علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته بر: رشته بُر ؛ آنکه برای آش یا پلو از خ ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن سست کردن: رسن سست کردن ؛ کنایه از مهلت و فرصت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چرخ رشت: چرخ رشت ؛ که با چرخ رشته شده باشد. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته گم بودن: رشته گم بودن ؛ به معنی سر رشته گم ب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشته کردن: رشته کردن ؛ رشتن. ریسیدن : پیر گفت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته به چیزی بستن: رشته بر انگشت پیچیدن ( به چیزی بستن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رسن بازیافتن: سر رسن بازیافتن ؛ سر رشته بدست آورد ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشته بری: رشته بُری ؛ عمل رشته بُر. بریدن رشت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته یکتایی: رشته یکتایی ؛ نخی که تنها یک تار دا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست رشت: دست رشت ؛ که با دست رشته شده باشد. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته بریدن: رشته بریدن ؛ پاره کردن رشته. بریدن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشته رشته: رشته رشته ؛ پی درپی و لاینقطع و بی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن کشتی: رسن کشتی ؛ طناب سه لا یا چهارلا که ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر رشته رفتن: به سر رشته رفتن ( شدن ) ؛ کنایه از: ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رشته به جایی کشیدن: سر رشته به جایی کشیدن ؛ کنایه از نت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارخانه رشته بری: کارخانه رشته بُری ؛ کارخانه ای که د ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته پیچان: رشته پیچان ؛ مار پیچان. ( غیاث اللغ ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن جو: رسن جو ؛ که رسن را بجوید. که در جست ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصحاب الرشاد: اصحاب الرشاد ؛ مردمان دیندار و متدی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن دادن به دست کسی: رسن دادن به دست کسی ؛ ظاهراً کنایه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل رشاد: اهل رشاد ؛ اصحاب الرشاد. مردمان دین ...

