علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جواب درشت: جواب درشت ؛ جواب سخت. جواب تند : رس ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر از درد بودن تن: پر از درد بودن تن ؛ سخت دردناک بودن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمین درگشادن: کمین درگشادن ؛ از کمین برآمدن. بر د ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درفش بپای بودن: درفش بپای بودن ؛ برافراشته بودن درف ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همان درنگ: همان درنگ ؛ آن درنگ. فی الحال. فی ا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد کسی گرفتن: درد کسی گرفتن ؛ هوس او کردن. آرزومن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد گلو: درد گلو ؛ خاز باز. ذبحة. ( دهار ) . ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دینار درست: دینار درست ؛ سکه کامل و تمام عیار : ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به درک رفتن: به درک رفتن ؛ به جهنم رفتن. ( ناظم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن سپردن: زن سپردن ؛ زن دادن : ز تخم بزرگان س ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر از درد بودن دل کسی: پر از درد بودن دل کسی یا پر ز درد ب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگه والا: درگه والا ؛ آستان بلند. آستان باعظم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درفش بر پای داشتن: درفش بر پای داشتن ؛ برافراشتن بیرق ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوگند درشت: سوگند ( سوگندهای ) درشت ؛ أیمان مغ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به درک فرستادن: به درک فرستادن ؛ کشتن مفسد و فاسد ع ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندر درنگ: اندر درنگ ؛ با تأمل. مقابل شتابان ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درستادرست: درستادرست ؛ درست و درست. مراد سکه ز ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر از درد داشتن روان: فردوسی. - پر از درد داشتن روان ؛ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درفش برکشیدن: درفش برکشیدن ؛ درفش برافراشتن : بگر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سلسله درگه: سلسله درگه ؛ کنایه از زنجیر عدل نوش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درد گوش: درد گوش ؛ گوش درد. لَوص. ( منتهی ال ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوه درنگ: کوه درنگ ؛ باثبات و استقامت کوه : چ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقتاب: اِقتاب ؛ سوگند غلیظ و درشت خوردن. ( ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست جعفری: درست جعفری ؛ سکه هایی است از زر خال ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر خون و درد کردن دل کسی: پر خون و درد کردن دل کسی ؛ سخت اندو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درک اسفل السافلین: درک اسفل السافلین ؛ به تغیر و خشم و ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وام سپوختن: وام سپوختن ؛ مماطله کردن در پرداخت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درد معده: درد معده ؛ دردی که بر معده عارض شود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگیر شدن دعا: درگیر شدن دعا ( نفرین ) ؛ مستجاب شد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درنگ دراز: درنگ دراز ؛ توقف و سکون طولانی : نب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درد شکم: درد شکم ؛ دردی که در ناحیه شکم احسا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت بینی: درشت بینی ؛ که بینی کلان دارد: أعب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرنیانی درفش: پرنیانی درفش ؛ درفش پرنیانی. درفش ح ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عزم درست: عزم درست ؛ عزم قوی. عزم استوار : فا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگرفتن کار: - درگرفتن کار ؛ رونق و جلوه پیدا کر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدردبودن: بدردبودن ؛ غمگین بودن. اندوهناک بود ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روز درنگ: روز درنگ ؛ روز تأخیر و تأمل. روز ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاسخ درشت اوردن: پاسخ درشت آوردن ؛ پاسخ تند دادن : ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حقوه: حُقوَة؛ درد شکم از خوردن گوشت. طَلَ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت پشت: درشت پشت ؛ برفته پشت. أملس. ( منته ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیل پیکر درفش: پیل پیکر درفش ؛ درفشی که بر آن نقش ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدرد شدن: - بدرد شدن ؛ غمگین شدن. رنجور شدن. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل سپردن به دیو: دل سپردن به دیو ؛ فریب خوردن. از را ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پی درگرفتن: پی درگرفتن ؛ دنبال کردن. تعقیب کردن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد کمر: درد کمر ؛ دردی که در کمر احساس شود. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خسروانی درفش: خسروانی درفش ؛ درفش پادشاهی. درفش م ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست سودا: درست سودا ؛ دارای سودای صحیح و درست ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روزگار درنگ: روزگار درنگ ؛ هنگام تأخیر و مماشات ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گریستن بدرد: گریستن بدرد ؛ سخت از دل گریستن. ( ی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیام درشت: پیام درشت ، پیغام درشت ؛ پیام تهدید ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدرد کسی نشستن: بدرد کسی نشستن ؛ غمخواری کسی نمودن. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل سپردن به غم: دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن. قرین ان ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بانگ درگرفتن: بانگ درگرفتن ؛ آغاز کردن فریاد. فری ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورشیدپیکر درفش: خورشیدپیکر درفش ؛ علم که نقش خورشید ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد کون: درد کون ؛ دردی که بر مقعد عارض شود. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمان درنگ: زمان درنگ ؛ زمان آرامش و توقف : چو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست دینار: درست دینار؛ دینار درست و سکه درست. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیغام نرم و درشت: پیغام ( پیام ) نرم و درشت ؛ پیغام م ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر از درد: پر از درد ؛ با درد بسیار. اندوهگین. