرفتن. حکم دریاف ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بدان مثال: بدان مثال ؛ بدان گونه. بدانسان. بدا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
برمثال: بر مثال ِ ؛ مانندِ. همانندِ. بگونه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثال شدن از جایی: مثال شدن از جایی ؛ فرمان صادر شدن ا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثال فرستادن: مثال فرستادن ؛ فرمان صادر کردن. روا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثال کسی نگاه داشتن: مثال کسی نگاه داشتن ؛ فرمان وی را ر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثال نبشتن: مثال نبشتن ؛ فرمان نوشتن. حکم صادر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
مثال نوشتن: مثال نوشتن ؛ فرمان نوشتن : وگر زآنک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثال امر: مثال امر ؛ در دو شاهد زیر از سنائی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
مثال نهادن: مثال نهادن ؛مثال زدن : هوا محیط است ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثال رفتن: مثال رفتن ؛ فرمان صادر شدن : مثالها ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثال روان کردن: مثال روان کردن ؛ فرمان فرستادن. حکم ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
مثال اوردن: مثال آوردن ؛ مثال زدن. مثال ذکر کرد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
کف: کف ( Scum ) :[ اصطلاح آب و فاضلاب ] ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
ناقور: ناقور: ناقور با واژه ی "نقر" به معن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
خیلتاشان: خَیلتاشان: جمع خیلتاش به معنی فرّ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
افکندن: افکندن به معنی رساندن و یا کشیدن " ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
غریب: غریب:دور از وطن ، دور از فهم و ادرا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
خطا رفتن: خطا رفتن ؛ اشتباه از کسی سر زدن : پ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خطا کردن راه: خطا کردن راه ؛ گم کردن راه. ( یاددا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
خطا گفتن: خطا گفتن ؛ ناصواب گشتن. اشتباه گفتن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
خطای حس: خطای حس ؛ اشتباهی که حواس در دریافت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قتل خطا: قتل خطا ؛ قتلی که از روی عمد، قصدو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
باران نرم: باران نرم ؛ باران ملایم. بارانی با ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تب نرم: تب نرم ؛ تب ملایم : تبی نرم باشد چو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شراب نرم: - شراب نرم ؛ شراب کم نشأه : و طعام ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نرم خواندن: نرم خواندن ؛ مخافتة. ( ترجمان القرآ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نرم خندیدن: نرم خندیدن ؛ ابتسام. اهناف. کتکتة و ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسان داشتن: آسان داشتن ؛ استسهال. تهوین.
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسان فراگرفتن: آسان فراگرفتن ، آسان گرفتن ؛ تجوز. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسان فراگرفتن با کسی: آسان فراگرفتن با کسی ؛ میاسره. ( زو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسان فراگرفتن با یکدیگر: آسان فراگرفتن با یکدیگر ؛ تسامح. ( ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسان فراگرفتن چیزی را: آسان فراگرفتن چیزی را ؛ ترخص. ( زوز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اسان فراگرفتن در معامله: آسان فراگرفتن در معامله ؛ اغماض. تغ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اشتباه داشتن: اشتباه داشتن ؛ شبیه بودن. مانند بود ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اشتباه کاری: اشتباه کاری ؛ تلبیس. بهم درآمیختن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
ظهرنویسی: ظهر نویسی:[اصطلاح حقوق] عبارت است ا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
اوانسن: آوانسن: [اصطلاحات تئاتر]بخش جلویی ه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
روان: روان را گروگان کردن: قول مردانه داد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
تازی: تازی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
رستن: رَستن : این کلمه تحریف کلمه رهِستن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
اب خوش از گلو پایین نرفتن: آب خوش از گلو پایین نرفتن: راحتی ند ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
تپانچه: تپانچه: این واژه در قدیم به معنای" ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
پروفایل: پروفایل ( profile ) : [ اصطلاح تلگر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
تحریر ترکه: تحریر ترکه : [اصطلاح ارث]مقصود ازتح ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
کهن: کهن : ( کَهُن ) در پهلوی کهون kahwa ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
گوش: گوش بر مالش نهادن: تأدیب کردن سران ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخاک ریختن خون کسی: بخاک ریختن خون کسی ؛ خون کسی بخاک ر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مباح شدن خون: مباح شدن خون ؛ واجب القتل شدن : پیش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون اندر شدن: بخون اندر شدن ؛ قاتل شدن. موجب خون ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نخسبیدن خون: نخسبیدن خون ؛ بمجازات رسیدن قاتل. پ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون درسپردن: - بخون درسپردن ؛ رضایت بکشتن کسی دا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خون ناحق بخوابد فلان کس نمی خوابد: خون ناحق بخوابد فلان کس نمی خوابد ؛ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون درنشاندن: بخون درنشاندن ؛ کنایه از کشتن.
