تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی حواس، بیهوش، کسی که هوش و حواس او سر جایش نباشد، فراموشکار بی ماش بورن: بیهوش بودن، فراموشکار بودن، حواس نداشتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی نیز ماش می گویند. و نیز در گویش کتیچی، ماش به معنای هوش و حواس، هست. ماش داشتن: حواس داشتن بی ماش: بی حواس، فراموشکار، کس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میو meyow در گویش کتیچی به معنای آوای گربه است. میو میو کرتن: صدای گربه را تقلید کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پتی patti در گویش کتیچی به معنی پاسور، پاسور بازی است. پتّیا: پاسور پتّیا کرتن: پاسور بازی کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی مَرَهْم marahm می گویند مرهم جان: التیام بخش درد جسم و روح

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، دَرْپ می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی درگویش کتیچی شَپَک یا شَوَک می گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی پر per: به معنای بال، پرواز، پرش پر گرتن: پر واز کردن و در هوا گم شدن پِر بال: پرواز، به هوا رفتن، پِربال گرتن: غیب شدن در هوا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی به جوراب، پاکش pākaš می گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در کویش کتیچی تیک tik به معنی مقابل، مستقیم، هدف تی به تیک کسی یا چیزی یعنی رو به رو کسی یا چیزی، مقابل کسی یا چیزی تیک گرتن: هدف گرفتن، تنظیم کردن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی نیز به دیواری که ازخشت و گل ساخته بشه، چینه čina می گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در قدیم اگر بلا و مصیبتی برکسی نازل میشد و یا از نزدیکانش، کسی وفات میکرد به نشانه غم و ناراحتی، خاک برسر خود می ریختند.

پیشنهاد
٠

معنی نزدیک آن یعنی مردن و خاک بر او ریختن اما معنی کنایه ای آن یعنی بدبخت شدن، بیچاره شدن، مشکل و گرفتاری دچار شدن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه است از ترسیدن، زیاد ترسیدن، از شدت ترس یا شدت بیماری لرزیدن

پیشنهاد
٠

به کسی زنده باد گفتن، به کسی آفرین گفتن

پیشنهاد
٠

جمله ماشاءالله بر زبان آوردن، با دیدن کسی یاد چیزی بعنوان تحسین، تمیجدو تعجب و نیز برای چشم زخم نخوردن، جمله ماشاءالله بر زبان آوردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بلگم balgam در گویش بلوچی به معنای بلغم است. خلط، خلطی که از سینه خارج می شود.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�قابلمه� به معنی ظرف فلزی یا سرامیکی برای پخت وپز هست. دیگی که درب آن کاملا چفت می شود.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی به کسی دهن لغ باشد بی لگام bē lagām می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی که دهانش چفت و بست نداشته باشد. کسی که هر جایی، هر حرفی را برزبان بیاورد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جِبِن jeben به معنی پنیر، پنیر پر چرب. واژه عربی است. در مناطقی جنوبی کشور که با کسورهای خلیج فارس رفت و آمد و مراوده دارند این واژه به کار می رود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در جواب آقای سالار سالارزهی، جاگاه مسی یعنی ظرف مسی، در زبان بلوچی زیاد استفاده میشه. وقتی به یکی بگویند ظرفی بیار. برای اینکه کامل مشخص کنند نوع و ج ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی جاگاه به معنی، محل زندگی، خانه و کاشانه هم هست

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جاگاه به معنی ظرف، هر چیزی که از آن بعنوان ظرف استفاده کنند، هر چیزی که بتوان در آن چیزی نگه داری کرد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مسلّم کردن، روشن کردن، نهایی کردن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چطورین به معنی: چه شکلی؟ چه رنگی؟ مثل چی؟ مانند چی؟ شبیه چی؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چطوری از ادات استفهام است یعنی به چه نحو؟ به چه طریق؟ و نیز به معنی احوال پرسی است، یعنی حالت چطوره؟ حالت چگونه است؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قدم گذاشتن، به جایی رفتن، به جایی رفت و آمد کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جایی پا گذاشتن یعنی به آن جا رفتن، به آن جا رفت و آمد کردن. مثل: دیگه پامو اینجا نمیذارم: دیگه اصلا اینجا نمیام

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یعنی کسی بی دلیل یا از روی عمد دنبال دردسر، دعوا، یا مشکل گشتن، مشکل داشتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تأخیر، تعلیل، تعویق، کاری که به موقع و سر وقت انجام نشود

پیشنهاد
٠

کاری را به تاخیر انداختن، تعلل ورزیدن در انجام کاری، کاری را به موقع و سر وقت انجام ندادن

پیشنهاد
٠

کسی را نازک نارنجی بار آوردن، در ناز و نعمت بزرگ کردن، پرناز بار آوردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عشوه گری کردن، دلربایی کردن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تٰلُّس tollos در گویش کتیچی به معنای فرزندی که عزیز و دردانه است، و نیز به کسی شوخی و طنازی می کند و با حرف هایش دیگران را می خنداند، تلس می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشهور بودن، معروف بودن، سرشناس بودن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اعتبار داشتن، شهرت داشتن، آوازه داشتن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لگد کردن، چیزی یا کسی را با پا یا ماشین و هر وسیله سواری لگد کردن، با وسیله ای سواری، روی چیزی یا کسی رفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی �یاد دهانی� yād dahāni می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به روی کسی یا چیزی آب ریختن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جدا جدا کردن، به قسمت های مساوی تقسیم کردن، جزء جزء کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب سنگی، آسیاب دستی. به هر یک از سنگ های آسیاب aš می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی، بلاه balāh به معنی بزرگ، عظیم جثه، قوی هیکل است. همچنین به کسی که شوخی و طنازی می کند و حرف های عجیب و خنده داری می زند و یا کار عجیبی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیش گویی ناخوشایند، خیال و گمان بدی که در قبل از انجام کاری به ذهن خطور می کتد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از دست رفتن وقتِ انجام کاری، مثل قضا شدن وقت نماز،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تصرف کردن، تصاحب شدن، اشغال کردن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مالکیت، تصرف، تصاحب

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زهیر در بلوچی به معنای دلتنگی و دوری و فراق است. در ادب فارسی نیز به همین معنی بکار رفته است. در این مصراع از فرخی زهیر رو به معنای دلتنگی و فراق یار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در برخی از گویش های بلوچی ، زندمانی zendamāni گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی به زنجیر، زمزیل zamzil میگویند