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درنده گرگ: درنده گرگ ؛ گرگ مفترس : پس آن بیدرف ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد شب: - درد شب ؛ پاس آخر شب. ( ناظم الاطب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت انگشت: درشت انگشت ؛ که انگشت او خشن و ناهم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریختن درد بر عضو ضعیف: ریختن درد بر عضو ضعیف ؛ قریب به قول ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش درشت: - آتش درشت ؛ آتش تند و تیز و خشن : ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست قول: درست قول ؛ که او را قولی درست و است ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درع الحدید: درع الحدید ؛ زره آهن. ( منتهی الارب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سگ درنده: سگ درنده ؛ سگ مفترس ، گاهی به سگ ها ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد ماه: درد ماه ؛ آخر ماه. ( آنندراج ) : کن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت بازو: درشت بازو ؛ با بازوی قوی : امراءة ع ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عفو از خطای کسی درگذشتن: به عفو از خطای کسی درگذشتن ؛ بخشودن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باد درشت: باد درشت ؛ باد تند و شدید. سخت و آز ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اژدها پیکردرفش: اژدها پیکردرفش ؛ درفش که بر آن نقش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درد سینه: درد سینه ؛ بر انواع دردهای ریوی اطل ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درشت باف: درشت باف ( در جامه ) ؛ مقابل ریزباف ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از درد ازاد گشتن دل: از درد آزاد گشتن دل ؛ رهایی از رنج ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگذشتن کار: درگذشتن کار ؛ فوت شدن آن. از دست بی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناخن درنده: ناخن درنده ؛ چنگال تیز. پنجه پاره ک ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طعام درشت: طعام درشت ؛ غذای نامطبوع و ناگوار : ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهل درد: اهل درد ؛ رنجور از عشق و یا غصه. ( ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت بدن: درشت بدن ؛ که بدنی تنومند دارد. درش ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گرد درفش اندرامدن: به گرد درفش اندرآمدن ؛ گرد علم جمع ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد شانه جای: درد شانه جای ؛ دردی که عارض شانه شو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل به غم سپردن: دل به غم سپردن ؛ غمگین بودن : که به ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگرفتن صحبت: درگرفتن صحبت ؛ موافق و سازگار آمدن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بادرنگ شدن: بادرنگ شدن ؛ زمان گرفتن. دیر کشیدن. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاسخ درشت: پاسخ درشت ؛ پاسخ تند. پاسخ عتاب آمی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت تراش: درشت تراش ؛ درشت تراشیده. با تراش پ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت پی: درشت پی ؛ که پی فراخ دارد. با قدم پ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امر اسد: امر اَسَدّ؛ کار درست ومحکم. جَدّ؛ ا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد زدن: - درد زدن ؛ دردکشیدن. شرابخواری. می ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد کولنج: درد کولنج ؛ بیماری قولنج : کسی را ک ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت خانه: درشت خانه ؛ با سوراخهای فراخ. ( یاد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعتقاد درست: اعتقاد درست ؛ اعتقاد صحیح. اعتقاد ا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار درشت: کار درشت ؛ کار شاق. کار بزرگ و مهم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت خلقت: درشت خلقت ؛ بزرگ اندام. عَشَزَّن. ع ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد ناخن: درد ناخن ؛ داخس. ( دهار ) . ورم حاد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد مکیدن: درد مکیدن ؛ مکیدن لای و ته نشین و غ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت صورت: درشت صورت ؛ با صورتی بزرگ. که روی ب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد ریش: درد ریش ؛ به دردآمدن جراحت و قرحه. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست ایمان: درست ایمان ؛ دارنده ٔایمان محکم و پ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد می: درد می ؛ به معنی درد که در چیز رقیق ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد و بلای کسی به جان کسی خوردن: درد و بلای کسی به جان کسی خوردن ؛ ت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلم درشت: قلم درشت ؛ قلم جلی. که خط نسبةً پهن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الدرع الحصینه: الدرع الحصینة ؛ مدینه منوره شرفهااﷲ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگذشتن از حد: درگذشتن از حد ؛ بیرون از حد و انداز ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درشت دست: درشت دست ؛ که دستی درشت و قوی دارد: ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست عزم: درست عزم ؛ قوی عزم. استوار عزم : جا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درنده شیر: درنده شیر؛ شیر مفترس : سپهدار ایران ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد سال: درد سال ؛ آخر سال. ( از آنندراج ) : ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درنگ گرفتن: درنگ گرفتن ؛ باقی ماندن. ساکن شدن. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد و جور: درد و جور ؛ آزار و ستم. ( یادداشت م ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درگذشتن نیزه از یک سو به یک سوی دیگر: درگذشتن نیزه از یک سو به یک سوی دیگ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پولاددرع: پولاددرع ؛ که زره پولادین دارد. رجو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد حمل: درد حمل ؛ درد زه. ( آنندراج ) : بکا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد زادن: درد زادن ؛ مخاض. ( دهار ) . درد زای ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به درد خوردن یا نخوردن: به درد خوردن یا نخوردن ؛ به کاری آم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد زه: درد زه ؛ درد حمل. ( آنندراج ) . رنج ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد باطن: درد باطن ؛ الدبلة. ( دهار ) . درد ش ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد تن: درد تن ؛ رنج تن. الم بدن : که ما را ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد برچیدن: درد برچیدن ؛ صاحب آنندراج در ذیل در ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد جگر: درد جگر ؛ درد کبد. کُباد. ( دهار ) ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد بند پای: درد بند پای ؛ نقرس. ( از آنندراج ) ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد و گداز: درد و گداز ؛ غم و اندوه و سوز : همه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد در تن کسی افتادن: درد در تن کسی افتادن ؛ دردمند شدن آ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد بی درمان: درد بی درمان ؛ بیماری درمان نپذیر. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل کسی پر درد و غم گشتن: دل کسی پر درد و غم گشتن ؛ سخت اندوه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد پای: درد پای ؛ نقرس. ( دهار ) . درد مفاص ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روان کسی پر از درد بودن: روان کسی پر از درد بودن ؛ متأثر و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درد دندان: درد دندان ؛ دردی که در یک یا چند دن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد رشته: درد رشته ؛ بیماری رشته : به درد رشت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد طلب: درد طلب ؛ باعث طلب. ( یادداشت مرحوم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد سرفه: درد سرفه ؛ بیماری سرفه. ناخوشی سرفه ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدرست: بدرست ؛ بیقین. تحقیقاً. از روی حقیق ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد فرزندی: درد فرزندی ؛ عطوفت پدر و مادر. ( نا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد شش: درد شش ؛ ذات الریة. ( دهار ) .

