پیشنهادهای مسعود رئیسی (٢٨٨)
در بلوچی، زارت zārat می گویند. به مقبره انبیا و اولیا و نوادگان پیامبر و بزرگان دین، نیز زارت می کویند
برخی از گویش های بلوچی به خوک و گراز، خیک می گویند.
در بلوچی به آن هیزک hizak می گویند.
چَوَک čawak، در بلوچی به معنای آدم سبک سر، بی وقار، جلف و کم ارزش است.
آدم سبک سر،
فکر و خیال بد داشتن
نحس بودن، مبارک نبودن، خوش یمن نبودن
لذت نداشتن، خوش نگذشتن، لذت نبردن
به کسی زور گفتن، به کسی ظلم و ستم کردن، در قدیم اربابان، برای گشت و گذار، نوکران و خدمتکاران خود را مجبور می کردند تا آنان را بر گردن خود سوار کنند.
پر شدن، مالامال شدن، پر شدن مکانی از چیزی، چیز زیادی را در مکانی رو هم گذاشته شود
چیزی زیادی را در مکانی روی هم انباشتن، مکانی را پر از چیزی کردن،
شکل صحیح اصطلاح، پاچه خاری است. پاچه شلوار را خاراندن، به معنی گرد و خاک را از پاچه شلوار کسی زدودن و پاک کردن است. که معنای کنایه ای آن چاپلوسی کردن ...
لازم به ذکر است پاچه شلوار در قدیم گشاد بوده. مثل پاچه شلوار مردان بلوچ و کرد
در اصل پاچه خار است اما اکثرا این اصطلاح را با واژه پاچه خوار اشتباه می گیرند. در قدیم وقتی کسی میخواسته موضوعی و خواسته خود را با کسی مطرح کنه و از ...
در زبان بلوچی به کسی که تو دل برو و جذاب باشد �دلاله� dalāla می گویند.
تنبل، بی حوصله، کسی که حوصله بلند شدن از جای خود را ندارد
سبک جان مقابل گران جان و تنبل است. به معنای با حوصله، چالاک، کسی که همیشه حوصله انجام کار دارد. کسی که برای انجام دادن کاری، بهانه نمی آورد.
در بلوچی روتک rōtak به معنای روده است.
در بلوچی روت rōt به معنای روده است. روده انسان یا حیوان. به آن روتک rōtak نیز می گویند.
در زبان بلوچی raytā به معنی دیوانه و مجنون است. کسی که همیشه حرف های پوچ و بیهوده می زند
در گویش کتیچی، رمنده ramanda ب معنای دیوانه و بی خرد است.
در گویش کتیچی: گوک gwak می گویند.
رپکو repkō: کسی که مکر و حیله کند. مکار، حیله گر، فریبکار
رپک راه repk - rāh حیله گری، مکاری، راه و چاره، چاره اندیشی، تدبیر
رپک در زبان بلوچی به معنای فریب، حیله، مکر، فن و هنر است. شاید رپک همان ریب عربی باشد
در بلوچی به شغال، شگال šagāl می گویند.
در زبان بلوچی به آن چلکن čelken می گویند. آبی که آلوده و کثیف باشد، آب گل آلود
در برخی از گویش های زبان بلوچی نیز به دیوار، دیوال میگویند.
گرفتار شدن، در بند افتادن، اسیر شدن،
زبان دراز، کسی که هر چیزی را انکار می کند. در بلوچی می گوین: کحبه زبان kahba zobān
خود را آرایش دادن، خود را زینت و زیور بستن، خود را زیبا کردن،
نزnez در برخی از گویش های بلوچی به معنای کِز و کز شدن است. جمع شدن، در خود فرو رفتن، در خود جمع شدن. پارچه ای که به دلیل چروک زیاد، یا آب رفتگی، در خ ...
بی پروا، بی ملاحظه، بی تقوا،
منصرف شدن، انصراف دادن، کناره گیری کردن
داخل کردن، فرو کردن، جای دادن مثل: واژه های عربی را در زبان فارسی وارد کرده اند
چیزی در جایی فرو کردن، چیزی در جایی وارد نمودن. مثل: پنبه را داخل گوش کردن
در زبان بلوچی و گویش کتیچی، پترتن peterten می گویند
به زبان بلوچی و گویش کتیچی، پترانتن peterānten می گویند.
مبتلا شپن، گرفتار شدن، دچار شدن
خیلی سریع حرف زدن، پشت سر هم حرف زدن و سکوت نکردن
خیلی سریع، با عجله، با شتاب،
در بلوچی چَوْچَل čowčalبه معنی، حقه، نیرنگ، فریب و مکر است. چوچل باز یعنی حقه باز، مکار، نیرنگ باز، کسی که اهل مکر و نیرنگ است
چوچل باز یعنی حقه باز، مکار، نیرنگ باز، کسی که اهل مکر و نیرنگ است
مثل دیوانه ها رفتار کردن
هر شخصی، هر فردی، هر انسانی
به معنی عمومی، چیزی که عمومی باشد
چیزی که همه از آن استفاده رایگان کنند، چیزی یا وسیله ای که هر کسی می تواند از آن استفاده کند.
بسیار ترسیدن، کنایه از ترسیدن زیاد
ستمگری، ظلم کردن، ستم کردن
در گویش کُتیچی از گویش های بلوچی به چوشیدن، چوسیرن می گویند. چوس به معنای مکش هست.