حسین کتابدار - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pigeon loft: a building in which pigeons are kep ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigeon pea: one of the seeds from a plant of th ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigeon fancier: someone who keeps pigeons as pets ک ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overborrow: over - borrow ( also overborrow ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overbright: over - bright adjective ( also over ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not over bright: not over - bright mainly UK ( also ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overassert: over - assert yourself to behave in ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overelaboration: over - elaboration formal ( also ov ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leg press: پرس پا یکی از تمرینات با وزنه است ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the top: the most important position in a gr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on top of someone: 1 - Literal Meaning: The literal i ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack: 1 - To become mentally and physica ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دو قورت و نیمش باقیه: ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیه برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیلش را پارو کرده: به آدم ساده لوحی که برای رسیدن به ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parvenu: "Parvenu" refers to a person who ha ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کیفور: کیفور به معنای شاد، مسرور و خوشحال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

renewable sources: Renewable sources refer to natural ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off gridder: An "off - gridder" refers to an ind ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anthrobot: a very small robot made out of huma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ظرفی که پر است کم صدا می باشد: کسی که از معرفت و اندیشه بیشتری برخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harley davidson: a brand name for a type of large, p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harm a hair on someone's head: to hurt someone صدمه زدن به کسی If ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rocket to fame: "Rocket to Fame" appears to be a ph ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traffic cone: a cone - shaped object that is usua ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ecotarian: "Ecotarian" refers to a person who ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrosexual: Retrosexual refers to a heterosexua ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at home: 1 - When you are at home in a plac ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up north: The phrase “up north” is an informa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the sticks: informal disapproving an area in th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flexitarian: a person who eats mainly vegetarian ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

man of the people: man/woman of the people man/woman o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paid up member: someone who has paid the money nece ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sth has to be seen to be believed: idiom UK ( US usually you'd have to ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over: در مکالمات بیسیمی، وقتی جمله تمام م ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank your lucky stars: to be very grateful for something ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

woman of the people: man/woman of the people Man/Woman o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duct: کانال هوا برای انتقال هوا در بسیاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

channel development: Channel development is the process ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paid up member: someone who has paid the money nece ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

changing of the guard: Guard mounting a ceremony in which ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

channel conflict: Channel conflict refers to disagree ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grey goods: ( US gray goods ) 1 - In the cont ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the sticks: informal disapproving an area in th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breathe easier: "Breathe easier" is an idiomatic ex ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let someone loose: To release someone from restraint o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let someone out: let someone/something out To releas ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up someone's ass: idiom mainly US offensive "Up someo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

musterbation: با سلام و ارادت. فکر کنم املاء درست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

musterbate: با سلام و ارادت. فکر کنم املاء درست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in someone's face: The phrase "be in someone's face" i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put in an appearance: put in/make an appearance to be pre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not amount to much: idiom ( also not amount to anything ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tick someone off: When someone is "ticked off, " it m ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a bomb: to make a lot of money To earn or m ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bomb disposal unit: ( US bomb squad ) a group of peopl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

body copy: The term "body copy" refers to the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blast chiller: چیلر انفجاری که به عنوان فریزر شوک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow someone to kingdom come: blast/blow someone/something to kin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blast someone to kingdom come: blast/blow someone/something to kin ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dice with death: در این وضعیت جوی نامناسب، با بالا ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a blast from the past: "A blast from the past" is an idiom ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

retrosexual: Retrosexual refers to a heterosexua ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lead a sheltered life: have/lead a sheltered life This idi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a stab at something: have/make a stab at something This ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hunchback: A hunchback refers to a person with ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face amount: the amount of money that is paid ou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the face of something: The phrase "in the face of somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a face like the back end of a bus: The idiom "have a face like the bac ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

someone's face doesn't fit: The expression "someone's face does ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face down someone: face down someone/something to defe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blue in the face: The phrase "blue in the face" is an ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گویشور: واژه های مصوب فرهنگستان سخنگوی یک ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unto thine own self be true: idiom saying The phrase "Unto thine ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wear sackcloth and ashes: In modern language, the phrase “Wea ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up north: The phrase “up north” is an informa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no amount of: "No amount of" is a phrase used to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not amount to much: idiom ( also not amount to anything ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dzo: /dʒəʊ/ an animal developed in Tibet ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decarbonize: "Decarbonize" refers to the process ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humvee: a brand name for a large, strong mi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinafore: 1 - ( informal pinny ) a piece o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bib: 1 - a cover made of cloth or plast ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

biathlon: a sports competition that combines ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiat money: پول بی پشتوانه، پول حکمی، پول دستور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

multifocal: A multifocal lens ( = a curved piec ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ریگمند: وارث، ارث بر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

legatee: someone who receives money or prope ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in heat: US ( UK on heat ) An animal that i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

face down someone: face down someone/something to defe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in someone's face: The phrase "be in someone's face" i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone's face doesn't fit: The expression "someone's face does ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the face of something: The phrase "in the face of somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face amount: the amount of money that is paid ou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گز: گَز ؛ واحد طول است که درقدیم معادل ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sett: a hole in the ground, often with se ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do more harm than good: The phrase "do more harm than good" ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اومد ابروشو درست کنه زد چشمش را هم کور کرد: ۱ - یعنی به قصد اصلاح کاری آمد اما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle an account: 1 - to harm someone because they h ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle down to something: to give all of your attention to so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

