پیشنهادهای محمدحسام (٨٣)
پاک کردن ( از یک نوشته ) یا خط زدن ( از یک لیست ) زدودن ( از حافظه و یاد ) She has been unable to expunge the details of the accident from her memo ...
illustrious reputable impressive
مثل و مانند و امثال نمونه: I'm not interested in talking about that man and his ilk علاقه ای به صحبت با این مرد و امثالش ندارم Halo, Doom, and other ...
همانطور که می دونید integrate یعنی مکمل چیزی شدن و در چیزی ادغام و عجین شدن. پس integral یعنی جدایی ناپذیز و بسیار مهم. games are an integral part o ...
غلیان یه احساس - دقت کنید مشابه مترادفات همین معنی با of می آید a paroxysm of anger a surge of anger a fit of anger an outburst of anger an eruptio ...
drive out eject remove
perceptive perspicacious keen astute
چوب دندان. چوبی که به عنوان مسواک استفاده می شده Arabs were pioneer in using small polishing stick as a toothbrush as early as 100 BC
یعنی ورق ( برای کسی ) کاملاً بر گشت
erratic capricious
thwart prevent stymie prevent hinder hamper
deleterious detrimental harmful pernicious damaging
داشتن معیارهای اخلاقی ضعیف ( low moral standards ) رو برای این کلمه معنی کرده کمبریج؛ یعنی همون فساد و انحطاط. . . . . دوستان نوشتند زوال؟ یعنی نابود ...
obsolete obsolescent obsolescence همه رو یکجا در ذهنت جا بده بره Gas lamps became obsolete when electric lighting was invented این چراغ نفتی ها با ا ...
فضله، فضولات
عشق و علاقه مشروط
confer on bestow on/upon donate give
culprit
faint به شکل کلی به معنای کم رنگ شدن و پایین آمدن کیفیت چیزی است به همین خاطر faint در معنای فعل همان کم شدن هشیاری یا غش کردن است faint در معنای adj ...
واحد شمارش برای ذرت یک بلال ذرت an ear of corn
He does not deserve the vitriolic criticism he has received سزاوار این انتقاد تند و گزنده نبود.
عزیزان Heritage را با Inheritance اشتباه نگیرید. هر دو میراث هستند ولی اولی میراثی هست که از گذشته فرهنگی مان به جا مانده مانند traditions, languages ...
نزاع و ستیز و کشمکش What are the prospects for overcoming "the strife" between the Christian minority and Muslim majority?
خشنودی و رضایت. به شکل verb همیشه passive بکار میره. sexual gratification رضایت جنسی ( در روانشناسی )
ته مانده غذا We give all our scraps to our cat ما ته مانده غداهایمان را به گربه مان میدهیم
خیالپردازی کردن - رویا بافتن ( درمورد چیز خوشایندی که حسرتش رو داریم و اتفاق نمیوفته ) He fantasized about winning the Nobel Prize
foundation stone هم میگن. سنگ بنا یا رکن اساسی چیزی
بقایا، ضایعات
پر ریزی - پوست اندازی
هم به معنی لایه زمین یا لایه ای از هر چیز چند لایه و هم به معنی طبقه و قشر اجتماعی در طبقه بندی جامعه است.
خزانه داری
بی حرمتی، هتاکی، توهین ( در معنای اسم و فعل هر دو )
زناء کردن