تاریخ
١٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، چّرِّستِن می گویند.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی به معنی چیزی را بین چند نفر بصورت مساوی تقسیم کردن است. جزءجزء کردن و بخش بخش کردن است.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی جا جا در گویش کتیچی به معنی تقسیم کردن، بخش بخش، جزءجزء است.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی درگویش کتیچی، تیگ tēg به معنی جلو و پیش است.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، تیربَن می گویند به معنای دعا و تعویذی که از اصابت گلوله به فرد جلوگیری میکند.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی تیر کشّیرن: در گویش کتیچی به معنی درد کشیدن عضوی از بدن است به نحوی که عضله و اندامی در یک لحظه شدید درد کند و سپس درد آن کم شود.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

تیا در زبان بلوچی به معنی آماده و مهیا است و نیز به معنی سلامت و تندرستی است

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی تَیار به معنی سلامتی و تندرستی است.

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی تَکـــُل در گویش کتیچی نوعی پاپوش است که از برگ درخت داز یا همان نخل وحشی بافته می شود.

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی تُوار درگویش کتیچی به معنی صدا و آواز است. توار کرتن: صدا زدن

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی تُهم می گویند. به معنای تخم، بذر، دانه

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی تَهنا tahnā و نیز تَک tak می گویند. تک تهنا نیز میگویند.

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی به معنی پاره کردن و دونیم کردن است.

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، تَل به معنای تَرک، شکاف و قاچ و نیز به معنای دونیم بودن و پاره شدن است. تل بورن: ترک برداشتن، پاره شدن تل کرتن: قاچ کردن ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی تَگ در گویش کتیچی به معنای شاخ درختان، تگ مُگ: شاخه درخت خرما

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، پاپائوک می گویند. پاپائوک کرتن: تعلل کردن، درنگ کردن، مردد بودن

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی تُس tos در گویش کتیچی به معنی باد بویی و بیصدایی که از شکم خارج میشود، است.

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی تِرَکِستِن در گویش کتیچی به معنی ترکیدن و منفجر شدن است.

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی تِرنگ tereng در گویش کتیچی به معنی، محکم و سفت است. ترنگ کرتن: محکم کردن، سفت کردن، چیزی را محکم بستن.

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی تِرسِستِن به معنای ترسیدن است.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی پَکّا pakkā در گویش کتیچی به معنی مطمئن، اطمینان است. پکا بورن: مطمئن بودن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی پُرچِل در گویش کتیچی به معنی کثیف و کسی که ظاهری کثیف وآلوده دارد، است.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی پتیر در گویش کتیچی به آردی گفته میشود که خوب ورز نداده باشند و خوب خمیر نشده باشد

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، پَچ پَچ به معنای له له، خرد خرد، له و لورده است پچ پچ کرتن: له له کردن، خرد خرد کردن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی پّچ درگویش کتیچی به معنی له، خرد است پچ کِرْتِن: له کردن، خرد کردن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی پِتار به معنی پنهان، مخفی و قائم است. پتار دارِن: پنهان کردن، مخفی کردن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی پاکار به معنی میراب است. کسی که وظیفه دارد جوی آب را تمیز کند.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی پابیل pā - bēl در گویش کتیچی به معنی زدن پا بر بیل برای برداشتن خاک، خاک زمین را با بیل جابجا کردن.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی به معنی مرحوم، به رحمت خدا رفته است.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی: بُن بار به معنی: نابود، نیست و نابود، نیست شدن، نیست و نابود شدن.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی بِل bel در گویش کتیچی به معنی یار و جفت است. در بازی های محلی، بِل به معنی یار و یارگیری است

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی بُگمَه bogma در گویش کتیچی به معنی بُغض است. بگمه گرتن: بغض کردن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی حیک hayk می گویند.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی چرانتن čarānte� می گویند.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی چَرِسْتِن čareste� می گویند

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی چَتّوک čattōk در گویش کتیچی: ۱. به انگشت اشاره می گویند که با آن طعم چیزی را می چشند ۲. کسی که طعم و مزه چیزی را با انگشت اشاره می چشد