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشم خوردن: خشم خوردن ؛ خشم آوردن. قبول خشم کرد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نشتر خوردن: نشتر خوردن ؛ اصابت کردن نشتر ببدن و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط خوردن: خط خوردن ؛ نوشته ای قبول خط بطلان ک ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیش خوردن: نیش خوردن ؛ نیش جانوری بجسمی یا بدن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواری خوردن: خواری خوردن ؛ خواری کشیدن. متحمل خو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هدف خوردن: هدف خوردن ؛به هدف اصابت کردن. به آم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود خوردن: خود خوردن ؛ عصبانیت خود را اظهار نک ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش خوردن: آتش خوردن ؛ از آتش بهره گرفتن. از آ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دربدرشده: دربدرشده ؛ بی خانمان. آواره.

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاب خوردن: تاب خوردن ؛ تکان خوردن بوسیله تاب ی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باقیمانده خوردن: باقیمانده خوردن ؛ باقیمانده طلبی را ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضربت خوردن: ضربت خوردن ؛ ضربه شمشیر زده شدن ، چ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخور افتادن: درخور افتادن ؛ لایق آمدن. مناسب بود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تتمه خوردن: تتمه خوردن ؛ باقیمانده خوردن. باقیم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تأسف خوردن: تأسف خوردن ؛ افسوس خوردن. اسف خورد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دربدر کردن: دربدر کردن ؛ آواره کردن. بی خانمان ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جارو خوردن: جارو خوردن ؛ جارو زده شدن. اثر جارو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر کسی را خوردن: سر کسی را خوردن ؛ موجب تلف شدن او ا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قمه خوردن: قمه خوردن ؛قمه زده شدن.

