پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٦١٥)
کوس عید=تاخبر روئیت ماه از شهری معتبر می رسید فورا عالم محل به کوس زن دستور زدن کوس عید را میداد این اتفاق را با وجود رادیو من در کودکی در زمان ایت ا ...
کوس سحر=طبل سحری خوردن ماه صیام ماه مبارک رمضان
کوس=طبل بزرگ دهل اعلام
یک ساروق کاه= واحدی است که مقدار خوراک مصرف یک وعده گاو یا یکشبانه روز یک گاو بیشتر نیست و بیشتر آن را یک چادرشب میگوند که تغریبا پنج برابر ساروق است
ساروق علف =پارچه ای که حدودا از ده کیلو علف بیشتر نگیرد
بستن در پارچه چهارگوش
بغچه طاس و لوازم حمام و لباس
بغچه کالا
دستمال چهارگوش بزرگ
روسری زنانه یا سر پوش مردانه
سفره نان
ساروق =نام روستایی کوهستانی در بخش بلوک کاه باشتین سبزوار یا بیهق که امروز ه از توابع سهرستان داورزن گردیده ویک روستای ییلاقی خوش اب و هوا و سرد سیر ...
ساروق=ستار وق بوده پارچه ای چهار گوشه که بر روق که روزنه است جایی که برق نور افتاب انرا روشن میکند و رواق خانه یا رواق دیده یا رواق منظر که حافظ فرمو ...
تقدیر سرنوشت نیست و انچه سر نوشت است چیزی است که از جانب پروردگار مقرر شده و بر قرار می باشد مثلا در پست خواهرم زهره مسکنی در اینستا خواندم برای بیما ...
در ضربی زدن خانه های خشت خام هم از سنگ ریزه و آجر شکسته ها یکنفر لای شکاف هفت مانند دو خشت پین گذاری یا گاز گذاری میکنند
پین واحدی هم در بنایی و مهندسی سنتی است و بنا میگوید یک پین خشت جهت ضربی طاق یا سقف خانه های گنبدی بده که با هما پین طاق بسته میشد و استاد رج دیگر را ...
پینگو همان فینگو است که معرب شده است
کسی که بینیش ذاتا بسته است و نا جور سخن میگوید
بسته شدن بینی را هم پین میگویند و این واژه از پارسی کهن و شاید از سنسکریت به لاتین هم رفته است
بستن منافذ و سوراخ ها و کانال قنات را پین میگویند
طنین افکن صدای ارتعاشات خنیا گری آواز رامشگران
این نام زنانه عمدا در ثبت سجل مهلا شده مثل خسرو گرد شده خسروجرد رباط گز رباط جز پندگو شده بنقن تگرگی شده تجرجی بیژن بیوه زن نوشته هیچ روستایی که اکثر ...
محلا نام جنس مونث و انثی است نه مهلا و این غلط انگاری یا مغرضانه بوده یا از حهالت چون در کل کشور انچه پارسی بوده عربی و آنچه عربی با معنی زیبا بوده ب ...
محلا نام دخترانه است که بر اثر بی سوادی مسئولین ثبت احوال برای اولین بار که بر روی قرطاس و سند ثبت و مسجل شد غلط مهلا به ثبت رسید
مهلاً تقاضای مهلت است و محلا نام دخترانه و یا کنیه مونث است که معنی حلاوت و شیرینی را دارد
مهلت بده مدارا کن ای شیرین نگار من
مدارا کن و مهلت بده که مقصود وقت خدا حافظی و در تودیع و وداع گفته میشود
مهلت بده مدارا کن بسیار کار برد شعری دارد بلکه این ارایش زیبا پارسی است و حق به حق دار رسیده عرب تمام وازگانش واژگان مسروقه پارسی است که بر اثر جهل و ...
مهلا مهلا عزیزم =یواش یواش عزیزم
مهلا = مهلت دار فرصت دار و یواش و صبورانه این واژه زیبا در اشعار عاشقانه ومرثیه و نوحه عربی زیاد کار برد دارد یعنی با فرصت خدا حافظی کن و یواش برو
هونری یا هونره یاهونر=نیکو مرد و نیکو دلاور است و نیکو پهلوان است و این نام زیبا را بیگانگان از ما ربوده اند مانند هونری کیسینجر یا هنری کیسینجر وزیر ...
هردوت در تاریخ خود نام اورا کراآکساریا یا کیاکسار یا نوشته ولی باستان شناسان نام اورا از کتیبه های بیستون هوخشتر بدست اورده اند و هردو ادعا درست است ...
پسر فرورتیش اولین پادشاه ماد که از بس دلاور بود اورا افرا ارتش یا فرا ارتش میخواندند یعنی به تنهایی یک ارتش بود و همان سبب شد پسرش هوخشتر پادشاه نیکو ...
هو خشتر=نیکو شاهنشاه است مانند هو نر که نیکو نر که به معنی مرد است و نر تنها جنس مذکر نیست بلکه پهلوانان را نر یا نره پهلوان میخواندند
هوخشتر= نیکو پادشاه
هو خرت =نیکو خرد نیکو اندیشه
هو کرت= نیکو ساز و نیکو آفرین
هوتن =نیکو تن نیکو سرشت چون تن و پیکر همان سرشت است مثلا گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند یعنی از گل پیکر سرشتند
هو= اهورایی
هو= نیکو فر و بافر ایزدی
هو=به معنای نیکو و منزه و پاکیزه و ایزدی است و از پارسی به عربی رفته و عرب استراق ومستسرق وا ژگان مسروقه ماست و آنها را غط غلوط به جهان اسلام صادر کر ...
سکوت و ستودن و ساییدن بدن دلبران در بستر است که در لهجه محلی خراسان شده سندل بلانی
همان سندل بلانی است
سَندَلبَلانی= ستودن دلبرانی یا سکوت دلبرانی که نه خواب است و نه بیداری و نه سکوت و صامت است و در گذر ایام شده سندل بلانی
سَندَل بَلانی=همخوابی دوجان در یک قالب
معاشقه همه معانی سندل بلانی است
دوجان در یک قالب
همبستری
همخوابی
هم آغوشی دو زوج را هم سندل بلانی میگویند و هنوز در خراسان خصوصا شهر سبزوار کار برد دارد خصوصا چند ماه پیش دو تا از دانشجویان دانشگاه حکیم سبرواری که ...