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی چاییده ای به معنی سرماخوردگی است.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، چپسستن čapsesten می گویند

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی دُزّیرِن dozziren می گویند.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی دُزّی dozzi می گویند.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی دُزّ dozz می گویند.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی بوش bowš در گویش کتیچی به معنی گیج و منگ است، بوش بورِن: گیج بودن سر بوش بورن: سرگیجه گرفتن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی: در گویش کتیچی حوش howš به معنی حیاط و دورتا دور خانه است

پیشنهاد
١

خودخواه بودن، نسبت به دیگران بی توجه بودن، فقط به فکر خود بودن

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

واژگان کتیچی در گویش کتیچی نپسی نپسی napsi napsi می گویند. به معنی خودخواهی، بی توجهی به دیگران

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

به معنی خودخواهی است. بی توجهی کردن به دیگران

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

واژگان کتیچی در گویش کتیچی به معنی: کار اشتباه و نادرست، راه غلط و اشتباه هست.

پیشنهاد
١

یعنی کسی کاری انجام میدهد یا حرفی میزند، طرف مقابل هم در جوابش همان کار را انجام میدهد و همان حرف را انجام میزند. سر به سر کسی گذاشتن یعنی ول کن کسی ...

پیشنهاد
٠

کسی را دست انداختن،

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

واژگان کتیچی در گویش کتیچی راه به راه به معنی سر به سر کسی دادن، کسی را دست انداختن است راه به راه کسی دادن: سر به سر کسی گذاشتن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، نِشار nešār می گویند. عروس

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اشتباها به جای عروس ارسال شد

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

واژگان کتیچی در گویش کتیچی: بِرار گویند

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی هُر دَگار شاپتن: بر زمین زدن، بر زمین کوبیدن

پیشنهاد
٠

کنایه است از افسوس خوردن، حسرت خوردن، پشیمان شدن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی بَدَل به معنی: ۱. عوض، ۲. بدلیجات ۳. قلابی ۴. جایگزین، جانشین بدل کرتن: عوض کردن بدل نهانتن: جایگزین کردن بدل بورن: عوض شد ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی بد زُبان به معنی بددهن است. کسی که فحاشی و ناسزاگویی می کند

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، بدشِگِل، می گویند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی بَچَکان در گویش کتیچی به معنی بچه ها و گروهی از جوانان که دوست و رفیق هم هستند گغته می شود.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی به معنی بدتر و زشت تر است.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی باک در گویش کتیجی به معنی عیب و ایراد است و نیز به معنی جراحت و زخم است.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی بازیار به معنی کشاوز و دهقان است، کسی که سر زمین دیگری به مزد کار می کند. معمولا چند درصد از محصول کشاورزی متعلق به بازیار است که همان ا ...

پیشنهاد
٠

گویش کتیچی، یکی از گویش های زبان بلوچی است که در شهر کتیچ و تعدادی از روستاهای توابع بخش کتیچ شامل: محترم آباد، مدانچ، گیران، بیرمین، ریتک، آب انبار ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی: در گویش کتیچی به معنی سن و سال و عُمر است

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

کسی که چشمان زاغ و رنگی داشته باشد.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی: در گویش کتیچی: زاگُل می گویند به معنی چشم رنگی، کسی که چشمان رنگی داشته باشد

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سبز کم رنگ، چشم زاغی، چشم رنگی، کسی که چشمان رنگی داشته باشد

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی: زِه بر زاد به معنی نسل در نسل، پشت در پشت، کل خاندان

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، زاجرات zājerāt می گویند. کسی به زاجرات داشتن: کسی را در فلاکت و بدبختی نگه داشتن. به زاجرات بورن: در فلاکت، فقر و نداری ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی: ژند به معنی: ۱. خسته و کوفته، است. ۲. کهنه، فرسوده ژندی: خستگی ژند بورن: خسته بودن، کهنه شدن، فرسوده شدن ژند کرتن: خسته ک ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی کاملا خیس، چیزی که کاملا خیس باشد. تَرتَمیچ نیز می گویند