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درو دربند: در و دربند ؛ در با آلات بستن آن از ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مال مردم خوردن: مال مردم خوردن ؛ مال دیگران را بنفع ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کارد خوردن: کارد خوردن ؛ کارد زده شدن.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جوش و جلا خوردن: جوش و جلا خوردن ؛ عصبانی شدن. خشمنا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چاپ خوردن: چاپ خوردن ؛ قبول چاپ کردن. طبع شدن.

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوشمال خوردن: گوشمال خوردن ؛ گوشمال یافتن : چو آه ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چربک خوردن: چربک خوردن ؛ فریب تملق کسی خوردن : ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چرخ خوردن سر: چرخ خوردن سر ؛ دوار داشتن و گیج رفت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشت بر دهان خوردن: مشت بر دهان خوردن ؛ اصابت مشت بر ده ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چرخ خوردن: چرخ خوردن ؛ بدور خودچرخیدن.

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشت خوردن: مشت خوردن ؛ مشت زده شدن. مشت بر چیز ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم خوردن: چشم خوردن ؛ نظر خوردن : چون کار به ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیزه خوردن: نیزه خوردن ؛ نیزه زده شدن.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم زخم خوردن: چشم زخم خوردن ؛ نظر خوردن. عین الکم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمه خوردن: چشمه خوردن ؛ قبول چشمه کردن. تحمل چ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنگار خوردن: زنگار خوردن ؛ زنگ گرفتن و از بین رف ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چین خوردن: چین خوردن ؛ قبول چین کردن. تحمل چین ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنگ خوردن: زنگ خوردن ؛ زنگ گرفتن آهن و از بین ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حاشیه خوردن: حاشیه خوردن ؛ قبول حاشیه کردن.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خوردن به چیزی یا کسی: دست خوردن به چیزی یا کسی ؛ بدون آگا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خوردن بردن: دست خوردن بردن ؛ آغاز خوردن کردن. ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حقه خوردن: حقه خوردن ؛ فریب خوردن.

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست خوردن: دست خوردن ؛ دست بچیزی اصابت کردن. ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حیف خوردن: حیف خوردن ؛ حیف گفتن. حیف و حسرت اظ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وصله خوردن: وصله خوردن ؛ وصله بپارچه یا چیزی دو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درج در: درج در ؛ کنایه از دهان معشوق. درج ت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هم خوردن دل: به هم خوردن دل ؛ دل آشوب شدن. حالت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخشیدن بخت: درخشیدن بخت ؛ رو کردن و بیدار شدن. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنبه خوردن: سنبه خوردن ؛ سنبه زده شدن.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دراوردن سر به چیزی: درآوردن سر به چیزی ؛ توجه کردن بدان ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باز خوردن: بازخوردن ؛ برخوردن. تصادف کردن. تلا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درج یاقوت: درج یاقوت ؛ کنایه از دهان معشوق. در ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخواست اصلی: درخواست اصلی ؛ ( اصطلاح حقوقی ) درخ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ خوردن: سنگ خوردن ؛ سنگ زده شدن : هزار سنگ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دراوردن سر کسی به مهر: درآوردن سر کسی به مهر ؛ رام و مطیع ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برخوردن به امری: برخوردن به امری ؛ به امری تصادف کرد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درجه دادگاهها: درجه دادگاهها ؛ ( اصطلاح حقوقی ) مح ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پشیمانی خوردن: پشیمانی ( پشیمان ) خوردن ؛ اظهار ند ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخواست تبعی: درخواست تبعی ؛ ( اصطلاح حقوقی ) در ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوزن خوردن: سوزن خوردن ؛ سوزن زده شدن.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درجه قرابت: درجه قرابت ؛ ( اصطلاح حقوقی ) از رو ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب خنک خوردن: آب خنک خوردن ؛ تعبیری طنزآمیز از حب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیچ خوردن پا یا دست: پیچ خوردن پا یا دست ؛ ازاستقامت خار ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخواست دستور موقت: درخواست دستور موقت ؛ ( اصطلاح حقوقی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیخ خوردن: سیخ خوردن ؛ سیخ زده شدن. سیخکی خورد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دربدر دنبال کسی گشتن یا گردیدن: دربدر دنبال کسی گشتن یا گردیدن ؛ تف ...

٣ ماه پیش

مدال‌های علی باقری