پیشنهادهای حسن امامی (٢٧٩)
شوخ
من حالت تهوع دارم
tight as a tick ایدیم : مثل کنه چسبیده بود
قتل عمد
داشتن اولویت برای تعیین زمان مرخصی
هابیل پسر آدم
مولد زاینده
خوابیدن خصوصا در روز مثال I just going to doze off here for a sec من یک دقیقه میخوام اینجا یه چرت بزنم
وضعیت گم شدگی In the India, two women have gone into hiding after they disobeyed a ban on young woman interung a Hindu temple. در هند، دو زن در وضع ...
نازک نارنجی
رنگ به رنگ شونده تغییر رنگ دهنده The sky, that had been so grey and lowering, was iridescent with indescribable beauty.
یک نوع غذای کره ای
یک نوع ساز قدیمی لایر
مراقبت کردن از چیزی یا کسی
تربیت کننده سگ
ملالت - خستگی
بازی ساز - کسی که برای کودکان وسیله بازی می سازد مترادف dramatist
آرام بخش
رک و بی پرده مترادف reticent
همسر آزاری
بهتر نبود که. . . wouldn't it be nice to paint that wall green بهتر نبود اون دیوار رو رنگ سبز می زدی؟
تو مخمصه افتادن مثال Only a few people were there to help me when push came to shove. وقتی من تو مخمصه افتادم فقط تعدادی کمی اونجا بودند که به من کم ...
گسترش قدرت مثال In Asia, leaders try to improve their sweeping power more and more. It sounds they are thirsty for power.
کاملا دقیق You explain this issue down to a T. شما این بحث را کاملا دقیق توضیح دادید.
مدرک تحصیلی یا گواهی نامه
دست هم را گفتن و تکان دادن به منظور نهایی کردن یک مذاکره let's shake on it دیدید بعد از امضای توافق توسط سیاسیون، میایستند و دست میدند ؟ این خودش
منقرض شده نابود The campaign was as dead as a dodo.
حالت فاعلی
رسمی یا طبیعی
مترادف pure به معنی خالص
توبه و پشیمانی
زمان به سرعت ( مثل برق و باد ) میگذره I can't beleive I'm nearly 45 years old. The sand of time . . . نمی تونم باور کنم که حدود 45 سالم شده، زمان به ...
دشنه
تسویه - تصفیه
سرفه خلط دار
سفیر
احتمالش خیلی زیاده مثال It's a safe bet Martin will be the last to arrive. احتمالش خیلی زیاده که مارتین آخرین نفریه که میرسه.
ساحل گردان - کسانی که از ساحل بازدید می کنند. پسوند goers برای افرادی به کار می رود که از جای خاصی بازدید می کنند Theatergoers - Beachgoers
بدون هیچ درنگ و وقفه ای with no further ado, I booked my one - way ticket. بدون هیچ وقفه ای، من بلیط سفر یک طرفه خودم را رزرو کردم.
ضمیری
خالص ( مثال عسل خالص unadulterated honey )
سبوس گندم
تسویه
چاهک آب ( جایی که آب از آن جا خارج میشود )
اعتراض و تظاهرات
شاه و ملکه - پادشاهی
ضد گلوله ضد ضربه
آدم معقول و متعادل
کاری کنید که کسی از تعجب شاخ در بیاره I knocked his socks off when I revealed the secret من باعث شدم که از تعجب شاخ در بیارن وقتی من راز را برملا کردم
عصا