پیشنهادهای هریکان دارنیک وند (٣١٥)
لری بختیاری چول:افتضاح
لری بختیاری رِچیلَ، بَردُبُچَک:اصل و نسب
لری بختیاری کَش، بال، بارت، تَرَپای:طرف غِّّراغِّّر:اطراف
لری بختیاری پُرتَخال:پرتقال
لری بختیاری کَرَنژیر، لیفَ، کَرَّ:انجیر
لری بختیاری روها:اشغال بوگَه:زباله دانی، اشغالگاه
لری بختیاری چال نال، هَیدُت، وا جَستَ، بِ دَو، وادَو:سریع، فوری
لری بختباری هُوال:نامحرم
لری بختیاری اِلخا:احترام الخا دار، سِتین، اِشکاردَ:محترم
لری بختیاری سَرواز، اُوِنگَراوُروژ:انقلاب
لری بختیاری هُمبینی، بینائِش:ملاقات، دیدار
لری بختیاری دَگَل:انبوه
لری بختیاری مُفَک:انفولانزا چامُ:سرماخوردگی کُهمیر:طاعون اَوُلِ سُکَک:ابله مرغون
لری بختیاری چُغا ( ایلامی ) ، مُلَّ ( پهلوی ) ، گُموت ( اوستایی ) ، گوت، تَکالَ:تپه
لری بختیاری چُغا ( ایلامی ) ، وابند، گل نره:بلندی، تپه
لری بختیاری بُدوف، اَو رِز:ابشار
پسوند وند پسوندی است در میان ایلات و شاخه های لر و در واقع پسوندی لریست که نشعت گرفته از وندن به معنای انداختن و وَنَت اوستایی به معنای فرزند میباشد ...
شهر فارسان به لری بختیاری پارسُو شهری تماما بختیاری نشین که سکونت انها در این شهر قدمتی دیرینه دارد هنری لایارد در کتاب خود مینویسد:پیشتر که به نواحی ...
در پاسخ به ارشام علاوه بر این حکومت هایی که گفتی حکومت هایی دیگری نیز هستند که والیان و فرمانروایان ان بختیاری بودند برای مثال منجزیان که حدود ۵۰ سا ...
لری بختیاری رَول ( ایلامی ) ، نَشخ ( پهلوی ) ، کَرشا ( اوستایی ) :نقش
لری بختیاری کَپ، هَنَ، هک:نفس
لری بختیاری زَمَند، هَنه سهده، سِزِ، مَندی، تُلُند:خسته، درمانده
لری بختیاری اَوُکی:حرومزاده
لری بختیاری مَژگِتا، سَژتِ گَه، مالگهِ بَهنُو واری:مسجد
لری بختباری کیش محمدی، دین محمدی:اسلام
لری بختیاری بَنگ محمدی:اذان
لری بختیاری اَشِم وَهوو ( اوستایی ) ، نِژا ( ایلامیت ) ، اهورَه سُخُژ، بَنگ خدایی:دعا، نیایش
لری بختیاری نَئیژ، تُف، تُفُ نَعلت:لعنت
لری بختیاری بیامُرزی، بَهنُو زَیده، ویرین، ویرایُژ:مرحوم
لری بختیاری تَریپا:محروم
لری بختیاری مُلزُم، بِلاجُو، تَل بَهنُو کوو:مظلوم
لری بختیاری گُشا، واژاگ:فاتح
لری بختیاری سِتین ویر وا کار:ارباب رجوع
لری بختیاری واگُدار، وارژایگ:واگذاری، استرجاع
لری بختیاری هُملَوگِشت:متفق القول
لری بختیاری پَسیند خُوگِری
لری بختیاری پَسیند، پِنداژی:تایید
لری بختیاری دَپیرا پِروِنا، چاشنا. معلم، اموزگار
لری بختیاری پِروِنا، چاشنا، دَپیرا:معلم، اموزگار
لری بختیاری چارنا ( اوستایی ) ، دِوُندِر ( ایلامیت ) :مدیر چارنا گِری، دِوُندِری:مدیریت دِوُندِریِ تَیار:مدیر کل
لری بختیاری دِندُو:دندان
لری بختیاری دُوا، ژُواماتیر:داماد
لری بختیاری دا، دایَ:مادر بِئو:پدر بَوِ. بابا گِئوو، گَگِ. برادر دِئوو، دَدِ. خواهر باوا. پدربزرگ داوا، نِنَ، دا، دایَ. مادربزرگ تاتَ. عمو. پیرمرد دا ...
لری بختیاری لوور، مَغّّار ( ایلامی ) :دره
لری بختیاری باوِرِ:ناپدری
لری بختیاری باوِرِ. پدر ناحق
لری بختیاری داوِرِ. مادر نا حق
لری بختیاری دَس، وُناژ:دست اَنگُست، کِلِک:انگشت
با مردمی که رقصشان با چوب است و خشن شوخی نکنید i am lor and proud of it انا لور و فخور بذلک
زبان عربی زبانی است که اکثر قواعد و لغات ان وام واژه ها هستند که به این زبان داخل شدند و پس از تغییر شکل کلمه ای جدید ساخته شد مانند پردیس پارسی. فر ...