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

واژگان کتیچی شوَ روچ šow rōč، به معنی همیشه، مدام، شبانه روز، ۲۴ ساعت شبانه روز

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، نازنگلو nāza�galō می کویند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی تِنِک می گویند. تنگ به معنی نازک و رقیق است

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، تَنْک، می گویند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، بالینک bālink می گویند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی به شغال، شَگال و نیز تولگ tōlag می گویند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، تهار tahār می گویند

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

واژگان کتیچی در گویش کتیچی کَوش kowš می گویند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، شَو šow می گویند

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی، سَوز sowz و شوز šūz می گویند.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

گُرگاس ترکیبی از سگ و گرگ است، از جفت گیری سگ و گرگ به دنیا می اید. این حیوان جسارت گرگ و هوش سگ را دارد و از همین رو برای انسان و دیگر جانداران به و ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی �نَپَر� napar می گویند. علاوه بر این نپر به معنی قاصد و پیک و نیز به معنای خادم و خدمتکار نیز هست. مثل: نپر کِرتِن: نفر کردن به معنای ق ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شَتّا šttā در گویش کتیچی به معنی انکار و منکر شدن است. شتا کرتن: انکار کردن،

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی زهره zahra میگویند به معنی جرات و شهامت زهره داشتن: جرات انجام کاری را داشتن، شهامت انجام دادن کاری را داشتن. زهرگ zahreg: کیسه صفرا

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جرات کردن، شهامت انجام دادن کاری را داشتن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی، سَرچَک sar čak می گویند.

پیشنهاد
١

قهر کردن، ناراحت شدن از کسی، نگاه را از کسی برگرفتن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

بی بندوبار، کسی که برای انجام کاری یا برزبان آوردن سخنی به هیچ اصولی پایبند نباشد، بی فکر

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جای خلوت، مکانی که کسی دور و بر آن نباشد.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

درگویش کتیچی، �هس هس� has - has میگویند. هس هس کرتن: به نفس افتادن، تند تند نفس کشیدن به دلیل خستگی ناشی از سریع دویدن و حمل بار سنگین

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی، هِکّو hekkō میگویند

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی درگویش کتیچی �هکستن� hekkeste� میگویند. بعد از گریه زیاد و شدید، حالتی شبیه سکسکه به انسان دست می دهد

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی، زحیر به معنی دل تنگی است. زحیر کِرْتِن: دلتنگ شدن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به فلاکت در گویش کتیچی، زاجرات zājerāt می گویند،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خواب خرگوشی، خوابی که در آن، چشمان نیمه باز باشند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی به معنی خواب خرگوشی است، خوابی که در آن چشمان نیمه باز باشند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگاه کتیچی در گویش کتیچی به خرگوش، حرگوشکhargōšk می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی به خرچنگ، چنگا ča�gā میگویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بداخلاق، بدخلق، خلافکار بدماشی: بداخلاقی، خلافکاری

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی حواس، بیهوش، کسی که هوش و حواس او سر جایش نباشد، فراموشکار بی ماش بورن: بیهوش بودن، فراموشکار بودن، حواس نداشتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی نیز ماش می گویند. و نیز در گویش کتیچی، ماش به معنای هوش و حواس، هست. ماش داشتن: حواس داشتن بی ماش: بی حواس، فراموشکار، کس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میو meyow در گویش کتیچی به معنای آوای گربه است. میو میو کرتن: صدای گربه را تقلید کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پتی patti در گویش کتیچی به معنی پاسور، پاسور بازی است. پتّیا: پاسور پتّیا کرتن: پاسور بازی کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی مَرَهْم marahm می گویند مرهم جان: التیام بخش درد جسم و روح

