پیشنهادهای ارمیا (٢٧٥)
نگره های فارسی نوین، نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: پرخاش ( نمونه: “پرخش های بی جاش باعث شد همه ازش دوری کنن” ) رنجش ( نمونه: “رنجشی که بهم وارد ...
نگره های فارسی نوین، نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: پرخاش ( نمونه: “پرخش های بی جاش باعث شد همه ازش دوری کنن” ) رنجش ( نمونه: “رنجشی که بهم وارد ...
نگره های فارسی نوین، نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: پرخاش ( نمونه: “پرخش های بی جاش باعث شد همه ازش دوری کنن” ) رنجش ( نمونه: “رنجشی که بهم وارد ...
نگره های فارسی نوین، نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: نا گذار: قوانین سخت، ناگذار رسیدن به اهداف شرکت شد. واپس: سرما واپس رشد گیاهان شد. بازدار: ع ...
نگره های فارسی نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: تنهاگاه: “موقع استراحت، تنهاگاهم رو دوست دارم. ” خودکده: “پیام های شخصی بخشی از خودکده ام هستن. ” خ ...
نگره های فارسی نیما و گیرا به سان جایگزینی برای واژگان عربی متجاوز ( تجاوز کننده ) و تجاوز : برافزون - نمونه: “قدرت برافزون این مقام، نگرانی هایی را ...
نگره های فارسی نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: فردید - "فردید او آشکار بود. " نگرش - “نگرشم از این حرف، تشویق کردنت بود. ” پیداک - “پیداکم از این ...
نحوه برخورد، عملکرد، طرز نگاه، نوع دیدگاه
همتای فارسی عملکرده.
نگره های فارسی نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: آرو - نمونه: آروی شرق و غرب در این نشست مشهود بود. همبر - نمونه: همبر دو دیدگاه به نشست دامن زد. ...
پذیرش
پرژان
نگره های فارسی نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: فرماد ( فرمان داد ) - نمونه: لایحه بودجه فرماد گردید. روا - نمونه: مجلس این لایحه را روا دانست. پ ...
نگره های فارسی نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه: واپس - “امتحانم رو واپس انداختم. ” پَهل ( پس هل دادن ) - “کارهات رو پَهل نکن، همین الان شروع کن. ” ...
نگره های فارسی به سان جایگزینی واژه: پرداد: ( پرسش رسمی دادخواهی ) پرداد وزیر آغاز شد. کاوخواه: ( کاوش خواستن ) کاوخواهی وزیر در مجلس مطرح شد. پاس ...
نگره های فارسی به سان جایگزینی واژه: �ازره� ( از ره ) : “خبر ازره پیک رسید. ” �ازدر� ( از در ) : “حکم ازدر قاضی صادر شد. ” �ازبر� ( از بر ) : “داستا ...
نگره های فارسی به سان جایگزینی واژه: سَرو ( سَر او ) : سروِ مجلس بود. فَرا ( فَر آ ) : فرا در هر کاری باش. سَراف ( سَر اف ) : سرافِ هر مراسمی است. ...
نگره های فارسی به سان جایگزینی واژه: پَرسا ( پَر سا ) : مخفف “پرواز آسان” رَوِش ( رَ وش ) : مخفف “روال سفر” گَشا ( گَ شا ) : مخفف “گشایش راه” رَها ( ...
نگره های فارسی به سان جایگزینی واژه: گُذرا ( گذر اجازه ) ، رَهپاس ( راه پاس ) ، گذرنامه: گذر نامه، رهپویه: ره پویه، راهبَرگ ( راه برگه ) ، گامبَرگ ( ...
نگره های فارسی به سان جایگزینی واژه : برونداد: برون داد، فرست: فر ست ( از ستاندن ) ، رواک: رو اک ( پسوند ) ، برونه: برون ه ( پسوند ) ، فرداد: فر داد، ...
فرسخن، رایاگر، فرسنج، فرنگر، فرداد
نگره ها: فرنود، برآورد، سنجش، سنجه، آزمایه، فرجاد ترکیب فر ( شکوه و بزرگی ) جاد ( رسیدن و حاصل شدن )
نگره های بنده : آگه، آگاه، دانا، بینا، فن ور، کارا، فرزا، آزما، فهیم، هوشا، به هوش، فرزان
همتاهای زیبا و کوتاه واژه عجیب، پیش نهادهای بنده به سان جای گزین فارسی برای واژه عربی عجیب شگرف، ناسا - ناساز با عرف، وَرا - فراتر از معمول، شِگو - ...