working girl: noun [ C ] old - fashioned informal ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in good bad etc repair: idiom ( also in a good, bad, etc. s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

price ceiling: A price ceiling is a government - m ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day return: "Day release" is a system, primaril ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decarbonize: "Decarbonize" refers to the process ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pinafore: 1 - ( informal pinny ) a piece o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prezzie: "Prezzie" is a colloquial term for ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present itself: The phrase “present itself” refers ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present yourself: to arrive somewhere and introduce y ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substantiate: Substantiate is a formal verb that ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in hot pursuit: "In hot pursuit" refers to the act ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in good bad etc repair: با سلام. چشم. شاید تعریف زیر و مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present company excepted: used to show that a criticism or a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run down: run - down 1 - Run - down building ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سوزن همه را می پوشاند اما خودش لخت است: این مثل درباره انسان های بخشنده ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضامن روزی بود روزی رسان: اعتقاد به روزی دهندگی خدا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضرورت ترش را شیرین کند: در مواقع بحران و حیاتی هر چیز نشدنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دست بالای دست بسیار است: این ضرب المثل یعنی همیشه کسی وجود د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گربه رقصاندن: بازی در آوردن، کسی را سر دواندن و ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چوسی امدن: قمپز در کردن، تعاریف مبالغه آمیز و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ﮔﺮﺑﻪ ﺑﻪ ﺩنبه ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺳﮓ ﺑﻪ ﺷﮑﻤﺒﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ: ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺴﯽﮐﻪ ﭘﺮﺧﻮر ﻭ ﺷﮑﻤﻮست به کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ﮐﻼﻍ ﺳﺮ ﻻﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺎﺭﻗﺎﺭ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ: ﺑﻪ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻥ ﻧﺎﺳﺰﺍﮔﻮﯾﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off licence: ( US liquor store, package store ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight braids: Tight braids refer to a hairstyle w ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را: به کسی می گویند که حقیقتی آشکار را ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جوینده یابنده است: ضرب المثل جوینده یابنده است ریشه در ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hunch: an idea that is based on feeling an ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prezzie: "Prezzie" is a colloquial term for ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

present yourself: to arrive somewhere and introduce y ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

present itself: The phrase “present itself” refers ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boarding house: ( US also rooming house ) A boardi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اومد ابروشو درست کنه زد چشمش را هم کور کرد: ۱ - یعنی به قصد اصلاح کاری آمد اما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harm a hair on someone's head: to hurt someone صدمه زدن به کسی If ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harley davidson: a brand name for a type of large, p ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settle down to something: to give all of your attention to so ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

traditionalism: Traditionalism refers to the adhere ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rise to fame: to become famous معروف شدن He rose ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rocket to fame: "Rocket to Fame" appears to be a ph ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in good bad etc repair: idiom ( also in a good, bad, etc. s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in hot pursuit: "In hot pursuit" refers to the act ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

legatee: someone who receives money or prope ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریگمند: وارث، ارث بر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ecotarian: "Ecotarian" refers to a person who ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pas de deux: /ˌpɑː də ˈdɜː/ ( in ballet ) a dan ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paseo: a slow, relaxed walk for pleasure, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pash: strong feelings of liking or loving ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pashto: a language spoken in Afghanistan an ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass belief: pass ( all ) belief idiom mainly UK ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

veep: a vice president, esp. the vice pre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ژولیده مو ژولیده خوست: *کسی که ژولیده است دارای اخلاق بد ه ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lsd: Lysergic acid diethylamide اِل اِس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tampon: a small cylinder of cotton or other ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هر دستی بدهی از همان دست هم می گیری: این ضرب المثل به معنی این است که نت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش را با جاش بردن: آش را با جاش بردن این ضرب المثل در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخور بخواب کار من است خدا نگهدار من است: این ضرب المثل دقیقا اشاره به افراد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حسابه: ۱. از کلمه های بکار برده شده در این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ژولیده مو ژولیده خوست: *کسی که ژولیده است دارای اخلاق بد ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضامن روزی بود روزی رسان: اعتقاد به روزی دهندگی خدا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضرورت ترش را شیرین کند: در مواقع بحران و حیاتی هر چیز نشدنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضرب خورده جراحه: هرکسی که حریم خصوصی اش را توی دست و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ظرفی که پر است کم صدا می باشد: کسی که از معرفت و اندیشه بیشتری برخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را: به کسی می گویند که حقیقتی آشکار را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ویر گرفتن: ذوق کاری به سر افتادن و پی گیر آن ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coil something into something: "Coil something into something" ref ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tight braids: Tight braids refer to a hairstyle w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anthrobot: a very small robot made out of huma ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off gridder: An "off - gridder" refers to an ind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

renewable sources: Renewable sources refer to natural ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cook someone's goose: to do something that spoils someone ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cook off: A "cook - off" is a noun that refer ...

١ سال پیش

مدال‌های حسین کتابدار