پیشنهادهای مسعود رئیسی (٤٩)
چاره ای برای خود اندیشیدن، تدبیری برای خود اندیشیدن، فکر به حال خود کردن
در زبان بلوچی: دستشو: ۱. کسی که در مجالس و محافل دست دیگران را بعد و قبل از غذا خوردن، می شوید۲. ظرفی است که در مجلس و محافل، قبل و بعد از غذا خوردن، ...
به گویش کتیچی از زبان بلوچی جَهکُلی jahkoli می گویند
اندکی، مقداری ناچیز،
ملاحظه کاری،
درکاری هوشیار بودن، جمع کردن حواس، ملاحظه کردن، دوراندیشی نمودن، محتاط بودن
بر عهده گرفتن، وظیفه خود دانستن، خود را موظف به انجام کاری کردن
برعهده کسی بودن، کسی موظف بودن،
۱. کاری را بر عهده کسی گذاشتن، کاری را به کسی محول کردن ۲. کسی را مقصر جلوه دادن کوتاهی در کاری را به کسی نسبت دادن
وظیفه خود دانستن
در گویش کتیچی بلوچی به آن دندان گریشتک dandān gerištak می کویند.
توگوشی به معنی حرفی که در گوش کسی گفته میشود نیز هست.
ریخت و پاش به معنی اسباب و اثاث خونه یا جایی را درهم و برهم زدن، بدون حساب و کتاب خرج کردن، شلختگی، بی نظمی. ریخت و پاش کردن: اسباب و اثاثیه را برهم ...
راه تنفس کسی مسدود شدن، بر اثر فشردگی گلو مردن، سکوت کردن
در گویش کتیچی از گویش های بلوچی کنف را هُپَّک hoppak می گویند.
کنف به معنی خجل، شرمنده و شرمسار است.
اشتهای کسی تحریک شدن
اشتهای کسی را تحریک کردن
در زبان بلوچی به معنای اجازه گرفتن و اختیار داشتن برای انجام کاری است. وقتی ۳ نفر از شاهدان که از نزدیکان عروس هستند برای بله گرفتن، پیش عروس می روند ...
اجازه دادن، اذن دادن، در زبان بلوچی رخصت دادن یا رکست دادن به بله گفتن عروس می گویند. وقتی ۳ نفر مرد از اقوام و نزدیکان عروس برای بله گرفتن پیش عروس ...
رخصت در بلوچی رکست می گویند. به معنای اجازه، خداحافظی، وداع رکست کردن: خداحافظی کردن، وداع کردن
در زبان بلوچی به معنای خداحافظی کردن، وداع کردن است.
قبلا، سابقا، جلوتر، مدت زیادی قبل، چندسال قبل.
به خنده واداشتن، با لمس نقاط حساسی بدن به وسیله نوک انگشت یا چیزی نرم، کسی را تحریک کردن و موجب خنده او شدن
در گویش کُتیچی از زبان بلوچی، کِلکِلی می گویند.
قلقلک دادن یعنی جای حساس از بدن کسی را با نوک انگشتان یا چیزی نرم، لمس کردن و باعث خنده زدن او شدن
از کسی حمایت کردن، پشتیبانی کردن، هواخواه کسی بودن،
در زبان بلوچی وال به معنی نوعی پارچه نازک که نسبت به سایر پارچه ها قیمت کمتری دارد و کم ارزش تر است.
یک یا چندبار در هوا دور خود چرخیدن و به زمین فرود آمدن،
نادان، کودن، سفیه
عجله، عجله ای که از روی حرص و طمع باشد
هول شدن یا هول بودن یعنی؛ از روی حرص و طمع، عجول بودن برای به دست آوردن چیزی
در زبان بلوچی و گویش کتیچی، هول شدن به معنای دستپاچه شدن؛ حریص بودن، طمعکار بودن است
در زبان بلوچی هول به معنی دستپاچه، دستپاچگی و نیز به معنای حرص و طمع است
در گویش کتیچی از کویش های زبان بلوچی هم چهمی می گویند. به معنی رقابت، رقابتی که از روی حسادت باشد؛ تقلید، تقلیدی که از روی حس حسادت باشد؛ وقتی شخصی د ...
متورم کردن، با بوی غذا یا خوراکی خوشمزه کسی را متورم کردن
سروصدای بیهوده ایجاد کردن، ولوله بیهوده برپا کردن
اختلاس کردن
بدبخت کردن، فقیر کردن، در فشار و تنگنا قرار دادن
لُدّ: در زبان بلوچی به معنی تکان خوردن به جلو و عقب است. در حالت نشسته به جلو و عقب تکان خوردن. گاهی از شدت ناراحتی به سبب مرگ عزیزی، به حالت نشسته، ...
لُدّانْتِن:در زبان بلوچی به معنی تکان دادن نوزاد است. به این نحو که به حالت نشسته پاها را دراز کرده و نوزاد را روی دو ران خود میگذارند، یک دست روی سی ...
در بعضی از گویش های زبان بلوچی به هسته و دانه میوه، اِسْتَک می گویند. مثل استک خرما، استک هلو و. . .
در بلوچیبه استخوان، اِسْتَک و هَدّک می گویند.
در زبان بلوچی به آهو، آهوگ می گویند. در زبان پهلوی نیز آهوگ گفته اند.
در زبان بلوچی سِل به معنی کثیف و ناپاک است. هرچیزی که تماس آن با لباس باعث ناپاکی لباس می شود.
پگاه به معنی صبح زوداست هنگامی که هوا کاملاروشن شده، قبل از طلوع آفتاب. در بلوچی با فتحه ب و تشدید گاف تلفظ می شود. پَگّاه
در گویش بلوچی یوار می گویند، زمان بعد از عصر وقتی که هوا رو به خنکی می رود
خاصا برای میوه ها بکار می رود
له و په