پیشنهادهای صالح (٦٧٣)
سر هم کردن، درست کردن، ساختن.
از مد افتاده، از دنیا بی خبر.
اخراج شدن، بیرون کردن.
یکم استراحت کن.
احمق، دست و پا چلفتی.
من به خنسی خوردم، پول کم دارم ( ندارم ) .
والا ما هم موندیم، خودمونم نفهمیدیم.
معادل ضرب المثل : سحرخیز باش تا کامروا شوی.
یه لحظه صبر کن!
مار خوش خط و خال، آدم آب زیر کاه، مارمولک موذی.
یاد گرفتن
دخترها
مرد/آقای خوش تیپ
مایل به شکایت هستید؟
صبر کنید، دست نگه دارید.
نازک نارنجی/سوسول/ ترسو بودن.
اوه، عجب، خدای من.
اراجیف، مزخرفات.
خونه خودتونه، تو این خونه مهمون مایید، خرج های شما تو این خونه ماست.
لعنت بهش، گندش بزنن.
چاپلوس ها، متملق ها، دستمال به دست ها.
کلاه بردارها، حقه بازها، دزدها.
کلاه را از روی سر به نشانه احترام برداشتن.
اراذل و اوباش، آدم های بی سر و پا.
کار غلط یا زیر زیرکی ( پنهانی ) ، اصطلاح عامیانه اش میشه : کاسه ای زیر نیم کاسه است.
این قیمت واقعا عالیه، این قیمت یه جورایی مفته.
مردیکه بی ارزش، بچه پر رو.
ورد محافل شدن، گل سرسبد یک جمعی شدن.
من هم ( با این پیشنهاد ) موافقم.
آشغال ها
ناپدید شد، از دست رفت، پرید.
دیگه مثل قبل خوب نیستم، دارم از فرم خارج میشم.
آفرین، همینه، اینجور روحیه رو دوست دارم.
موذی
در آن سوی/ طرف
من اینقدرها هم گیج نیستم.
تحویل دادن ( تکلیف، گزارش ) - > مثال : we gotta have a report on gravity to drop on her by tomorrow morning.
باعث افتخاره.
بالون هوایی
آویزان بودن / ماندن.
بیرون رفتن، خارج شدن.
داور
به فنا ( گا ) رفت.
شعار تبلیغاتی
پولی تو جیبی ها، پس اندازها
از دردسر/بحران خارج شدن، قصر در رفتن.
شغل پیش خدمتی
با کمال میل.
چرت و پرت، مزخرف
احمق درجه یک