اکنون، حالا، فعلا، به طور موقت، در این لحظه، موقتا، این دم، اینک، الآن، دمی، چندی، اندکی
جلا دادن، سایش، فرسودن، زبر کردن
1. زمانه 2. گاهک 3. دمگاه 4. فرصتک 5. نفسگاه 6. لحظه وار 7. هنگامه 8. زمانمند 9. دمساز 10. گذرگه 11. زمانسار 12. نوبتک 13. موعدک 14. گاهوار 15. زمانی ...
دمک، زمان، گاه، وقت، نفس، لحظه، دمان، زمانه، دما، گذر، زمند، نوبت، موقع، گاها، زمار، دمنا، فرصت، گذرا، هنگام، لحظک، نوبا، موعد، گاهک، زمیر، دمه، فرصا ...
دو همتای فارسی فیزیک می توانند واژگان رهش و فرش باشند. "ره" یا "رَهِش" با مفهوم مسیر حرکت در فیزیک ارتباط داره و "فَرِش" با نیرو و فشار. وقتی در فیز ...
گوهر: واژه ای اصیل فارسی، کوتاه، خوش آوا و دارای معنای ارزشمند ( جواهر و اصل هر چیز ) گیتار: ترکیبی از "گیت" ( به معنای جهان در فارسی باستان ) و پس ...
از میان واژه های جایگزین، "نیرام" به نظر گزینه مناسب تری می رسد، زیرا: ۱. کوتاه و خوش آهنگ است ۲. از ترکیب "نیر" ( ریشه نیرو ) و پسوند "ام" ساخته شده ...
معادل های کوتاه و زیباتر: همسار، همبندی، همبست، آیند، هم پی، بستار، پیوند، پی بند، بستش، بندیس، پی گر، پیوک، بندار، زنجار، پیوست، سامبند ( سانسکریت ) ...
معادل های زیباتر و کوتاه: حالگر، سامه، روشه، سامان، سانس، بومن
گرهش، آسوب، خرشه، نابسام، تنش
فزود، برته، بهین، فزون
مالند، دارش، پویال، بازرگ، پویند، ارزند، ارزفام
نایش، ناسود، پادسو، واگرد، تباین، ورجه، واپیچ، نارو، کژگرد، ناپو، ناپذیر، ناروش، برنهش، واگشت، ناسان، دگرپو، دگرپند، ورگیر، واپس، انکار، گسست، نفی، ر ...
رایزنی، تعامل، جدل، کنکاش، پالوده، گردآیی، نیوشش، همرایی، آوانگاری، همپویی، همگرش، همرسی
معادل های کوتاه و زیباتر: هم آیی، هم گشت، بزم، همایند، هم پیمایی، همباشی، همگامی، هم آوایی، رایگرد، رایگاه
گذر، رژه، گشت، قدم زنی، مشی، راه سپاری
سفر، تفرج، بازدید، تفریح، کاوش، پیمایش، سیر، گشت، گشت زنی
تحریک، جذبه، کشش، ترغیب، فریفته، جلب، فتنه، فریب، تمنا، نیرنگ، لغزش، مغری، دلربا، ربایش
تند، چابک، زود، تیز، چالاک، فرز، برگ ( برق آسا ) ، تیز، برنا، خیزان، خیزش، جَست، تاز، تازش، رعد
زاد، زاده، نواده، نواسه، نطفه، گل، نوا
ولع، میل، تمایل، کشش، رغبت، عطش، شوق، شیدایی، گرایش، وجد، بی تابی، ذوق
دعوا، مرافه، تعارض، تقابل، ستیز، تنش
واژه بسیار زیباست و به معنی پیشرو، رهبر، راهنما، سرآمد، پیشگام، سرپرست و پیشتاز است.
ریشه واژه "خسته" به زبان فارسی برمی گردد و از ریشه "خست" یا "خستگی" گرفته شده است. این واژه به معنای ناتوانی ناشی از کار یا فعالیت زیاد است. همچنین، ...
بهروز، بهروزی، شاداب، خرسند، نشاط، ایمنی، افروز
معادل عربی "حرف" مانند آ ب پ ت. . .