پیشنهادهای علی هنرزاده (٧١)
هِلِیّ یا هِلِیّ کردن = در لهجه روستاهای شیراز و نیز در لهجه عرب خمسه به معنای کوبیدن چیزی با پا هست . مانند هِلِیّ کردن خرمن گندم و یا جو برای جدا ک ...
در یک مثل هست که میگن؛ وصلت با خودی ، سودا با غریب یعنی ازدواج با اقوام و معامله و داد و ستد با غریبه ها پس سودا به معنی معامله و داد و ستد هم هست.
سلام در خصوص کلمه اُرُسی که در برخی مناطق ایران به کار میرفته از جمله در مازندران و در استان فارس به معنی کفش ، آیا در خصوص ریشه و اصالت این کلمه به ...
لَرد یا لَردی = به معنی بیرون ، بیرون از خانه ، در فضای بیرون ، توی خیابان ، توی صحرا و کلا معنی نبرون و خارج از یک مجموعه میدهد. این کلمه فارسی است ...
علاوه بر معانی ذکر شده ، با وجود این که، علی رغم این که
در لهجه ایل عرب خمسه استان فارس، گاها به جای کلمه صَغیر ، از کلمه زَغیر، زِغیر به معنی کوچک و کوچکتر استفاده می کنند.
مِرَکبین = در لهجه ایل عرب خمسه استان فارس به معنی پختن استفاده می کنند. ایش مِرَکبین؟ چه پخته اند؟ الیوم رِز مِرَکبین یعنی امروز برنج پختند.
کلمه خُضَّ به معنی به هم زدن و زدن مشک هم کاربرد دارد. خضَّ خضَضْتُ، یَخُضّ، اخْضُضْ/ خُضَّ، خضًّا، فهو خاضّ، والمفعول مخضوض المعنى: • خضَّ السَّائل ...
مونث خَضَّ یا خُضَّ به معنی به هم زدن چیزی و برای مشک زدن هم از این کلمه استفاده می شود. خُضّی = تو یک خانم مشک بزن برای تبدیل ماست به دوغ و استخراج ...
جمع خَضَّ به معنی زدن مشک مورد استفاده قرار میکیرد و برای به هم زدن و تکان دادن و حرکت دادن هر چیز دیگری هم مثل به هم زدن شربت قبل از مصرف. خُضوا = ...
سودا سَوَدًا: صارَ أَسْوَدَ، صارَ لَهُ لَوْنُ الفَحْمِ، اِسْوَدَّ * إِذا سَوِدَتِ الغُیومُ أَنْذَرَتْ بالمَطَرِ. سُودا دارای معانی مختلفی در ترکی ، ...
علاوه بر معانی که در اینجا از طریق دوستان و صفحات آبادیس برای رب بیان شده است؛ این که رُبِّ به معنای داخل کردن و نزدیک هم کردن بچه های گوسفندان به ما ...
این لفظ هم اکنون هم در بین عربهای استان فارس کاربرد دارد و معنی داماد را می دهد. داماد من یعنی شوهر دختر من می شود صهر من. صهری = یعنی دامادم ، داما ...
در لهجه عرب خمسه استان فارس، عربهای ورامین، دماوند، قرچک تهران و . . . گاها به محلاج ، وسیله ای که نان را روی تابه می اندازد، مِصَندِر می گویند و اصا ...
در لهجه عربهای فارس به معنای بر زمین افکندن به حالتی که با صورت به زمین برخورد کند.
ملح یعنی نمک المملحه یعنی نمکدان
به زبان عربی به غَبِیر ، غبیراء معروف است و در لهجه ایل عرب خمسه استان فارس و ورامین، قرچک و عربخانه بیرجند نیز به همین نام معروف است و در بین عربها ...
کلمه قرض دارای معانی مختلف است بستگی به این دارد که حرکاتِ حروفِ این کلمه چه شکلی باشد ( فتحه، ضمه و کسره ) روی کدام حرف از این کلمه قرار گیرد؛ قَرض ...
در ایل عرب خمسه برای دویدن از کلمه عَدوُ استفاده می کنند. اَیَعِد = می دوم عِدیت = دویدم عِدِّه= دوید عِدو = دویدند ِیِیَعِد = می دود یِیَعدون = می ...
علاوه بر معانی که ثبت شده و دوستان مطرح کردند، در لهجه ایل عرب خمسه، بَلِّه به معنای تبدیل کردن و تعویض یک شیء به جای دیگری است. مثال؛ بَلِّه هذ الق ...
مَلِّه = در لهجه ایل عرب خمسه به معنی خاکستر و مختصر آتشی با جَمر ( خُلگ ) که در آخر اوجاق باقی می ماند گویند. جُمِر، جَامِر = خلگ های درشتر از آتش ...
