علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چو دست: چو دست ؛ مثل دست. مثل کف دست. هموار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حق به دست کسی بودن: حق به دست کسی بودن ؛ حق داشتن او. ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیره دست: خیره دست ؛ سرکش. و رجوع به این ترکی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشک دست: خشک دست ؛ که دست او خشک و تباه باشد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دراز شدن دست کوتاه: دراز شدن دست کوتاه ؛ کنایه از سر بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دراز بودن دست: دراز بودن دست ؛ گسترده و مسلط و به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درازی دست: درازی دست ؛ تسلط و فتح ونصرت و غلبه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دست افتادن: در دست [ کسی ] افتادن ؛ به تصرف او ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دست امدن: در دست آمدن ؛ به دست آمدن : چو می ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دست بودن: در دست بودن ؛ به دست بودن. وجود داش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دست بودن کاری یا چیزی: در دست بودن کاری یا چیزی ؛ در حال ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روباه به گردون گرفتن: روباه به گردون گرفتن ؛ با شکیبایی ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روباه را در تله داشتن: روباه را در تله داشتن ؛ یعنی شخص مح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیخ روباه: شیخ روباه ؛ در تداول عامه ، شیخ مکا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روباه به سوراخ نمی رفت جارو به دمش بست: روباه به سوراخ نمی رفت جاروب به دمش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روباه تا ته چاه است کرباس خیر می کند: روباه تا ته چاه است کرباس خیر می کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دنبم: به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دنبم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتش دست: آتش دست ؛ جلد و چابک. رجوع به آتش د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الوده دست: آلوده دست ؛ بدکار. تبه کار : بجز خو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابردست: ابردست ؛ بسیار بخشنده : ابردستا ز ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از این دست بدان دست گشتن: از این دست بدان دست گشتن ؛ دست به د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست امدن کاری: از ( ز ) دست آمدن کاری ؛ توانائی ان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست براوردن: از دست ( ز دست ) برآوردن ؛ کنایه از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست برامدن کاری: از دست ( ز دست ) برآمدن کاری ؛ از ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست افکندن: از دست افکندن ؛ رها ساختن از دست : ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار از دست کسی امدن: از ( ز ) دست آمدن کاری ؛ توانائی ان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست افشاندن: - از دست افشاندن ؛ پراکنده کردن. رج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست بردن دل: از دست بردن دل ؛ شیفته کردن : زین د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست بشدن: از دست بشدن ؛ فوت. فوات. ( دهار ) ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست برفتن دامن: از دست برفتن دامن ؛ اختیار از دست د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست برون بردن: از دست برون بردن ؛ بیخود کردن. رجوع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست برون شدن: از دست ( ز دست ) برون شدن ؛ از اختی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست بگذاشتن: از دست بگذاشتن ؛ واگذاردن. رها کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دست بر گرفتن: از دست ( ز دست ) برگرفتن ؛ نیست و ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست گذشتن: از دست ( ز دست ) گذشتن ؛ رها شدن از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست نهادن: از دست نهادن ؛ دست کشیدن از. تفریط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دست و پا افتادن: از دست و پا افتادن ؛ سخت مانده شدن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان باد: زندان باد ؛ جایی بود بر کوه اصطخر ف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندانبانی: زندانبانی ؛ شغل و منصب زندانبان. ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندانبانی کردن: زندانبانی کردن ؛ محافظت کردن زندانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان خاکی: زندان خاکی ؛ کنایه از دنیا است : ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان خاموشان: زندان خاموشان ؛ کنایه از گور باشد ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان برجیس: زندان برجیس ؛ برج سنبله که وبال خان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندانخانه: زندانخانه ؛ زندانسرا. بندیخانه. ( آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زندان سکندر: زندان سکندر ؛ کنایه از ظلمات است. ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان شکن: زندان شکن ؛ شکننده زندان. ( از فهرس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان کردن چیزی یا جایی را برای کسی: زندان کردن چیزی یا جایی را برای کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان کن: زندان کن ؛ در بند آورنده. زندان افک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان نامسجون: زندان نامسجون ؛ ماهیی که یونس پیغمب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان نیرین: زندان نیرین ؛ عقده راس و ذنب. ( ناظ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زندان مشتری: زندان مشتری ؛ زندان برجیس که برج سن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاکیزه دین: پاکیزه دین ؛ پاکدین. با تقوی و پاکد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاتم دین: خاتم دین ؛ کنایه ازنشانه و علامت دی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دین به دنیا فروختن: دین به دنیا فروختن ؛ از دست دادن حق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دین حنیفی: دین حنیفی ؛ مراد از دین حضرت ابراهی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناپاک دین: ناپاک دین ؛ آنکه از لحاظ دین آلوده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فاشیسم: فاشیسم FASCISM :[اصطلاح جامعه شناسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گفتگو: گفتگو CONVERSATION :[اصطلاح جامعه ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امانت گذار: امانت گزار: امانت گذار: گزاردن یع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ابگینه امل: آبگینه ی امل:شیشه ی آرزو ( مرزبان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به حسب: به حسب: برابر مطابق. ( مرزبان نام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تزویر باطل: تزویر باطل:مکر غلط ( مرزبان نامه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تخمیر اندیشه: تخمیر اندیشه: سرشتن فکر. ( مرزبان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پای به سنگ امدن: پای به سنگ آمدن:به دشواری برخوردن. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پای به گل فرو شدن: پای به گل فرو شدن:در وحل بازماندن. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پایمرد: پای مرد: میانجی. ( مرزبان نامه، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پسندیده خلیقت: پسندیده خلیقت:نیک سرشت. ( مرزبان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اهل حال: اهل حال: [عامیانه، کنایه ] دوستدار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