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی، دَرْپ می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی درگویش کتیچی شَپَک یا شَوَک می گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی پر per: به معنای بال، پرواز، پرش پر گرتن: پر واز کردن و در هوا گم شدن پِر بال: پرواز، به هوا رفتن، پِربال گرتن: غیب شدن در هوا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژگان کتیچی در گویش کتیچی به جوراب، پاکش pākaš می گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در کویش کتیچی تیک tik به معنی مقابل، مستقیم، هدف تی به تیک کسی یا چیزی یعنی رو به رو کسی یا چیزی، مقابل کسی یا چیزی تیک گرتن: هدف گرفتن، تنظیم کردن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی نیز به دیواری که ازخشت و گل ساخته بشه، چینه čina می گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در قدیم اگر بلا و مصیبتی برکسی نازل میشد و یا از نزدیکانش، کسی وفات میکرد به نشانه غم و ناراحتی، خاک برسر خود می ریختند.

پیشنهاد
٠

معنی نزدیک آن یعنی مردن و خاک بر او ریختن اما معنی کنایه ای آن یعنی بدبخت شدن، بیچاره شدن، مشکل و گرفتاری دچار شدن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه است از ترسیدن، زیاد ترسیدن، از شدت ترس یا شدت بیماری لرزیدن

پیشنهاد
٠

به کسی زنده باد گفتن، به کسی آفرین گفتن

پیشنهاد
٠

جمله ماشاءالله بر زبان آوردن، با دیدن کسی یاد چیزی بعنوان تحسین، تمیجدو تعجب و نیز برای چشم زخم نخوردن، جمله ماشاءالله بر زبان آوردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بلگم balgam در گویش بلوچی به معنای بلغم است. خلط، خلطی که از سینه خارج می شود.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�قابلمه� به معنی ظرف فلزی یا سرامیکی برای پخت وپز هست. دیگی که درب آن کاملا چفت می شود.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی به کسی دهن لغ باشد بی لگام bē lagām می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی که دهانش چفت و بست نداشته باشد. کسی که هر جایی، هر حرفی را برزبان بیاورد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جِبِن jeben به معنی پنیر، پنیر پر چرب. واژه عربی است. در مناطقی جنوبی کشور که با کسورهای خلیج فارس رفت و آمد و مراوده دارند این واژه به کار می رود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در جواب آقای سالار سالارزهی، جاگاه مسی یعنی ظرف مسی، در زبان بلوچی زیاد استفاده میشه. وقتی به یکی بگویند ظرفی بیار. برای اینکه کامل مشخص کنند نوع و ج ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی جاگاه به معنی، محل زندگی، خانه و کاشانه هم هست

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جاگاه به معنی ظرف، هر چیزی که از آن بعنوان ظرف استفاده کنند، هر چیزی که بتوان در آن چیزی نگه داری کرد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مسلّم کردن، روشن کردن، نهایی کردن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چطورین به معنی: چه شکلی؟ چه رنگی؟ مثل چی؟ مانند چی؟ شبیه چی؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چطوری از ادات استفهام است یعنی به چه نحو؟ به چه طریق؟ و نیز به معنی احوال پرسی است، یعنی حالت چطوره؟ حالت چگونه است؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قدم گذاشتن، به جایی رفتن، به جایی رفت و آمد کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جایی پا گذاشتن یعنی به آن جا رفتن، به آن جا رفت و آمد کردن. مثل: دیگه پامو اینجا نمیذارم: دیگه اصلا اینجا نمیام

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یعنی کسی بی دلیل یا از روی عمد دنبال دردسر، دعوا، یا مشکل گشتن، مشکل داشتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تأخیر، تعلیل، تعویق، کاری که به موقع و سر وقت انجام نشود

پیشنهاد
٠

کاری را به تاخیر انداختن، تعلل ورزیدن در انجام کاری، کاری را به موقع و سر وقت انجام ندادن