زیبا روی و عربی است
در لهجه عربهای خمسه " اَدمی" به معنای " آدَمی " و انسان است.
سَر علاوه بر معانی گفته شده به عربی به معنای راه رفتن و از سیر هست.
پوکید و پوکیدن لغتی فارسی است و در بین اهالی شیراز و استان فارس رواج دارد به معنی از هم گسیختن و ترکیدن. بادکنک پوکید یعنی منفجر شد و از هم پاشید و ...
داروخانه
ورطه کلمه ای عربی است و در زبان فارسی هم کاربرد دارد. تعصب داشتن زبان فارسی پسندیده است اما نه این که لغات عربی که عربی بودن آن توسط بزرگان ادبیات ف ...
علاوه بر معانی ذکر شده، خَورِ با سکون ( و ) در لهجه ایل عرب خمسه به معنای حرکت دادن گوسفندان و شتران و . . . است. مثال ؛ خَورِ الغَنَم = یعنی گوسفند ...
در لهجه عرب خمسه به معنای آروغ کردن است. داغِر یعنی آروغ کرد. یا باد گلویش بیرون آمد.
در لهجه عرب خمسه به معنای پایین آوردن وسایل منزل از الاغ و یا ماشین است. هنگامی که عشایر کوچرو از منزلی حمل بار می کنند و در منزل جدید وارد می شوند، ...
غُد = در برخی شهرستانهای استان فارس به معنای شخص پر رو و متکبر و خود رای گویند.
اَسِّه = به لهجه ایل عرب خمسه استان فارس به معنی اَلآن و هم اکنون است. اَسِّه اَقول لَک = هم اکنون به تو می گویم.
دوغ به عربی لَبَن گویند
در گویش ایل عرب خمسه به معنای دیگر و دوباره بکار می رود. لاخِه جِئت ( جیت ) دوباره آمدی؟ لاخِه ماریدک = دیگر تو را نمی خواهم، دیگر تو را دوست ندارم
باردان = ظرفی برای قرار دادن بار در داخل آن. محل نگهداری و حمل بار را گویند
در ایل عرب خمسه به معنای ظرف مورد استفاده است و به ظروف موجود در منزل ماعون می گویند.
در لهجه عرب خمسه به لغته العربی ؛ لِسَان العربی گفته می شود.
لِمّ، لِمَّ، لِمَّه = در لهجه ایل عرب خمسه به معنای پنهان و مخفی کردن چیزی گویند.
یِلِمِّه= به معنی مخفی می کند، پنهان می کند. در لهجه ایل عرب خمسه
دِمِّه = زیر خاک بکن، زیر خاک پنهان کن، به زیر خاک کردن، دِمِّه فی تحت التراب یعنی زیر خاک مدعون کن. به لهجه ایل عرب خمسه
مُشَّ، یَمُشُّ در لهجه ایل عرب خمسه به معنی بو کردن چیزی است. نزدیک بینی بردن چیزی و استشمام کردن آن. بعضا هم در گویش عامه به شکل ماشَّ و یَامُشُّ ...
( مصدر شَمَّ ) إدراکُ الرَّوائح بحِسِّ الأنف
اضافه کردن هیزم در آتشی که در اجاق است و شعله ور کردن آتش را نیز ، لَهَبُ ، یَلهَبُ گویند.
آتش گرفتن چیزی را هَبّ گویند. هَبّ اَمس سیارتی = دیروز ماشینم آتش گرفت.
شامل ایلات عرب که از دو ایل جباره و شیبانی و طوایف مستقل عرب تشکیل شده که اکثرا در استان فارس ( شیراز، خرامه، فسا، سروستان، داراب، مرودشت، جهرم، دهبی ...
ضمن تایید مطالب دکتر فرزام در لهجه عرب خمسه استان فارس هم کلمه عفریت کاربرد دارد. برای تحقیر یک نفر از کلمه عِفریتِه یا عِفریتِ استفاده می کنند. بر ...
در لهجه ایل عرب خمسه استان فارس؛ لاعَفَِر فیهِ یعنی با دشواری و سختی با ایشان برخورد نکن. یعفر یعنی با دشواری و سختی با ایشان درگیر است.
یَدری = به زبان عربی به معنی دانستن است. یَدری مترادف فطن در عربی است.
تَهَزَّأ هـزأ، تَهَزَّأْتُ، أتَهَزَّأُ، تَهَزَّأْ، ( تَهَزُّؤٌ ) . "تَهَزّأَ بِهِ": سَخِرَ مِنْهُ، هَزَأ بِهِ. یعنی استهزاء و به سخره گرفتن
در مواردی استثمار به زبان عربی به معنی سرمایه گذاری و بهره برداری است. اما در زبان فارسی در مواردی به معنی بهره کشی مورد استفاده قرار می گیرد. کارب ...