تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این اصطلاح به معنی : کسی که زیاد حرف ( تهدید ) می زند، اما واقعاً در مقابل تهدیدش عمل نمی کند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

( در داستان های علمی تخیلی ) یک مانع نامرئی از نیرو/انرژی.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در اصطلاح عامیانه به معنی کف دستش هستش؛ به عنوان مثال : He knows mount rushmore like the back of his hand. معنی : او کوه راشمور رو مثل کف دستش میشن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گاو صندوق

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درخواست بیش از حد ( انتظار )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به کسی رفتن، به کسی شباهت داشتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تهدید کردن، ترساندن با تهدید کاری انجام دادن، با تهدید و ایجاد ترس و خفقان حکومت کردن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شایعه شده است . . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خرابکار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ننه من غریبم بازی در نیار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( کسی ) را بسیار عصبانی یا آزرده خاطر کردن.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در خاطر کسی ماندن، کسی رو از یاد نبردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوعی ربات جنگجو

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خونه داری، انجام کارهای خونه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هوش و قدرت ( جسمی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هیجان انگیزترین

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به سرعت رفتن ( دور شدن ) . مثال : You want Zipped Off to that Convention without me.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ملاقات کردن، برخورد کردن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بسیار تاثیرگذار یا چشمگیر؛ فراتر از حد معمول ( به خصوص در اندازه یا مقیاس ) .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بار کامیون، محموله داخل کامیون.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حقیرانه، پست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابراز تمایل برای ارائه کمک یا کمک به کسی؛ به مانند جمله : If there is anything I can do to help, please let me know. معنی : "اگر کاری میتونم انجام ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتن به جایی قبل از دیگران، زودتر از دیگران به جایی رسیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خراب کردن، آسیب زدن به جایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمک به تقویت شخصیت یک فرد؛ بدین صورت که : از نظر عاطفی قوی تر، مستقل تر، و بهتر در مقابله با مشکلات باشد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزایش ناگهانی قدرت ( جریان برق )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استخرها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیدا کردن یا ارائه راه حل برای یک مشکل یا فاجعه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطلقا هیچی. مثال : i get the power of the keystone an the chars, and you get squat

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه گوسفندها ، بره ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اغلب به صورت طنز استفاده می شود و به این معنی است - > هر کس چیزی را تصادفی پیدا کند حق دارد آن را نگه دارد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت گذروندن با کسی ( به عنوان دوست یا همراه ) با کسی بودن همراه کسی بودن هم دست بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - خسته کننده 2 - آزار دهنده ( به دلیل تکرار زیاد و یکنواختی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماندن در جایی برای یک مدتی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنل پوش ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرتاب شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارم روش ( روی آن ) کار میکنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک کپسول یا قایق به گنجایش یک نفر که در مواقع اضطراری برای فرار از کشتی یا سفینه فضایی استفاده می شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چهره یا منظره ناخوشایند، رقت انگیز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آروم باش، دست نگه دار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه معنی کمتر دیده شده هم داره : تسلط ( مهارت ) داشتن در استفاده از چیزی - > مثال : i've got this down. من در استفاده از این وسیله تسلط ( مهارت ) د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شدت با حرفی که به ما گفتی موافقیم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گم شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکان خوردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای بیان "صدای یک انفجار شدید"

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نابودسازی خود، خودنابودساز، نابودسازی خودکار خود

پیشنهاد
٠

در کاری به اندازه کسی که فوق العاده خوب است، خوب بودن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعیین کردن، مشخص کردنِ ( محدوده چیزی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خزیدن ( در اصطلاح : فرار کردن )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیرون کردن، اخراج کردن