استمتاع: کلمه ( استمتاع ) همان نکاح است ، زی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چالیک: چالیک یا چئلیک به چوب کوچک و بریده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ستاره زدن: ستاره زدن: دکتر کزازی در مورد واژه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امور معاش: امور معاش: کارهای زیست. ( مرزبان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امور معاشرت: امور معاشرت: کارهای هم نشینی. ( م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بستن دل: بستن دل: عاشق شدن . ( مرزبان نامه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پاکیزه پیکر: پاکیزه پیکر: پاک تن، عفیف . ( مرز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پاکیزه خلقت: پاکیزه خلقت:نیک سرشت. ( مرزبان نا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

داستان: داستان: در پهلوی داتستان dātestān ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

دشمن: دشمن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "دش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پلان: پلان: از لحظه ی روشن شدن دوربین فیل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کشتی: کِشتی: در پهلوی کشتیگ kaštīg بوده ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فرانک: فرانک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دری: ( فارسی ) دری: دکتر کزازی در مورد و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازار پوشاندن: ازار پوشاندن ؛ سَرْوَلَة. ( دهار ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازار بر میان بستن: ازار بر میان بستن ؛ احتجاز. ( تاج ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازارسخت کردن بر میان: ازارسخت کردن بر میان ؛ احتباک. ( تا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازار پوشیدن: ازار پوشیدن ؛ ائتزار. تأزر. ( تاج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازار بر میخ اویختن: ازار بر میخ آویختن ؛ همیشه مهیا و ح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در ازار گرفتن: در ( اندر ) ازار گرفتن ؛ پوشانیدن ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازار کشتی بانان: ازار کشتی بانان ؛ تنبان یعنی عورت پ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخت احمدی: - درخت احمدی ؛ شجره محمدی ( ص ) دود ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخت ابستن کن: درخت آبستن کن ؛ باد عطوش ، که آنرا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارد جو: آرد جو ؛ دقیق الشعیر.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارد جو بریان کرده: آرد جو بریان کرده ؛پیَه. سویق الشعی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارد سبوس دار: آرد سبوس دار ؛ خشکار.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارد شدن: آرد شدن ؛ نرم گشتن به آس یا هاون و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارد کردن: - آرد کردن ؛ نرم کردن به آس یا یانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارد نخود: آرد نخود ؛ آس کرده آن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارد کنار: - آرد کنار ؛ سویق النبق.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارد میده: آرد میده ؛ سمید.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارد بدهن گرفته بودن: آرد بدهن گرفته بودن ؛ آنجایی که بای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مثل ارد: مثل آرد ؛ سخت نرم کرده.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارد را بیختن اردبیز را اویختن: ما آرد خود را بیختیم آردبیز خود را ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

جز: جز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " جز" ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سترگ: سترگ : در پهلوی سْترگ sturg بوده اس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حاکم: حاکم در زبان عبری به معنی دانشمند و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

راست: راست: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

هبوط: هبوط در لغت به معنی پائین آمدن اجبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

مومنت: مومنت ( Moment ) :[ اصطلاح توییتر]و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پوزش: پوزش: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اقشار: اَقشار: این کلمه که در سال های اخی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coverage: Coverage و cover . به معنی پوشاننده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

هودی: هودی [ اصطلاح پوشاک ]:هودی یک پوشاک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تالار: تالار: این کلمه عربی نیست و بنابرای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خنک: خُنُک: دکتر کزازی در مورد واژه ی "خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اوری: آوری: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ژرفا: ژرفا، عمق ( Depth ) [اصطلاح دریانور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پیر: پیر : دکتر کزازی در مورد واژه ی پی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مغ: مُغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی "مغ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

انونس: آنونس : فیلم کوتاهی که برای تبلیغ و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سرخ: سرخ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تکنسین: تکنیسین: ( Technicians ) [ اصطلاح ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قز: قز: ریخت تازیکانه ی گژ به معنی ابری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عوارض جانبی: عوارض جانبی ( Side - Effects ) [اصط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ماسک: واژه ی " ماسک " همان تغییر یافته ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یغور: ". . فوری تفنگچی های حکومتی را شناخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دلیری: دلیری در پهلوی با ریخت دلریه dilērī ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نیل: رود نیل: کجا زور دارد به هشتاد پیل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جدایی: جدایی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الکتریسیته: الکتریسیته: الکتریسیته از کلمه یونا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افزودن: افزودن: این فعل هم به صورت متعددی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اپورتونیسم: اپورتونیسم ( Opportunism ) :مسلکی ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پور: پور: در پهلوی پوهر puhr بوده است . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پامنبری: پامنبری: [اصطلاح مداحی ]به کسانی گف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

