پیشنهادهای ارمیا (٦٢٦)
واژه فارسی �برابر� واژه ای آمیغیه ( مشتق - مرکبه ) که با بهره بریِ ( استفاده از ) دو تکواژ چمدار ( معنادار ) و یک میان وند ساخته شده. در این آمیغ، م ...
دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست ~ مولانا دد: حیوان، جانور درنده
دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست ~ مولانا دد: حیوان، جانور درنده
ز، از، زآنِ، ازآنِ، بر، برا، برای، واس، واسه اون مال منه 🇸🇦 اون برِ منه 🇮🇷
زمهر
زپیش
همتاهای فارسی🇮🇷 واژه🇬🇧 ژام شاد مهرشید روژشاد روژباش روژساز روزت روشن روزت پویا نوروز باشی روزافزون باشی روزگار خوش خوش سحر باشی روزت پرمهر روزت ن ...
همرسی
همتاهای فارسی🇮🇷 ژام شاد مهرشید روژشاد روژباش روژساز روزت روشن روزت پویا نوروز باشی روزافزون باشی روزگار خوش خوش سحر باشی روزت پرمهر روزت نیک روزت ...
همتاهای فارسی🇮🇷 این واژه🇸🇦 ژام شاد مهرشید روژشاد روژساز روزت روشن روزت پویا نوروز باشی روزافزون باشی روزگار خوش خوش سحر باشی روزت پرمهر روزت نیک ...
همتاهای فارسی🇮🇷 این واژه🇸🇦 ژام شاد مهرشید روژشاد روژساز روزت روشن روزت پویا نوروز باشی روزافزون باشی روزگار خوش خوش سحر باشی روزت پرمهر روزت نیک ...
در پاسخ به آقای حسین اکبر واژه آمیغی ( ترکیبی ) نیست، بسا ی نام ( اسم ) با پسوند کرد، چون [بازکرد و دیرکرد] و از این رَسَده
همتای فارسی واژه امتحان
همتای فارسی واژه صلیب
سلاح: زدَفزار اسلحه ( سلاح ها ) : زدَفزارها
نماشا، نماگر، چهرلار مانیتور بزرگ تری خریدم🇬🇧 نماشای بزرگ تری خریدم🇮🇷
بارنه، بارنهی، فرابر آهنگ رو برات آپلود کردم🇬🇧 آهنگ رو برات بارنه کردم🇮🇷
از واژه فارسی پاپوش گرفته شده
وام واژه ای فارسی ست: پری، پار نمونه: پارسال، پری روز
این، از واژه فارسی اندر به زبان یونانی و لاتین و فرجام ( درنهایت ) به انگلیسی به چهر enter راه یافته
نماشا، نماگر، چهرلار مانیتور بزرگ تری خریدم🇬🇧 نماشای بزرگ تری خریدم🇮🇷
سوپا ( سوار پایی ) ، دوگرد، فرتاز، گُردپیک با موتور سیکلت اومدم🇬🇧 با سوپا اومدم🇮🇷
سلاح: زدَفزار اسلحه ( سلاح ها ) : زدَفزارها
خودرو، سررو، پیماو، رانک، پویان علی ماشین را به آستگاه ( پارکینگ ) برد🇬🇧 علی خودرو را به آستگاه برد🇮🇷
دژرو، تن توپ، توپتَن، زره تن، زره پوش، توپران، زره رو، کوبرو، دُژین، رزمرو، سپرکوب، پولادر تانک، سوی ما می آمد🇬🇧 دژرو، سوی ما می آمد🇮🇷
دژرو، تن توپ، توپتَن، زره تن، زره پوش، توپران، زره رو، کوبرو، دُژین، رزمرو، سپرکوب، پولادر تانک، سوی ما می آمد🇬🇧 دژرو، سوی ما می آمد🇮🇷
بسرو، همبر، گذربر، سررو، رهوَر، همگرد، همرو با اتوبوس به مشهد رسیدیم🇬🇧 با بسرو به مشهد رسیدیم🇮🇷
آن، هلیکوپتری بزرگ است 🇬🇧 آن، بالگردی بزرگ است🇮🇷 آن، بادفری بزرگ است🇮🇷 آن، هواگردی بزرگ است🇮🇷 آن، پره گردی بزرگ است🇮🇷 آن، پره چرخی بزرگ است ...
آن، هلیکوپتری بزرگ است 🇬🇧 آن، بالگردی بزرگ است🇮🇷 آن، هواگردی بزرگ است🇮🇷 آن، پره گردی بزرگ است🇮🇷 آن، پره چرخی بزرگ است🇮🇷 آن، برفگردی بزرگ اس ...
برون باز، فرامرزی، برونفر، برونسار، دوریار، دورباز، بازدر، برونی، فرگرد، دیارگزار، برونگزار، فرگذر، گذرباز طارمی فرگردی ایرانی ست🇮🇷 طارمی لژیونری ...
پارسی نگار، پارسی نما، سخن سار
فرهنگ، واژه باز، واژه یار، واژه نامه، واژنگار، گنج برگ، گنج واژ، موج واژ، پهرست، فهرست
فرهنگ، واژه باز، واژه یار، واژه نامه، واژنگار، گنج برگ، گنج واژ، موج واژ
جا عوض نق زدن به کارهات برس🇸🇦 جا نق زدن به کارهات برس🇮🇷 جای تو عوض من برو🇸🇦 تو جای من برو🇮🇷
چهر به این نحو مطالعه کنید🇸🇦 به این چهر بخونید🇮🇷
چهر به این شکل شکست نمی خورید 🇸🇦 به این چهر شکست نمی خورید 🇮🇷
چهر به این صورت فاتح خواهید بود 🇸🇦 به این چهر چیره خواهید شد 🇮🇷
[پرواگر] می تونه همتای فارسی واژه [متقی/باتقوا] باشه
ازبَر، چیره، چیره دست
ازبَر، چیره، چیره دست
به سانِ، وارِ، به چهرِ، چون، چو، همچو، به نام، از دید، در جای، همسویِ، همترازِ، در کالبدِ، بسویهٔ، برچسبِ، در ورِ، ورایِ، همتایِ، در تنهٔ نمونه ها ...
ژکاه، نو واژه فارسی🇮🇷 برابر تضعیف یا ضعیف شدن/ضعیفی🇸🇦 نمونه کاربست ها ∆ هرچه بیشتر بجنبی، ژکاه کمتر می بینی ∆ آنکه روزگار ژکاه اش کند، هوش بیشتری ...
سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...
سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...
سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...
سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...
سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...
سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...
سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...