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خون ناحق نخسبد: خون ناحق نخسبد ؛ قاتلی که بناحق خون ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون غرق شدن: بخون غرق شدن ؛ غرقه در خون شدن. کشت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون خود دست شستن: بخون خود دست شستن ؛از سر زندگی درگذ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون شستن: بخون شستن ؛ با قتل ننگ و عاری را خا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خواستن بخون کسی را از کسی: خواستن بخون کسی را از کسی ؛ امان خو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون کسی تشنه بودن: بخون کسی تشنه بودن ؛ قصد قتل کسی را ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دستی را که حاکم ببرد خون ندارد: دستی را که حاکم ببرد خون ندارد ؛ یع ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون کسی دربودن: بخون کسی دربودن ؛ بکشتن کسی مصمم بو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از سر خون بگذشتن: از سر خون بگذشتن ؛ کنایه از بحل کرد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون کسی در شدن: بخون کسی در شدن ؛ موجب قتل کسی شدن.
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازخواستن خون: بازخواستن خون ؛ انتقام قتل. طلبیدن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون کسی کسی را گرفتن: بخون کسی کسی را گرفتن ؛ مجازات برای ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بحل کردن خون: بحل کردن خون ؛ از قصاص درگذشتن : شن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر خون کشیدن: بر خون کشیدن ؛ موجب قتل شدن.
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخون گرفتن: بخون گرفتن ؛ قصاص کردن : بگیرد بخون ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خون درگردن خویش بودن: خون درگردن خویش بودن ؛ فدیه نداشتن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بگردن خون کس کردن: بگردن خون کس کردن ؛موجب قتل کسی شدن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کشیدن خون به خون: - کشیدن خون به خون ؛ قصاص یافتن : ک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بگردن خون کس گرفتن: بگردن خون کس گرفتن ؛ موجب قتل کسی ش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خون مژگان: خون مژگان ؛ اشک چشم : ز دیده برخ خو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه انداختن خون: راه انداختن خون ؛ سخت برآشفتن و فری ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به شیشه کردن خون کسی: به شیشه کردن خون کسی ؛ کنایه از رنج ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در خاک و خون غلطیدن: در خاک و خون غلطیدن ؛ کشته شدن.
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رخ پر خون گشتن: رخ پر خون گشتن ؛ کنایه از عصبانی شد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در خون کسی شدن: در خون کسی شدن ؛ در صدد کشتن او برآ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در خون کشیدن: در خون کشیدن ؛ کشتار کردن. قتل کردن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رنگین تر نبودن خون کسی از کسی: رنگین تر نبودن خون کسی از کسی ؛ مسا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به شیشه گرفتن خون کسی: به شیشه گرفتن خون کسی ؛ کنایه از رن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بی خون دل: بی خون دل ؛ بی تعب. بی رنج. بی تحمل ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ریختن خون جگر: ریختن خون جگر ؛ خون جگر ریختن. تأل ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در گردن کسی خون کسی گشتن: در گردن کسی خون کسی گشتن ؛ قتل کسی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قطره اخر خون: قطره آخر خون ؛ کنایه از نهایت سعی و ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پرخون یا پر ز خون: پرخون یا پر ز خون ؛ کنایه از غم بسی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست به خون شستن: دست به خون شستن ؛ خونریزی کردن. کشت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گریستن خون: گریستن خون ؛ خون گریستن. کنایه از ض ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جگرخون کردن: جگرخون کردن ؛آسیب فراوان وارد کردن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست به خون یازیدن: دست به خون یازیدن ؛ موجب قتل کسی شد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مردن خون: مردن خون ؛ در اثر ضربتی خون دویدن ز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دیدن خون بر استانه در: دیدن خون بر آستانه در ؛ مرده دیدن.
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جوش امدن خون: جوش آمدن خون ؛ کنایه ازغضب بسیار. ک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جهود خون دیده: جهود خون دیده ؛ چون آزار مختصری بر ...
٣ ماه پیش