پیشنهادهای صالح (٨٦٤)
منو از مخمصه نجات دادی، نجاتم دادی، کمکم کردی، گلیم منو از آب کشیدی بیرون.
در توصیف اشخاص : دارم منفجر میشم، از خشم لبریزم ( در آستانه فوران ) ، دارم از عصبانیت آتیش میگیرم.
عجب آدم : مارمولکی، نامردی، پستی، دو رویی.
دزدی کردن، جیب بری کردن، کیف پول کش رفتن.
شرکت/برند هالیدی این، یک شرکت خدماتی است که وظیفه آن ارائه خدمات اقامتی در قالب هتل های زنجیره ای در کشور آمریکا می باشد.
برند شرایتون در برگیرنده زنجیره ای از هتل های بین المللی تحت قرارداد با شرکت آمریکایی ماریوت اینترنشنال است؛ تا تاریخ 30 ژوئن 2020، شرایتون 446 هتل ب ...
برند بست وسترن در برگیرنده شبکه گسترده ای از هتل ها ( حدود 4500 هتل ) در سراسر جهان جهت رزرو می باشد؛ مالک این برند شرکت بست وسترن اینترنشنال می باشد.
حرف تو و حرف من ( در مقابل هم و در مقام مقایسه تا ببینیم کی راست میگه ) .
بله مشکل دارم، برام مهمه، ناراحت میشم، ایرادی هست.
احمق بی عرضه، کودن، کله پوک، اسکل.
برگرداندن، کشاندن.
ندای درونت/قلبت رو گوش/دنبال کن، آنچه که بهت شادی میبخشه رو دنبال کن.
اگر در توصیف اشخاص باشه این معانی رو میده : طرف خیلی منظمه، آدم حسابیه، زندگیش رو رواله. مثال : Stan is so together.
لطف شماست، مهربان/با ملاحظه هستی.
عجیب نیست ؟، باور نکردنیه نه . . . .
میخوای با من دعوا کنی، می خوای با من درگیر بشی، دنبال دردسر میگردی ها . . . . .
جوان نجیب، با شخصیت.
سرد برخورد کردن، به کسی محل ندادن.
لکه/تیکه چربی.
کلاه کاسکت، کلاه ایمنی.
یه بوهایی میاد، یه کاسه ای زیر نیم کاسه است، یه ریگی به کفش ( تون ) هست.
در حال بررسی.
جا زدن، کوتاه اومدن، دست کشیدن، بیخیال شدن.
در خبرگزاری ها به معنی : اعلام یک خبر به شخصی.
( در پاسخ به درخواست انجام کاری ) با کمال میل.
وقت/زمان یه تغییر فرا رسیده.
نظر بی طرفانه.
هرچی بود بین ما دیگه تمومه، ما دیگه با هم نیستیم، کارمون ( باهم ) تموم شد.
به همریخته، نا مرتب، شلوغ پلوغ.
شکایت کردن.
پخش و پلا شدن، له شدن.
به صورت تحمیلی، زوری، با سماجت.
آدم روانی، دیوونه.
از مخمصه/دردسر کسی رو نجات دادن، برای کسی پا در میونی کردن.
حیوون، مزاحم، پدرسگ.
چرب زبانی، زبون بازی.
وسیله ای رو در جایی و برای یک مدت معین خوابوندن، قفل کردن و استفاده نکردن.
در پزشکی : سطح اکسیژن.
در پزشکی : مخفف میکروگرم.
حرص کسی رو درآوردن، آزار دادن کسی، روی اعصاب رفتن.
به من ربطی نداره، چیزی از من کم نمیشه.
یه عالمه پول به دست آوردن ( به جیب زدن ) ، سود کلانی کردن.
تو خیلی به من لطف داری.
مزاحم شدن، باعث زحمت شدن.
سرحال/پا بودن، مناسب بودن برای کاری، تیز و فرز بودن.
شوخی کردن، سر به سر گذاشتن، مزاح کردن.
نه به خدا.
پناهگاه/مرکز نگهداری حیوانات شهری ( ولگرد/بی صاحب ) .
دیوونه ها، خل و چل ها.