پیشنهاد
٠

کسی را نازک نارنجی بار آوردن، در ناز و نعمت بزرگ کردن، پرناز بار آوردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عشوه گری کردن، دلربایی کردن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تٰلُّس tollos در گویش کتیچی به معنای فرزندی که عزیز و دردانه است، و نیز به کسی شوخی و طنازی می کند و با حرف هایش دیگران را می خنداند، تلس می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشهور بودن، معروف بودن، سرشناس بودن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اعتبار داشتن، شهرت داشتن، آوازه داشتن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لگد کردن، چیزی یا کسی را با پا یا ماشین و هر وسیله سواری لگد کردن، با وسیله ای سواری، روی چیزی یا کسی رفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی �یاد دهانی� yād dahāni می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به روی کسی یا چیزی آب ریختن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جدا جدا کردن، به قسمت های مساوی تقسیم کردن، جزء جزء کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب سنگی، آسیاب دستی. به هر یک از سنگ های آسیاب aš می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی، بلاه balāh به معنی بزرگ، عظیم جثه، قوی هیکل است. همچنین به کسی که شوخی و طنازی می کند و حرف های عجیب و خنده داری می زند و یا کار عجیبی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیش گویی ناخوشایند، خیال و گمان بدی که در قبل از انجام کاری به ذهن خطور می کتد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از دست رفتن وقتِ انجام کاری، مثل قضا شدن وقت نماز،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تصرف کردن، تصاحب شدن، اشغال کردن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مالکیت، تصرف، تصاحب

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زهیر در بلوچی به معنای دلتنگی و دوری و فراق است. در ادب فارسی نیز به همین معنی بکار رفته است. در این مصراع از فرخی زهیر رو به معنای دلتنگی و فراق یار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در برخی از گویش های بلوچی ، زندمانی zendamāni گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی به زنجیر، زمزیل zamzil میگویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی، زارت zārat می گویند. به مقبره انبیا و اولیا و نوادگان پیامبر و بزرگان دین، نیز زارت می کویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برخی از گویش های بلوچی به خوک و گراز، خیک می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی به آن هیزک hizak می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چَوَک čawak، در بلوچی به معنای آدم سبک سر، بی وقار، جلف و کم ارزش است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدم سبک سر،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فکر و خیال بد داشتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نحس بودن، مبارک نبودن، خوش یمن نبودن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لذت نداشتن، خوش نگذشتن، لذت نبردن

پیشنهاد
٠

به کسی زور گفتن، به کسی ظلم و ستم کردن، در قدیم اربابان، برای گشت و گذار، نوکران و خدمتکاران خود را مجبور می کردند تا آنان را بر گردن خود سوار کنند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پر شدن، مالامال شدن، پر شدن مکانی از چیزی، چیز زیادی را در مکانی رو هم گذاشته شود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیزی زیادی را در مکانی روی هم انباشتن، مکانی را پر از چیزی کردن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکل صحیح اصطلاح، پاچه خاری است. پاچه شلوار را خاراندن، به معنی گرد و خاک را از پاچه شلوار کسی زدودن و پاک کردن است. که معنای کنایه ای آن چاپلوسی کردن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لازم به ذکر است پاچه شلوار در قدیم گشاد بوده. مثل پاچه شلوار مردان بلوچ و کرد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در اصل پاچه خار است اما اکثرا این اصطلاح را با واژه پاچه خوار اشتباه می گیرند. در قدیم وقتی کسی میخواسته موضوعی و خواسته خود را با کسی مطرح کنه و از ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی به کسی که تو دل برو و جذاب باشد �دلاله� dalāla می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تنبل، بی حوصله، کسی که حوصله بلند شدن از جای خود را ندارد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سبک جان مقابل گران جان و تنبل است. به معنای با حوصله، چالاک، کسی که همیشه حوصله انجام کار دارد. کسی که برای انجام دادن کاری، بهانه نمی آورد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی روتک rōtak به معنای روده است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی روت rōt به معنای روده است. روده انسان یا حیوان. به آن روتک rōtak نیز می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی raytā به معنی دیوانه و مجنون است. کسی که همیشه حرف های پوچ و بیهوده می زند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی، رمنده ramanda ب معنای دیوانه و بی خرد است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی: گوک gwak می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رپکو repkō: کسی که مکر و حیله کند. مکار، حیله گر، فریبکار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رپک راه repk - rāh حیله گری، مکاری، راه و چاره، چاره اندیشی، تدبیر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رپک در زبان بلوچی به معنای فریب، حیله، مکر، فن و هنر است. شاید رپک همان ریب عربی باشد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی به شغال، شگال šagāl می گویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی به آن چلکن čelken می گویند. آبی که آلوده و کثیف باشد، آب گل آلود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در برخی از گویش های زبان بلوچی نیز به دیوار، دیوال میگویند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرفتار شدن، در بند افتادن، اسیر شدن،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زبان دراز، کسی که هر چیزی را انکار می کند. در بلوچی می گوین: کحبه زبان kahba zobān

