پیشنهادهای صالح (٤٤٥)
به زندان رفتن/افتادن
نیروهای اداره پلیس
صحبت کردن به شیوه ای فریبنده با یک نفر به منظور تلاش برای پنهان کردن حقیقت یک موقعیت یا احساسات شخصی.
فرار کردن، جستن، گریختن
هل دادن
آبراه ( سوراخ ) فاضلاب
در بیس بال به معنی زدن توپ به بیرون از زمین میباشد.
یه مشت ولگرد، اراذل و اوباش
احمق بزرگ
جر و بحث کردن، یکی به دو کردن
اضافه کار
با فندگی مثال : Machine Woven fabrics - > ماشین بافندگی
منحرف شدن از چیزی ( مثلاً : بحث )
جلسه شورا
خانه سالمندان
مشروب خواری
سکوی پرتاب ( پیشرفت )
با سر و صدا وارد شدن
با عجله وارد شدن
توطئه چیدن، دسیسه کردن/چیدن
احمق ها
خلاف کارهای خرده پا یا تازه کار
نیزه خوردن
سوخت پاش
فرسوده/کهنه شدن
باعث خجالت شدن، خجالت کشیدن، از خجالت آب/سرخ شدن
کینه ها، دشمنی ها، دشمن تراشی ها
پیرمردها
کینه به دل گرفتن
به صورت منجمد ( فریز ) نگهداری کردن/شدن
بازسازی کردن، از نو ساختن
فروش ویژه
خیلی نجیب، خیلی خانوم
سر و کله ( کسی ) پیدا شدن، به صورت ناگهانی آمدن مثال : . She suddenly wandered in 2 years ago معنی : دوسال پیش یهویی سر و کله ش پیدا شد.
به هم ریختن، از حالت عادی خارج شدن
پشت دیگران رو خالی کردن
معامله کثیف
شخصی که از تماشای پنهانی افرادی که لباس هایشان را در می آورند یا درگیر فعالیت های جنسی می شوند، لذت میبرد.
زخم ها، خراش ها، لکه ها
کپک زده، بو گندو
تو باغ نبودن، تو هپروت بودن، حواس جمع نبودن
رد کسی رو زدن، کسی رو ردیابی کردن
چاق، شخصی که اضافه وزن دارد
به این طرف و آن طرف کشاندن
گیر انداختن، گرفتن
ابتلا ( به بیماری )
چیزی را از سر وا کردن، دست به سر کردن
مالیدن، مالوندن ( مثلاً ماشین )
مدرک غیرقابل انکار
دست و پا چلفتی، احمق