علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

birleşsin: متحد شوید ,

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canlar: انسان ها , جان ها[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meydana: به صحنه ، به میدان[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gelsin: بیایند ، بگذارید بیایند[ترکی استانب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yolumuz: راه مان ، مسیرمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hak: حق ، برحق[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hak yolu: راه حق[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inanan: باور کنید ، ایمان بیاوید , بپذیرید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yağmurda: در زیر بارش باران

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

karda: در زیر بارش برف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ayazda: در زمهریز زمستان ، در شبهای صاف و س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

omuz omuza: شانه به شانه ی هم , در کنار هم[ترکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

omuz omuza: شانه به شانه ی هم , در کنار هم[ترکی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meydan okuyoruz: رجز می خوانید، شعر حماسی می خوانید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fırtınayız: مثل توفان هستید[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

durduramazlar: نمی توانند شما را متوقف کنند ، نمی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kuramazlar: [ترکی استانبولی] نمی توانند بسازند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saadat: [ترکی استانبولی]: سعادت، کامرانی، خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saat kurmak: [ترکی استانبولی]: کوک کردن ساعت.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saat bomba: [ترکی استانبولی] ( نظ ) بمب ساعتی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saat tamircisi: [ترکی استانبولی]: ساعت ساز.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sabahči: [ترکی استانبولی]: شب زنده دار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satčilik: [ترکی استانبولی]: ساعت سازی، ساعت ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تماشاگر: تماشایی/تماشاگر: تماشا در فارسی به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاشه جست و رشته ببرد: ظاهراً به معنی" کار از کار گذشت" و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاشه دبر: لاشه دَبِر: لاشه به معنی زبون و لاغ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاف پاشیدن: لاف پاشیدن: لاف زدن، خودستایی کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب غنچه گل ساختن: ظاهراً به معنی خرسند شدن و رضا به د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب اتش افروز: آب آتش فروز: فیوضات الهی، عشق. آب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب اتش نمای: آب آتش نمای : کنایه از شراب لعلی . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از در کسی طمع داشتن: آب از در کسی طمع داشتن : ظاهراً به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب بر اتش ریختن: آب یا آبی بر آتش کسی ریختن یا زدن: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب تیغ: آب تیغ : کنایه از تیزی و دم تیغ و ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در پیش اسیا داشتن: آب در پیش آسیا داشتن : نظیر آب در ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در جوی کسی راندن: آب در جوی کسی راندن : صاحب اقبال کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در ریگ: آب در ریگ : ظاهرا کنایه از محو و فن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در شکم داشتن: آب در شکم داشتن : شکم پر آب، کسی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابدست کردن: آبدست کردن : وضو ساختن باشد . ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب دهان زنبور: آب دهان زنبور : شهد، عسل. ( ( خاک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب سرد و کوزه پیروزه: آب سرد و کوزه پیروزه : بنا به حدس ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب سنان: آب سنان : آب در اینجا به معنی تیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب کوبان: آب کوبان: کنایه از کسانی که کار بیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب گردش: آب گردش : تغییر آب و هوا و جای بیما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب لیسیدن بر لب نیل: آب لیسیدن بر لب نیل : ظاهرا کنایه ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب منصف: آب منصف : آب معتدل و ملایم . ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب ندیم: آب ندیم : ظاهراً یعنی کسی که همیشه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب و باد کسی را به اتش و خاک دادن: آب و باد کسی را به آتش و خاک دادن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اب زای: آتش آب زای: آتش آب پرور، کنایه از ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اب سوز: آتش آب سوز : عشق . ( ( آب آتش فرو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اب نگار: آتش آبنگار: یعنی مظفر چه به ظاهر ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتش اسمان: آتش آسمان : کنایه از خورشید است . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اشام: آتش آشام : آتش خوار، حرام خوار. رشو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش از جگر کسی بر اوردن: آتش از جگر کسی برآوردن : جگر او را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش از چنار جستن: آتش از چنار جستن : آتش از چنار بر آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش از خیار بر امدن یا جستن: آتش از خیار برآمدن یا جستن : امری م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اندر زدن: آتش اندر زدن : کنایه از ترک دادن و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش باد خوار: آتش باد خوار : کنایه از خود شاعر اس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش پای: آتش پای : بی قرار و نیز کنایه از جل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش در دماغ چیزی زدن: آتش در دماغ چیزی زدن : ظاهراً به مع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش و پنبه: آتش و پنبه: سخت ناسازوار. دو ضد، دو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین تابوت: آتشین تابوت : کنایه از دل . ( ( د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین خامه: آتشین خامه: کسی که قلم تند و تیز دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین دربند: آتشین دربند: عنصر آتشی . ( ( چون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین سر: آتشین سر : کنایه از تندخو و بی باک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم دم بودن: آدم دم بودن : لاف انسانیت زدن . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادمی زا: آدمی زا: آدمیزاد، زاده ی آدم، انسان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اذرشسب: آذر شسب : ظاهراً مخفف آذرگشسب یا آذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو در دل شکستن: آرزو در دل شکستن : دندان روی جگر گذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استین در دهان داشتن: آستین در ( بر ) دهان داشتن : کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان جامه: آسمان جامه : نیلگون. ( ( همه نقاش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان پیمودن: آسمان پیمودن : ظاهراً به معنی یافتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان رای: آسمان رای : آنکه رای و اندیشه ی او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان قدر: آسمان قدر : آنکه مقام و مرتبه اش بس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتاب اب: آفتاب آب: ظاهرا یعنی دارای اعتبار و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الصخر: آل صخر : خاندان ابوسفیان بن حرب بن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اماس را از فربهی بشناس: آماس را از فربهی بشناس : یعنی مجازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواز افکندن: آواز ه افکندن : مشهور شدن. ( ( در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهن دهان: آهن دهان : درشت گوی. ( ( چون تنور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهنین پای: آهنین پای : کنایه از استوار و پایدا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهو ناف: آهو ناف : آهو ناف ظاهراً ناف یا ناف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

