پیشنهادهای محمد رومزی (٥٠٧)
( از کسی ) حساب بُردن He was in awe of his father when he was a child. وقتی بچه بود از پدرش حساب می برد.
حساب بردن
در باغِ سبز به کسی نشان دادن به طمع انداختن
۱ ) گاز دار بودن ( نوشیدنی ) ۲ ) هیجان ، سرزندگی
۱ ) گاز دار کردن ۲ ) هیجان زده بودن ( شوق و ذوق داشتن )
قشقرق به پا کردن
صرفه جویی در Economize on water consumption صرفه جویی در مصرف آب Economize on fuel صرفه جویی در ( مصرف ) سوخت
کارشناس هواشناسی
تند و تیز
جنگنده هواپیمای جنگنده
فقط در همین حد بگم که. . . فقط همین کفایت میکنه که بگم. . .
صرفه جویی درست مصرف کردن
وجه اشتراک یا وجه تشابه نداشتن
امنیت شغلی
اسناد رسمی ( مانند فرم ها و گزارش ها )
به طور متوسط
قضایی
حال بهم زن
متمادی
دل باخته جذبِ ( کسی ) شده دلداده
از نظر من اکی هست ( اکیه ) من مشکلی ندارم من موافقم
ولمون کن بابا !
پابرهنه
ضربه خوردن لطمه خوردن
{آدم }: سطحی نگر
این به این معنی نیست که. . .
سبک سنگین کردن مزایا و معایب چیزی را بررسی کردن
چشم ها را درویش کردن ( نگاه نکردن )
افتضاح ، بسیار بد _____ ( آمریکایی غیر رسمی )
پر فشار
ترسو بی جربزه بی دل و جرات بی خ. ا. ی. ه
برف پاک کن
هیز چشم چرون
در حال حاضر علی الحساب فعلا
چاه آرزوها چاهی که بر اساس افسانه ها آرزوها را بر آورده می کند زیرا این باور در آن زمان وجود داشت که آب منشا زندگی و یک کالای کمیاب است پس می تواند ...
عقب افتاده
بی مسئولیت خنگ
کنار گذاشتن ترک کردن وِل کردن
مشاور تحصیلی مشاور آموزشی
جوش صورت
مهد ، خاستگاه France is the birthplace of Democracy
پر حرارت شهوانی
در خطر نابودی یا انقراض
متجاهر
دور از هم
دودره باز
آدم بزرگ بزرگسال
نفربر
غرور تکبر خودبینی
سفارشِ کسی را کردن سفارش کسی را به فرد دیگری کردن