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خود را آرایش دادن، خود را زینت و زیور بستن، خود را زیبا کردن،

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نزnez در برخی از گویش های بلوچی به معنای کِز و کز شدن است. جمع شدن، در خود فرو رفتن، در خود جمع شدن. پارچه ای که به دلیل چروک زیاد، یا آب رفتگی، در خ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی پروا، بی ملاحظه، بی تقوا،

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منصرف شدن، انصراف دادن، کناره گیری کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داخل کردن، فرو کردن، جای دادن مثل: واژه های عربی را در زبان فارسی وارد کرده اند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیزی در جایی فرو کردن، چیزی در جایی وارد نمودن. مثل: پنبه را داخل گوش کردن

پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی و گویش کتیچی، پترتن peterten می گویند

پیشنهاد
٠

به زبان بلوچی و گویش کتیچی، پترانتن peterānten می گویند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مبتلا شپن، گرفتار شدن، دچار شدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خیلی سریع حرف زدن، پشت سر هم حرف زدن و سکوت نکردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خیلی سریع، با عجله، با شتاب،

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچی چَوْچَل čowčalبه معنی، حقه، نیرنگ، فریب و مکر است. چوچل باز یعنی حقه باز، مکار، نیرنگ باز، کسی که اهل مکر و نیرنگ است

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چوچل باز یعنی حقه باز، مکار، نیرنگ باز، کسی که اهل مکر و نیرنگ است

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مثل دیوانه ها رفتار کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هر شخصی، هر فردی، هر انسانی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به معنی عمومی، چیزی که عمومی باشد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیزی که همه از آن استفاده رایگان کنند، چیزی یا وسیله ای که هر کسی می تواند از آن استفاده کند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بسیار ترسیدن، کنایه از ترسیدن زیاد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ستمگری، ظلم کردن، ستم کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کُتیچی از گویش های بلوچی به چوشیدن، چوسیرن می گویند. چوس به معنای مکش هست.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشتاقانه به سمت کاری یا چیزی رفتن، با حرص و طمع زیاد به جایی رفتن، مشتاقانه به جایی رفتن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیزی یا کسی که کج و راست باشد، نوشته ای که خوانا نباشد و از سطر خارج شده باشد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کُتیچی میگویند: کنج کلانج konj - kalānj

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شتاب زده، کاری که با شتاب و عجله انجام شود. حرفی که با عجله زده شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مهربان بودن، شفقت داشتن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دل افگارشدن، اندوهگین شدن، آزرده خاطر شدن، از دست کسی دل خون شدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خون دل خوردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی را آزار رساندن، کسی را اذیت کردن، دل افگار کردن، آسایش و آرامش را از کسی گرفتن. معمولا مادران به فرزندان خود که شیطنت می کنند میگویند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را بسیار تاب دادن، حرفی را پیچاندن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. پیچ در پیچ، چیزی که زیاد تاب داشته باشد، چیزی که در هم پیچیده باشد۲. دروغ، حرف ناراست

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از کسی بدون مزد کار گرفتن، در حق کارگر ظلم کردن، حق کارگر را ندادن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منسوب به کاغذ، چیزی که از جنس کاغذ باشد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Carlos Paredes ComSE یک نوازنده گیتار و آهنگساز پرتغالی بود. او به عنوان یکی از بهترین نوازندگان گیتار پرتغالی در تمام دوران شناخته می شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کارلوس اومبرتو پاردس ( انگلیسی: Carlos Humberto Paredes؛ زادهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۷۶ ) یک بازیکن فوتبال اهل پاراگوئه است از باشگاه هایی که در آن بازی کرده ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آبستن، چهارپایی که آبستن باشد. مایگ بودن: آبستن بودن چهارپا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی به معنای حاملگی چهارپا است