والدات: والدات : والدات جمع والده ، در لغت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وجه: وجه : وجه در لغت به معنی صورت است و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عزیز: عزیز : عزیز در لغت به معنی هر چیز م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بطانه: بطانة در لغت به معنی لباس زیرین است ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وهن: وهن :وهن در لغت به معنی هر نوع سستی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ناس: واژه ی انگلیسی national با واژه الن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فظ: فظ در لغت به معنی کسی است که سخنانش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلیظ القلب: غلیظ القلب به کسی میگویند که سنگدل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

egypt: واژه EGYPT همان واژه ی جِبت است که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عسی: کلمه عسی در لغت عرب به معنی شاید و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تحیت: تحیت در لغت از ماده حیات و به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ثار: بعضی ثار را معنی به خون کرده اند ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میته: در لغت ، میتة معمولا بحیوانی گفته م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عید: عید در لغت از ماده عود به معنی بازگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعراف: اعراف در لغت جمع عرف ( بر وزن گفت ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ذهب: ذهب به معنی طلا و فضه به معنی نقره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عدن: عدن در لغت به معنی اقامت و بقاء در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رجس: رجس در لغت به معنی موجود پلید و ناپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرص: خرص. [ خ َ ] ( ع مص ) :خرص در لغت ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طمس: طمس در لغت به معنی محو کردن و بی خا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صداع: فَاصْدَعْ از مادّه صدع در لغت به مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قذف: قذف ( بر وزن حذف ) در لغت به معنی پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عوره: عورة در اصل از ماده عار به معنی عیب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساعه: ساعة در لغت عرب به معنی جزء کمی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساعه: ساعة در لغت عرب به معنی جزء کمی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محاریب: محاریب جمع محراب در لغت به معنی عبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غلام: از تعبیرات مختلفی که در لغت عرب آمد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابنای عصر: ابنای عصر : همزادان، هم عهدان، اهل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجل نامده قوی زره است: اجل نامده قوی زره هست: اقتباس از کل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجمد: اجمد : از جمد به فتحین گرفته شده که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اختلاج بدن: اختلاج بدن : اختلاج اعضاء، بر جستن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادب القاضیین: ادب القاضیین : ادب القاضی، ملتزم شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارباب تیر: ارباب تیر : ارباب قلم . ( ( در سخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اربع الارباع: اَربَعُ الاَرباع : مراد تب "ربع است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مثل: مَثَل:مثل در لغت عرب هر سخنی است که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازفه: آزفة در لغت به معنی نزدیک است .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دائره: دائرة در لغت به معنی حوادث و رویداد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ویح: واژه هاى ویل و ویس و ویح در لغت عرب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سجر: راغب در مفردات می گوید : سجر ( بر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عزت: گرچه در فارسی روزمره عزت به معنی اح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نعیم: واژه نعیم در لغت به معنی نعمتهاى فر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غمام: غمام در اصل از ماده غم به معنی پوشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعثوا: تعثوا از ماده عثی ( بر وزن مسی ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ننسخ: ننسخ در اصل از ماده انساء به معنی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصفحوا: اصفحوا از ماده صفح در اصل به معنی د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فحشاء: فحشاء از ماده فحش به معنی هر کاری ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افاضه: افاضه از ماده فیض در اصل به معنی جر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فیض: فیض در اصل به معنی جریان و ریزش آب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بئیس: بئیس از ماده باس به گفته معجم مقایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باساء: باساء از ماده باس به گفته معجم مقای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذو الباس: ذو الباس از ماده باس و باساء می باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضراء: ضراء به گفته راغب در مفردات نقطه مق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرضتم: عرضتم از ماده تعریض ، به گفته راغب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعریض: تعریض ، به گفته راغب در مفردات ، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقتر: مقتر به معنی تنگدست است ( از ماده ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قانتین: قانتین از ماده قنوت به دو معنی آمده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برزوا: برزوا از ماده بروز ، به معنی ظهور ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یلون: یلون از ماده لی ( بر وزن حی ) به مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابتغاء: ابتغاء به معنی تلاش و کوشش است که ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مسکنت: مسکنت به معنی بیچارگی است ، مخصوصا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

