پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٤٩٤)
نام دیگر کره زمین است که به خاطر سخاوتمندی آن ثری میگویند
خاک و تراب سخاوتمند و مرغوب را که واژه سخاوتمند به خاطر مساعد بودن ان برای کشت و زرع است
قندیل سماوات و قندیل ایوان و تالار هم از روی او ساخته شده و لذا امروز لوسترها را همه به شکل قندیل های قدیمی می سازند
چلچراغ و لوستر خانه و تالار که مانند چلچراغ فلکی از مجموع چراغ ها و درست به شکل خوشه پروین هم درست میکنند
ستاره دور دست و بعید
گوشواره یا گلوبند فلکی
دومین ستاره بعید و دور که اول ستاره عیوق از همه دور تر است دوم ستاره ثریا منجمان قدیم چنین می پنداشتند که بعداز ستاره جلودار یا عیوق دورترین ستاره از ...
دو ثور دو گاو و نام دوگاو فلک را به این خاطر ثریا گفته اند که صور دو گاو را در مجمع ستارگان خود دارد
ایثار گر و منتقم و خونخواه هم میتواند باشد چون کسی که امکانات خونخواهی خون بناحق ریخته شده را فراهم میکند ثریا میگویند
نامی برای انسانها بود و بیشتر مرد ها را ثریا نام می نهادند ولی از وقتی که همسر مطلقه محمدرضاشاه دومین شاه خاندان پهلوی که انقلاب او را سرنگون کرد ثری ...
به مرد و زن بخشنده و ثروتمند ثریا میگویند
ساقی ستارگان که کنایه از مجموع ستارگان به شکل خوشه انگور است
نام دیگر فرقدین دو ستاره ای که به شکل گاو بالای فرق سر دیده میشود و ثریا بر یال فرقدین اکبر میدرخشد
نام دیگر ستارگان پرن در خوشه پروین ستارگان پر نور خوشه پروین را پرن می نامند که در خراسان به ستاره از همه پر نور تر پرن اصلی میگویند
نام دو ثور دو گاو فلکی که ثریای بر یال یکی جای گرفته است
ثروتمند کواکب چون ستارگان زیادی در یک صور فلکی با خود دارد
مجمع تعداد زیادی ستاره که بالای یال گاو فلک در تابستان در نیمه کره شمالی طلوع میکند و در نیمه شب تقریبا در بالای سر دیده میشود
خوشه پروین و که بر گرد ستاره نورانی خوشه پروین جمع شده اند
ثروتمند و دولتمند بخشنده
ابر بخشنده و پر باران را هم سحاب ثرء میگویند پس ثروتمندی لایق افراد خسیس و لعیم نیست و شخص صاحب مال و منال بخشنده و جواد را باید ثروتمند گفت
تبذیر و ریزش هم هست چون اگر یک چیز خیس را در حایی خشک بگذاریم مقداری از رطوبت خود را اثر تری میگذارد
ثرء بخشندگی از وجود خود است که واژه اثر و ایثار از آن گرفته شده است
بسیار فراوان و مادر واژه ثروت و کثیر و کوثر است
پیه که روده ها و معده را احاطه کرده و کار دستگاه گوارش را مشکل کرده و برداشتن ان با عمل جراحی هم کار خطر ناکی است و هیچ عمل موفقیت آمیزی نداشته است
کسی که کشتن شتر را آسان میکند چون یک نیزه و کارد بلند در زیر گلوی شتر وحشتناک میزندو شتر را نحر میکند کشنده شتر
قمار باز کسی که به آسانی امرار معاش میکند
قمار چون پول قمار آسان بدست می آید و آسان هم از دست می رود
آسان شده
سمت چپ ولذا چون عرب دستش به آسانی به هرنقطه از سمت چپ بدن می رسید و آلرژی آن را با دست راست خارش میداد ان قسمت را یسر نامید چون آسان به آن دسترسی داش ...
یسر=یثر که معنی ثروت است و توانگری و مال و اموال می باشد. بد بختی ما همین است که عرب هرگونه که ادا کرده همان را ثبت قاموس نموده است چون عرب بیان صاد ...
سرایت کننده و مسری مثل کووید ۱۹ ( کرونا ویروس ) که به آسانی مردم را شکار می کند
آسان راحت
ساری و روان
زون=منطقه ناحیه را در پارسی دری زون میگویند مثل زون نظامی یا زون سبز بغداد که منطقه نظامی و منطقه سبز بغداد که امنیت بیشتری دارند
اسب تیز هوش و همه چیز فهم در شاهنامه آمده گراینده تیز پای نوند همان دست بدخواه کردش ببند
سلسله ساهنشاهی بعداز حکومت اسکندر و سرداران او که ۲۴۷سال پیش از میلاد حضرت مسیح و ۲۲۴ سال هم بعداز میلاد ان حضرت بر سرزمین های پارس حکومت کردند
اشکوب = پایه کوبیده که به طبقات بنا و ساختمان میگویند لذا سلسله پادشاهی پارت ها یا پارس ها بعداز سلوکیان جانشینان اسکندرگجسته یا اسکندر مقدونی چون بس ...
به معنی طبقه و پایه نهاده پایه کوبیده شده است در خراسان به جای ساختمان یک طبقه یا دو یا سه طبقه یک اشکوبه دو اشکوبه میگویند واژه ای میباشد که سرنوشت ...
پادشاهانی که ۲۴۷سال قبل از میلاد حضرت مسیح تا ۲۲۴ سال بعداز تولد آن حضرت ۴۷۱ سال بر ایران حکومت نمودند چون ایرانیان به آنها عشق ورزیدند همه لقب اشک ی ...
چون حکومت پارسی یا پارتی را پایه گذاری مجدد کردند به آنها اشکانیان گفتند
اشکانیان=پایگذاران شاهنشاهی پارت ها بعد از حکومت بیگانگان سلکوی جانشینان اسکندر مقدونی یا سلوکیان پیروان اسکندر
اشکوب=طبقه
اشکوب =پایه نهاده پایه کوبیده شده به زمین واژه مسروقه سرقت شده به عربستان مانند مشک که شده مسک
اشکوب=اگر معرب شود اسکوب میشود چون اس واژه پارسی بوده و اش میگفته ایم به معنی بنیان پایه وکلمه اساس و موسس و تاسیس همه از پارسی سرقت شده است مثل مشک ...
مکان نگاری و عارضه و آسیب سنجی درون زمین و درون بدن انسان و درون کهکشان و سیارات را توپو گرافی می نامند
زاغ=برگشتن حول شدن زاغ البصر برگشتن چشم . =دو زاغ کمان= دو برگشتگی این سر و آن سر کمان که یک شکاف شیار مانند دارد و نود درجه بر گشته است ما زاغ البصر ...
ماطغی=نگشت طاغی و طغیان نکرد و شاید منظور این بوده در خضور پروردگار رفت و هیچ وقت ادعای امتیاز برتری برای خود نکرد . شاید حضرت موسی در ولدی سینا مرتک ...
مازاغ البصر=نگشت متحول چشمانش حول نشد دگرگون نشد
ما=نگشت نشد مثل ماقتلوه= مقتول نگشت کشته نشد
ما=لا است که منفی پاسخ منفی عربی . باین تفاوت لا نه مطلق است ولی ما=نشد و نگشت مثل. . ما صلبوه=مصلوب نگشت به صلیب کشیده نشد