پیشنهادهای رضا کیایی (٣٥)
تصادفا، با بی دقتی Definition: by accident Synonym: carelessly
بدون سکنه، بی جمعیت
Synonym: openly
کم نور ، تار Definition:not bright or clear
ویژه، خاص، عجیب و غریب Synonym: strange
بدون رنگ ، کسل کننده ، ملالت آور Definition: lacking color, uninteresting , boring Synonym: colorless
ناخوانده Synonym:annoying
درحال ترقی، پیشرفت کننده
بالا بردن، تشدید کردن Synonym: intensify Example: heightening the possibility to win بالا بردن احتمال برد
نگه داری کردن Synonym: preserve
متفرق، پراکند، ریخته و پاشیده، تار ومار Definition: to be spread out or separated widely Synonym: dispersed
بی اختیار، بی برنامه Definition: unplanned, uncontrolled
راحت Synonym:Easy to reach, near
مهم محکم
متمایل دمر خوابیده بر روی شکم[تخصصی: ( جراحی ) ] Synonym: likely to do something
قدری، کمی Synonym: slight Definition: a little
پریشان کردن
مورد تحسین قرار گرفتن
قابل تشخیص، تشخیص دادن Synonym:detectable Definition: noticeable
قابل توجه Definition: worthy of mention, uncommon
افزایش دادن، منبسط شدن ( فعل ) انبساط ( اسم ) Synonym: growth
جنبه Synonym:aspect Example: It had many beneficial facets مثال:آن جنبه های سود آور زیادی داشت
مشابه، شبیه موازی، هم راستا Synonym: similar
محرمانه به صورت محرمانه گفتن یا نوشتن:definition Synonym: secret
به طور معجزه آسا
شامل شدن در بر گرفتن Synonym: include
عمده، غالب
ماندنی، با دوام Synonym: enduring
تدریجی
پناه دادن ( فعل ) بندرگاه ( اسم )
طول ( اسم ) طول کشیدن ( فعل )
ملالت آور، خسته کننده Definition: long and tiring
کم اهمیت، قابل چشم پوشی، ناچیز Synonyme: insignificant
تصویب کردن Synonym: Legislate
اجتناب ناپذیر، غیر قابل اجتناب Synonym: unavoidable