استنباط: استنباط در اصل از ماده نبط ( بر وزن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اناث: اناث جمع انثی از ماده انث ( بر وزن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهمه: بهمه : بهمة به معنی سنگ سخت است، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جوارح: جوارح در اصل از ماده جرح گرفته شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاعب: کاعب در اصل از ماده کعب به معنی برآ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیبوب: دیبوب از ماده دیبب گرفته شده که بمع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازغ: بازغ از ماده بزغ ( بر وزن نذر ) در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزغ: بزغ ( بر وزن نذر ) در اصل به معنی ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصغاء: اصغاء از ماده صغو ( بر وزن سرو ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

محجور: محجور از کلمه حجر ( بر وزن شعر ) در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استضعاف: استضعاف معادل کلمه استعمار است که د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناتق: ناتق از ماده نتق ( بر وزن قلع ) در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نافله: نافله در اصل از ماده نفل ( بر وزن ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جموح: جموح از ماده جماح گرفته شده که به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خالفه: خالفة از ماده خلف به معنی پشت سر اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثنان: اثنان از ماده ثنی بر وزن سنگ در اصل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجدل: مجادله در اصل از جدل به معنی تابیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سعید: سعید از ماده سعادت گرفته شده است سع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شقی: شقی از ماده شقاوت می باشد و شقاوت ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرود: مرود از مراوده گرفته شده است مراوده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحسس: تحسس از ماده حس به معنی جستجوی چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مصرخ: مصرخ از ماده اصراخ در اصل از صرخ به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مستصرخ: مستصرخ از ماده اصراخ در اصل از صرخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

موزون: موزون در اصل از ماده وزن گرفته شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مراح: مراح از ماده اراحه به معنی باز گردا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماخره: مواخر جمع ماخرة از ماده مخر ( بر وز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخسوف: مخسوف از ماده خسف ( بر وزن وصف ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اثاث: اثاث به معنی وسائل خانه است و در اص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رجیم: رجیم از ماده رجم به معنی طرد کردن ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مترفین: مترفین از ماده ترفه به معنی نعمت فر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اوبه: توبه از ماده اوب ( بر وزن قوم ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلک: در زبان ترکی به کیسه کش در حمام دلّ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قتور: قتور از ماده قتر بر وزن قتل به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملافه: ملافه از ماده لف به معنی پیچیدن است ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رقیم: رقیم در اصل از ماده رقم به معنی نوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تاویل: تاویل از ماده اول ( بر وزن قول ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبروص: کلمه مبروص از ماده برص به معنی پیسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصطناع: اصطناع از ماده صنع به معنی اصرار و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فارط: فارط از ماده فرط ( بر وزن بارد ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عانی: عانی از ماده عنوة به معنی خضوع و ذل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تضحی: تضحی از ماده ضحی به معنی تابش آفتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غوی: غوی از ماده غی گرفته شده که به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شخوص: شخوص ( بر وزن خلوص ) در اصل به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمنی: منی ( بر وزن مشی ) در اصل به معنی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شهید: شهید به معنی شاهد از ماده شهود به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فلاح: فلح و فلاح در اصل به معنی شکافتن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فلح: فلح و فلاح در اصل به معنی شکافتن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فلح: فلح و فلاح در اصل به معنی شکافتن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کالح: کالح از ماده کلوح ( بر وزن غروب ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصنام: اصنام جمع صنم به معنی مجسمه ای بوده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سلیم: سلیم از ماده سلامت است. قلب سلیم یع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلب سلیم: سلیم از ماده سلامت است. قلب سلیم یع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شحناء: شحناء از ماده شحن ( بر وزن صحن ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشحون: مشحون از ماده شحن ( بر وزن صحن ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مشحون: مشحون از ماده شحن ( بر وزن صحن ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاره: فاره از ماده فره ( بر وزن فرح ) در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شهود: شهود به معنی حضور است ، حضوری که تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لقطه: لقطه از ماده التقاط گرفته شده و الت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سراح: سراح در اصل از ماده سرح ( بر وزن شر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارجاف: ارجاف به معنی اشاعه اباطیل به منظور ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری