monkshood٠٣:٥١ - ١٤٠٠/٠٦/٣١گیاه سمی که با گلهای آبی پوشیده شده که از آن دارو آکونیت تولید می شود
گزارش5 | 0
owlery٠٣:٣٩ - ١٤٠٠/٠٦/٣١محل نگهداری جغد ها
گزارش2 | 0
lamb chop٠٢:٥٢ - ١٤٠٠/٠٦/٣١گوشت بره
گزارش7 | 0
thronging٠٤:٢٠ - ١٤٠٠/٠٦/٣٠هجوم بردن
گزارش2 | 1
eeylops٠٣:١٩ - ١٤٠٠/٠٦/٢٩پلک چشم
گزارش2 | 0
bungler٠٢:٥١ - ١٤٠٠/٠٦/٢٨دست و پاچلفتی فردی ک کارهارا ب صورت غلط انجام میدهد و همه چیز را بهم می ریزد
گزارش0 | 0
trodden on٠٢:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/٢٧پایمال شده لگد مال شده
گزارش7 | 0
ambling٠٤:١٩ - ١٤٠٠/٠٦/٢٦اروم و با احتیاط جلو اومدن
گزارش2 | 0
sniveled٠٤:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٢٦بالا کشیدن اب بینی با صدا
گزارش0 | 0
knuckles٠٠:٣٨ - ١٤٠٠/٠٦/٢٥بند انگشتان
گزارش16 | 1
puffball٠٠:٢٥ - ١٤٠٠/٠٦/٢٥پف بال یک قارچ بزرگ گرد است که وقتی رسیده می شود منفجر می شود تا یک ابر از هاگ ها آزاد شود. Puffball skirt نوعی دامن
گزارش5 | 0
prodded٠٢:٢٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢٤سیخونک زده
گزارش9 | 0
drifting٠٢:٠٦ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣فرو رفتن ، رانش he might have been drifting into an uneasy sleep او ممکن است در خوابی ناخوشایند فرو رفته باشد.
گزارش7 | 0
weirdos٠١:٢١ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣عجیب و غریب
گزارش2 | 1
finer٠١:٠٦ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣بهتر
گزارش21 | 1
stately home٠٢:٥٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٠Stately home خانه ای بزرگ و قدیمی است که برای مدتی طولانی متعلق به یک خانواده اشرافی بوده است و گاهی اوقات مردم میتوانند از ان بازدید کنند.
گزارش14 | 0
scurrying٠١:٤٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٦با عجله حرکت کردن ( یک شخص یا حیوان کوچک ) که با قدم های کوتاه و سریع حرکت میکند.
گزارش9 | 1
flailing٠٣:١٦ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥دست و پا زدن کوبیدن تکان خوردن
گزارش12 | 0
lunged٠٣:٥٨ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣حمله ور شد
گزارش5 | 0
coiling٠٣:٥٦ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣چنبر شده
گزارش5 | 1
rubies٠٣:٥٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣یاقوت سرخ
گزارش14 | 0
spitting٠٣:٥٠ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣شباهت داشتن be a spitting image of someone بسیار به کسی شباهت داشتن be a spitting image of something عینا مانند چیز دیگری بودن
گزارش28 | 1
fangs٠٣:٤٤ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣نیش ها
گزارش9 | 0
loomed٠٣:٢٨ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢نمایان شد
گزارش7 | 0
tarlian٠٣:١١ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢نوعی موجود جاودانه
گزارش0 | 0
jerkily٠٣:٠٧ - ١٤٠٠/٠٥/٣١به شیوه ای احمقانه
گزارش2 | 0
occurred٠٤:٠٦ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩What seemed like thier last hope occurred to him چیزی که بنظر میومد اخرین شانسشونه به ذهنش خطور کرد Occurred to me به ذهنم رسید به ذهنم خطور کرد
گزارش32 | 1
petrified٠٤:٠٠ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩قبض روح
گزارش14 | 1
fretfully٠٣:٣٦ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩با عصبانیت آشفته
گزارش5 | 0
popping٠٣:٣٤ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩Eyes popping بیرون زدن چشم از حدقه His eyes were popping چشم هایش از حدقه بیرون زده بود
گزارش16 | 1
cart horse٠٣:١٢ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨اسب های بزرگی که برای کشیدن گاری یا کالسکه استفاده میشن
گزارش7 | 0
keen on٠٢:٥٩ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨علاقه مند بودن
گزارش28 | 0
trundling٠٢:٥٨ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨چرخ زدن گشتن
گزارش5 | 0
smeared٠٢:٥٧ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨تهمت زدن انتشار دادن کثیف کردن
گزارش12 | 0
lodge٠٢:٥٢ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨گیر افتادن
گزارش18 | 0
yearned٠٢:٣٣ - ١٤٠٠/٠٥/٢٦اشتیاق داشت، آرزو کرد
گزارش7 | 0
grimmer٠٢:٢٧ - ١٤٠٠/٠٥/٢٦زشت و زننده ، ترسناک
گزارش5 | 0
subdued٠٢:٢٠ - ١٤٠٠/٠٥/٢٦تحت کنترل
گزارش16 | 0
gloating٠٢:١٠ - ١٤٠٠/٠٥/٢٦نگاه پیروزمندانه ( از نوع مخرب )
گزارش21 | 0
strutting٠٢:٠٨ - ١٤٠٠/٠٥/٢٦قدم زدن
گزارش21 | 0
desert٠٢:٤٦ - ١٤٠٠/٠٥/٢٥سوت و کور ، خلوت
گزارش7 | 1
insisting٠٢:٣٧ - ١٤٠٠/٠٥/٢٤پافشاری کردن
گزارش18 | 0
knottiest٠٢:٢٥ - ١٤٠٠/٠٥/٢٤پیچیده ترین
گزارش12 | 0
tilting٠٣:٢٨ - ١٤٠٠/٠٥/٢٣متمایل
گزارش23 | 0
roving٠٣:٤٧ - ١٤٠٠/٠٥/٢٢پرسه زدن
گزارش14 | 0