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی آبرویی، بی حیایی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی حیا، بی شرف، بی آبرو

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی پروا به معنی: ۱. شرم، حیا، عزت، آبرو و شرف۲. ترس، بیم، باک

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حیا داشتن، آبرو داشتن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی پهنات pahnāt می گویند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. شغل نداشتن، شاغل نبودن، بی حرفه بودن۲. حوصله داشتن، ۳. ولگرد بودن، لاابالی بودن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حساس، کسی که نسبت به مسائل اطراف خود حساس باسد و حساسیت به خرج بدهد، کسی که بی خیال نباشد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی غمی: بی غکری، بی خیالی، سهل انگاری

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ذوب کردن، آب کردن، گداختن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ذوب شدن، آب شدن، در چیزی حل شدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بم بودن صدا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش بیرجندی به زباله و هر چیزی که دورانداختنی باشد پفتل می گویند. در گویش کُتیچی از گویش های بلوچی پهتل pahtal می گویند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

قطعه قطعه کردن، جزءجزء کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. مسئولیت دادن، منصوب کردن۲. به سر بردن، کسی را به کرسی نشاندن: کسی را منصوب کردن و مسئولیت دادن حرف خود را به کرسی نشاندن: حرف خود را به سر بردن، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به هر نحو، هر طور مانده،

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی که گوش های بلند و بزرگی دارد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوعی نفرین است، زهر خوردن، خوردنی که موجب درد و مرض شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دری وری گفتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با یکدیگر منازعه نمودن، با خشونت و عصبانیت در مورد موضوعی صحبت کردن، درگیری لفظی پیدا کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درگیری لفظی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با خشونت و عصبانیت با یکدیگر صحبت کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ابرام ورزیدن، پافشاری کردن، یکدندگی نمودن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکدندگی کردن، پافشاری کردن، اصرار ورزیدن برای انجام کردی،

پیشنهاد
٠

چاره ای برای خود اندیشیدن، تدبیری برای خود اندیشیدن، فکر به حال خود کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی: دستشو: ۱. کسی که در مجالس و محافل دست دیگران را بعد و قبل از غذا خوردن، می شوید۲. ظرفی است که در مجلس و محافل، قبل و بعد از غذا خوردن، ...

پیشنهاد
٠

به گویش کتیچی از زبان بلوچی جَهکُلی jahkoli می گویند

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اندکی، مقداری ناچیز،

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ملاحظه کاری،

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درکاری هوشیار بودن، جمع کردن حواس، ملاحظه کردن، دوراندیشی نمودن، محتاط بودن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بر عهده گرفتن، وظیفه خود دانستن، خود را موظف به انجام کاری کردن

پیشنهاد
٠

برعهده کسی بودن، کسی موظف بودن،

پیشنهاد
٠

۱. کاری را بر عهده کسی گذاشتن، کاری را به کسی محول کردن ۲. کسی را مقصر جلوه دادن کوتاهی در کاری را به کسی نسبت دادن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه خود دانستن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی بلوچی به آن دندان گریشتک dandān gerištak می کویند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

توگوشی به معنی حرفی که در گوش کسی گفته میشود نیز هست.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

ریخت و پاش به معنی اسباب و اثاث خونه یا جایی را درهم و برهم زدن، بدون حساب و کتاب خرج کردن، شلختگی، بی نظمی. ریخت و پاش کردن: اسباب و اثاثیه را برهم ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راه تنفس کسی مسدود شدن، بر اثر فشردگی گلو مردن، سکوت کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی از گویش های بلوچی کنف را هُپَّک hoppak می گویند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنف به معنی خجل، شرمنده و شرمسار است.