٦ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نیز: نیز:[اصطلاح صید ]سوزن تور بافی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دیلماج: دیلماج یک واژه ی ترکی است . دیل در ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم کسی را گرفتن: رسم کسی را گرفتن ؛ به سنت وی عمل کر ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و ایین: رسم و آیین ؛ شیوه و طریق. طریقه و آ ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و رای: رسم و رای ؛ رسم و راه. ( آنندراج از ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و ره: رسم و ره ؛ رسم و راه : داری از رسم ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و نهاد: رسم و نهاد ؛ قاعده و قانون. ( یاددا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رسم کاری بودن: به رسم کاری بودن ؛ برای آن کار معین ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم رفتن: رسم رفتن ؛ معمول شدن. متداول گشتن : ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رسم بودن: به رسم بودن ؛ پیشکار بودن. جزو عمال ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم الاستیفاء: رسم الاستیفاء؛ مرسوم و مقرری دیوان ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم الحساب: رسم الحساب ؛ مرسوم دیوان شمار وحساب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسم الوزاره: رسم الوزارة ؛ مقرری و مرسوم شغل وزا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم زاول: رستم زاول ؛ رستم زابل. رستم زال : ن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم سگزی: رستم سگزی ؛ رستم دستان. همان رستم ا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم ظفر: رستم ظفر ؛ مانند رستم پیروزمندو غال ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحت رژیم بودن: تحت رژیم بودن ؛ به دستور پزشک غذا خ ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم عنان: رستم عنان ؛ دلاور و بهادر. ( ناظم ا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رژیم بیماری: رژیم بیماری ؛ دستور خوراک بیمار. ( ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم کردار: رستم کردار ؛ مانند رستم مردانه و په ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم کمان: رستم کمان ؛ دارای کمانی همانند کمان ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم نشان: رستم نشان ؛ که نشان رستم دارد : به ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم گرد: رستم گُرد ؛ رستم پهلوان. رستم زال پ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقش رستم: نقش رستم ؛ نام سنگ نبشته ای است به ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از بهانه رستن: از بهانه رستن ؛ بهانه را از دست داد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جان رستن: به جان رستن ؛ بدون فتح و غلبه بر خص ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستن جای: رُستن جای ؛ رُستنگاه. ( یادداشت مؤ ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گزاف رستن: گزاف رستن ؛ بمجاز، بر ریا و گزافه ب ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسته تر شدن: رُسته تر شدن ؛ بزرگتر شدن. بالیده ت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از جهان رسته: از جهان رسته ؛ وارسته. بی اعتنا به ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستگان: رستگان ؛ ج ِ رسته. ( ناظم الاطباء ) ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی رسته: بی رسته ؛ بیقاعده و بیقانون. خارج ا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جو رسته: جو رسته ؛ خوید جو. ( یادداشت مؤلف ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم دار: رسم ِ دار؛ نشانه خانه ای که با زمین ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم پرداز: رسم پرداز ؛ پردازنده به آیین و سنت. ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی اسم ورسم: بی اسم و رسم ؛ گمنام.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسیدن خمیر: رسیدن خمیر ؛ ( شراب ، باده ) ؛ ورآم ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسیدن دمل: رسیدن دمل ؛ گاه کفانیدن یا نشتر زدن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غور رس: غوررس ؛ بازرس. محقق. بررس. که به چگ ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نور رستگاری: نور رستگاری ؛ در میان ملاحان خلیج ف ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم پهلوان: رستم پهلوان ؛ رستم زال پهلوان نامی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم خو: رستم خو ؛ که خوی رستم دارد. که چون ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کسی باز رسیدن: به کسی ( به چیزی ) بازرسیدن ؛ رسیدن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رزق جستن: رزق جستن ؛ روزی جستن. در تکاپوی روز ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رزق معلوم: رزق معلوم ؛ قوت یومیه. نصیب. ( ناظم ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندر کسی رسیدن: اندر کسی رسیدن ؛ او را به دو گرفتن. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رزق مقدر: رزق مقدر ؛ روزی تقدیرشده : گرچه نکو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قطع رسیدن: به قطع رسیدن ؛ قطعی شدن. قطعیت یافت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رزم و کین: رزم و کین ؛ جنگ و دشمنی. جنگ و ستیز ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسیدن دست کسی به کسی: رسیدن دست کسی به کسی ؛ دسترسی پیدا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به طاقت رسیدن: به طاقت رسیدن ؛ تمام شدن تاب و طاقت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علی رزم: علی رزم ؛ که مثل حضرت علی رزم کند. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسیدن به حق خود: رسیدن به حق خود ؛ نائل آمدن. ( یادد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمان رسیدن کسی را: زمان رسیدن کسی را ؛ گاه مرگ او فرار ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازرق رز: ازرق رز ؛ کبودرنگ : پر ازمیوه و سای ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل الرس: اهل الرس ؛ اصحاب رس. قوم یا اهل رس ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به مراد رسیدن: به کام ( آرزو، مراد، مقصود ) رسیدن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دبیران رسالت: دبیران رسالت ؛ منشیانی که زیر نظر ص ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به مقصود رسیدن: به کام ( آرزو، مراد، مقصود ) رسیدن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صاحبدیوان رسالت: صاحب دیوان رسالت ؛ آنکه متصدی و رئی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسیدن مشق چیزی: - رسیدن مشق چیزی ؛به کمال رسیدن به ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ام رساله: اُم رسالة ؛ کرکس . رَخَمة، و آن به ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسیدن اب چشم اب اورده: رسیدن آب چشم آب آورده ؛ وقت قدح و م ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخشنده اجزا: رخشنده اجزا ؛ که اجزای رخشان داشته ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخشنده چهر: رخشنده چهر ؛ دارای چهره درخشان. دار ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخص و رفاه: رخص و رفاه ؛ ارزانی و آسایش و راحت. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخنه بهم امدن: رخنه بهم آمدن ؛ بسته شدن سوراخ. بهم ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخنه شمشیر: رخنه شمشیر ؛ زخم شمشیر. بریدگی که ا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حروف رخوه: حروف رخوة ؛ سیزده حرف است بدین تفصی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد کردن سائل: رد کردن سائل ؛ محروم بازگردانیدن او ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد و قبول: رد و قبول ؛ نپذیرفتن و پذیرفتن. رد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد چیزی: رد چیزی ؛ بازپس دادن آن : باﷲ ار مر ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سمع کسی رسیدن: به سمع کسی رسیدن ؛ شنیدن او. به گوش ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد جواب به کسی: رد جواب به کسی ؛ فرستادن آن. بازگرد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جان رسیدن: به جان رسیدن ، به جان رسیدن کارد ؛ ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد سلام: رد سلام ؛ جواب سلام. ( ناظم الاطباء ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد و قدح: رد و قدح ؛ مباحثه و مناقشه و منازعه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به شهادت رسیدن: به شهادت رسیدن ؛ شهید شدن. کشته شدن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد و بد گفتن: رد و بد گفتن ؛ بد و بیراه گفتن.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عرض رسیدن: به عرض رسیدن ؛ گفته شدن. اظهار شدن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ردیف دومعنی: ردیف دومعنی ؛ در اصطلاح شعر آن است ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پری رخسارگی: پری رخسارگی ؛ پریرویی. زیبارویی. زی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ردیف متجانس: ردیف متجانس ؛ در عرف شعرا دو معنی د ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترک رخساره: ترک رخساره ؛ زیباروی. ترک روی. زیبا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ردیف محجوب: ردیف محجوب ؛ در عرف شاعران لفظی است ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش شدن: رخش شدن ؛ رنگین گشتن. سرخ شدن. گلگو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ثوب رذل: ثوب رذل و رذیل ؛ جامه ریمناک و چرکی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش برانگیختن: رخش برانگیختن ؛ اسب به جولان آوردن. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ثوب رذیل: ثوب رذل و رذیل ؛ جامه ریمناک و چرکی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش بهار: رخش بهار ؛ نسیم بهار یا ابر بهار. ( ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش رز: آتش رز ؛ شراب. ( یادداشت مؤلف ) . ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش بیجاده نعل: رخش بیجاده نعل ؛ مراد از گلبن. ( آن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاک رز: تاک رز ؛ شاخه درخت انگور : از آن آب ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش تکاور: رخش تکاور ؛ اسب تندرو. اسب تیزرو : ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون رز: خون رز ؛ شراب. می. ( یادداشت مؤلف ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش درافکندن: رخش درافکندن یا فکندن ؛ به جولان آو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رز ارمانوش: رز ارمانوش ؛ ناصرخسرو گوید: از آنجا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش افکندن: رخش درافکندن یا فکندن ؛ به جولان آو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش روان کردن: رخش روان کردن ؛ اسب دواندن به جایی. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش زیر ران اوردن: رخش زیر ران آوردن ؛ سوار شدن. به زی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش عنان تاب: رخش عنان تاب ؛ اسبی که محتاج چابک ن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش خورشید و ماه: رخش خورشید و ماه ؛ کنایه از شعاع و ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش رو: رخش رو ؛ که مانند رخش تند بدود. تیز ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخش فرمان: رخش فرمان ؛ که مانند رخش فرمان برد. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخشان شدن: رخشان شدن ؛ درخشان شدن. نورانی گردی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خفیف الرداء: خفیف الرداء ؛ اندک عیال وکم قرض. ( ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غمرالرداء: غَمْرالرداء ؛ بسیاراحسان و فراخ عطی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رده بستن: رده بستن ؛ صف بستن. صف کشیدن. ( یاد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رده ستادن: رده ستادن ، رده ایستادن ؛ صف کشیدن. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکیزه رخسار: پاکیزه رخسار ؛ پاکیزه روی. پاکیزه ر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ردیف ایستادن: ردیف ایستادن ؛ به ردیف قرار گرفتن. ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پری رخسار: پری رخسار ؛ خوبروی و نیک منظر مانند ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ردیف سرطان: ردیف سرطان ؛ برج اسد. ( ناظم الاطبا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخساره بر زمین مالیدن: رخساره بر زمین مالیدن یا سودن ؛ مال ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ردیف کاری: ردیف کاری ؛ ( اصطلاح زراعت ) آنگاه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخساره بر زمین سودن: رخساره بر زمین مالیدن یا سودن ؛ مال ...

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

خشم: خشم را زیر آوردن: بر خشم خود مسلط ش ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

لابه: لابه :: در پهلوی لاپگ lāpag بوده اس ...

٦ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

تیتر: تیتر:[اصطلاح گرافیک]به اصلی ترین بخ ...

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

منی: دکتر کزازی واژه ی " شوسْر" را در نو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هندوانه رخت: هندوانه رخت ؛ کسی که جامه سیاه پوشد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت دو جاری را در یک طشت نمیشود شست: رخت دو جاری را در یک طشت نمیشود شست ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت سفر: رخت سفر ؛ اسباب سفر. ( ناظم الاطباء ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت سفر ریختن در جایی: رخت سفر ریختن در جایی ؛ اقامت کردن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت سفر گشادن: رخت سفر گشادن ؛ از سفر بازآمدن. اقا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت بر بارگی بستن: رخت بر بارگی بستن ؛ یراق و زین آلات ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت کسی بر اسمان بودن: رخت کسی بر آسمان بودن ؛ بلندمرتبه ب ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت و مال: رخت و مال ؛ اثاث و دارایی. بنه و اس ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رخت و متاع: رخت و متاع ؛ چیزهایی که متعلق به مل ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت هستی: رخت هستی ؛ فهم و دریافت و ادراک. ( ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت یکسو نهادن از جایی: رخت یکسو نهادن از جایی ؛ بیرون شدن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهارصد اشتر رخت او کشیدی: چهارصد اشتر رخت او کشیدی. ( تاریخ ط ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت اقامت ریختن در جایی: رخت اقامت ریختن در جایی ؛ کنایه از ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت بیرون زدن: رخت بیرون زدن ؛ بیرون شدن. خارج گشت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت گشودن در جایی: رخت گشودن در جایی یا به جایی ؛ کنای ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت گشودن به جایی: رخت گشودن در جایی یا به جایی ؛ کنای ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت بافتن: رخت بافتن ؛ جامه بافتن. پارچه بافتن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت را تغییر کردن: رخت را تغییر کردن ؛ تبدیل کردن جامه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت ریختن: رخت ریختن یا برون ریختن ؛ رها کردن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت برون ریختن: رخت ریختن یا برون ریختن ؛ رها کردن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت سلام علیک: رخت سلام علیک ؛ لباسی که برای رفتن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخ بر زمین مالیدن: رخ بر زمین یا به خاک مالیدن ؛ سجده ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذو الرحم: ذوالرحم ؛ ذوالقرابة. ( اقرب الموارد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخ به خاک مالیدن: رخ بر زمین یا به خاک مالیدن ؛ سجده ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الرحیل: الرحیل ؛ فریاد کردن چاوش بهنگام کوچ ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب رخ بردن کسی را: آب رخ بردن کسی را ؛ آبرو ریختن او ر ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت بر خر بستن: رخت بر خر بستن ؛ راهی شدن. ( آنندرا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخ پر گره کردن: رخ پرگِره کردن ؛ صورت پرآژنگ کردن. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت خورشید و ماه: رخت خورشید و ماه ؛ شعاع آفتاب و پرت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از رخ نقاب افکندن: از رخ نقاب افکندن یا انداختن یا برا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخ تیغ: رخ تیغ ؛ رویه تیغ.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از رخ نقاب انداختن: از رخ نقاب افکندن یا انداختن یا برا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخ تیغ شستن: رخ تیغ شستن ؛ به خون آغشتن آن و کنا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخ در گریز نهادن: رخ در گریز نهادن ؛ روی به گریز نهاد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از رخ نقاب برانداختن: از رخ نقاب افکندن یا انداختن یا برا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخ سوی جایی نهادن: رخ سوی جایی نهادن ؛ روی بدان سوی کر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افراز رخ: افراز رخ ؛ قسمت برآمده گونه. ( ناظم ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رنگین رخ: رنگین رخ ؛ دارای رخسار سرخ و سفید. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رومی رخ: رومی رخ ؛ رومی روی. زیباروی. زیباچه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو رخ: دو رخ ؛ دو طرف صورت. دو سوی روی. دو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو رخان: دو رخان ؛ دو صفحه صورت. دو رخ : بت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخ کسی بردن: رخ کسی بردن ؛ آبروی او ریختن. ( آنن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو رخ کوهسار: دو رخ کوهسار ؛ روی آن. سطح آن از دا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جوانه رخ کردن: جوانه رخ کردن ؛ جوانه زدن درخت. رجو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت اقامت اوردن: رخت اقامت آوردن ؛ از سفر بازآمدن. ا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت خانه: رخت خانه ؛اسباب خانه و اثاث البیت. ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت سامان: رخت سامان ؛ دربایست. چیزهای لازم خا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخت سرا: رخت سرا ؛ اسباب خانه. اثاث البیت. ا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرده از رخ برفکندن: پرده از رخ برفکندن یا برافکندن ؛ نق ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رجم بالغیب: رجم بالغیب ؛ از روی گمان و ظن و بدو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرده از رخ برافکندن: پرده از رخ برفکندن یا برافکندن ؛ نق ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رجوع و استقامت: رجوع و استقامت ؛ ابوریحان بیرونی گو ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خال رخ: خال رخ یا خال رخسار ؛ خال که بر گون ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیطان رجیم: شیطان رجیم ؛ شیطان ملعون. ابلیس ران ...

٦ ماه پیش

مدال‌های علی باقری