میشکا: میشکا نوعی شیرینی هست که در مراسم ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grandmother: واژه grand در یونانی ger - ōn می شو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

معرب: معرب :تازیکانه دکتر کزازی واژه ی " ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رزق: واژه ی " رزق" همان واژه ی " روز " ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیش: بیش: در پهلوی به همین شکل کار برد د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رشک: رشک: در پهلوی ارشک arešk بوده است . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

استخراج: استخراج ( Mining ) [اصطلاح ارز دیجی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رودخانه: در زبان آذری به رودخانه "چای " گفته ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

رای: رای : دکتر کزازی در مورد واژه ی رای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

نماز: نماز : دکتر کزازی واژه نماز را با و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان صدمنی: کمان صدمن و کمان صدمنی ؛ کمان بسیار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان فولاد: کمان فولاد ؛ کمان که پهلوانان کشند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان کسی را خم دادن: کمان کسی را خم دادن ؛ هم آورد او شد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان کیانی: کمان کیانی ؛ کمان منسوب به کیان : د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان نرم کردن: کمان نرم کردن ؛ آتشکاری کردن آن. نر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برج کمان: - برج کمان ؛ برج قوس. ( یادداشت به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان فلک: کمان فلک ؛ کنایه از برج قوس است که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان گردون: کمان گردون ؛ به معنی کمان فلک است ک ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

هر ٢٠ پاسخ صحیح

-

بپرس

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

قند :در زبان هندی به کریستال "خاند ...

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ایرانیان در قدیم به مرکبات نارنگ و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان را زه کردن: کمان رازه کردن ؛ زه کمان را به جای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان راه اهن: کمان راه آهن ؛ راه خم دار و پیچاپیچ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان راه اهنی: کمان راه آهنی ؛ راه خم دار و مقوس ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان ساده: کمان ساده ؛ آفتاب و مهتاب و خورشید. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان زنبوری: کمان زنبوری ؛ تفنگ را گویند و به عر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان سام: کمان سام ؛ به معنی کمان رستم است که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان شدن پشت: کمان شدن پشت ؛ خمیده شدن پشت چون کم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان شدن خدنگ: کمان شدن خدنگ ؛ قامتی راست چون خدنگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمان شیطان: کمان شیطان ؛ قوس متعلق به ابلیس. ( ...

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

کاروان : کاروان تغییر یافته ی کارب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر کارگرفتن: بر کارگرفتن ؛ بکار گرفتن. بکار بستن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازکارشده: ازکارشده ؛ ازکارمانده. ازکارافتاده ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خویش: خویش : مخالف بیگانه ، خودی دکتر کزا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مورچه: مورچه به آذری می شود" قارینجا" یا " ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازاد گردیدن: آزاد گردیدن ، آزاد گشتن ؛ از بندگی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل سرو ازاد: مثل سرو آزاد ؛ سخت خرّم : چو طینوش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازاد گردانیدن: آزاد کردن و آزاد گردانیدن ؛ شکستن م ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گاو نر: در زبان آذری به گاو نر ( ورزو ) اؤک ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رای: رأی صواب: نظر روشن دادگری دید به ر ...

١٠ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

ما در ترکی ضرب المثلی داریم که می ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیک: کیک :واژه ای هند واروپائی مشترک بین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهار دل: بهار دل ؛ کنایه از شادمانی و سرور ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهار حسن: بهار حسن ؛ ابتدای جوانی و شادابی و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ریختار: ریختار : فرمول دکتر کزازی واژه ی " ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سجع همسوی: سجع همسوی : سجع مطرف دکتر کزازی " س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ناپسری: ناپسری : پسر اندر دکتر کزازی واژه ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پشم: در پشم خویش خسبیدن: زندگی آزاد و مس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس اراستن: مجلس آراستن ؛ مجلس ترتیب دادن. بزمگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس انس: مجلس انس ؛ محفل دوستانه. مجلسی که ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجلس رقص: مجلس رقص ؛ جاو مقام رقص. ( ناظم الا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس عزا: مجلس عزا ؛ ماتم خانه. ( ناظم الاطبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجلس اشراف: مجلس اشراف ؛ مجلس سنا را به اعتبار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس اعلی: مجلس اعلی ؛ بارگاه امیر یا سلطان. پ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس طبقاتی: مجلس طبقاتی ؛ ( حقوق اساسی ) مجلسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس اجازه: مجلس اجازه ؛ ( اصطلاح حقوق مدنی و ف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس حکم: مجلس حکم ؛ دیوان قضا : و قانون قضای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس حکومت: مجلس حکومت ؛ دیوان حکومت. ( ناظم ال ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی باقری