پیشنهاد
٠

اشتهای کسی تحریک شدن

پیشنهاد
٠

اشتهای کسی را تحریک کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی به معنای اجازه گرفتن و اختیار داشتن برای انجام کاری است. وقتی ۳ نفر از شاهدان که از نزدیکان عروس هستند برای بله گرفتن، پیش عروس می روند ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اجازه دادن، اذن دادن، در زبان بلوچی رخصت دادن یا رکست دادن به بله گفتن عروس می گویند. وقتی ۳ نفر مرد از اقوام و نزدیکان عروس برای بله گرفتن پیش عروس ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

رخصت در بلوچی رکست می گویند. به معنای اجازه، خداحافظی، وداع رکست کردن: خداحافظی کردن، وداع کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی به معنای خداحافظی کردن، وداع کردن است.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قبلا، سابقا، جلوتر، مدت زیادی قبل، چندسال قبل.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به خنده واداشتن، با لمس نقاط حساسی بدن به وسیله نوک انگشت یا چیزی نرم، کسی را تحریک کردن و موجب خنده او شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کُتیچی از زبان بلوچی، کِلکِلی می گویند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قلقلک دادن یعنی جای حساس از بدن کسی را با نوک انگشتان یا چیزی نرم، لمس کردن و باعث خنده زدن او شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از کسی حمایت کردن، پشتیبانی کردن، هواخواه کسی بودن،

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی وال به معنی نوعی پارچه نازک که نسبت به سایر پارچه ها قیمت کمتری دارد و کم ارزش تر است.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یک یا چندبار در هوا دور خود چرخیدن و به زمین فرود آمدن،

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نادان، کودن، سفیه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عجله، عجله ای که از روی حرص و طمع باشد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هول شدن یا هول بودن یعنی؛ از روی حرص و طمع، عجول بودن برای به دست آوردن چیزی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی و گویش کتیچی، هول شدن به معنای دستپاچه شدن؛ حریص بودن، طمعکار بودن است

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی هول به معنی دستپاچه، دستپاچگی و نیز به معنای حرص و طمع است

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کتیچی از کویش های زبان بلوچی هم چهمی می گویند. به معنی رقابت، رقابتی که از روی حسادت باشد؛ تقلید، تقلیدی که از روی حس حسادت باشد؛ وقتی شخصی د ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

متورم کردن، با بوی غذا یا خوراکی خوشمزه کسی را متورم کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سروصدای بیهوده ایجاد کردن، ولوله بیهوده برپا کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اختلاس کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بدبخت کردن، فقیر کردن، در فشار و تنگنا قرار دادن

پیشنهاد
٠

لُدّ: در زبان بلوچی به معنی تکان خوردن به جلو و عقب است. در حالت نشسته به جلو و عقب تکان خوردن. گاهی از شدت ناراحتی به سبب مرگ عزیزی، به حالت نشسته، ...

پیشنهاد
٠

لُدّانْتِن:در زبان بلوچی به معنی تکان دادن نوزاد است. به این نحو که به حالت نشسته پاها را دراز کرده و نوزاد را روی دو ران خود میگذارند، یک دست روی سی ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

در بعضی از گویش های زبان بلوچی به هسته و دانه میوه، اِسْتَک می گویند. مثل استک خرما، استک هلو و. . .

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بلوچیبه استخوان، اِسْتَک و هَدّک می گویند.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی به آهو، آهوگ می گویند. در زبان پهلوی نیز آهوگ گفته اند.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان بلوچی سِل به معنی کثیف و ناپاک است. هرچیزی که تماس آن با لباس باعث ناپاکی لباس می شود.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پگاه به معنی صبح زوداست هنگامی که هوا کاملاروشن شده، قبل از طلوع آفتاب. در بلوچی با فتحه ب و تشدید گاف تلفظ می شود. پَگّاه

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گویش بلوچی یوار می گویند، زمان بعد از عصر وقتی که هوا رو به خنکی می رود

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خاصا برای میوه ها بکار می رود

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

له و په