پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٨٠)
عقب مونده
نفرت انگیزی! بوی گند میدی!
بهت حق میدم قبول دارم
هول نشو نترس دستپاچه نشو
کاری نکردم، قابلی نداشت
هر چی میشه ، بذار بشه
حرف بزن ، اعتراف کن
حرف مفت نزن
منم همینطور
آنتن نمیده
همیشه تو فکرتم
اندازه آسمونا دوست دارم
می خوام کنارم باشی
بدرود
نه بهم برنخورد
یه لحظه وایسا
سرم کلاه نگذاری فریبم ندی!
با بد کسی طرف شدی!
بگا رفتم
اهمیتی نمیدم
با من درنیوفت
نان ساندویچی باریک
بهت بدهکارم
دست از سرم بردار
کاملا موافقم
سهامی عام شدن سهام را به مردم فروختن
کالایی را به کسی انداختن
دم دست در موجودی انبار
به فروش رفتن
آتش به مال خود زدن
چشم بسته خرید کردن معامله سربسته کردن
یک پشیز چندرغاز
به حراج گذاشتن
حراج کردن
کامل به فروش رفتن
ارزان و یک جا فروختن
از چیز بی ارزش پول خوبی درآوردن
خریدار بودن
حساب و کتاب ها را ثبت کردن دفترداری کردن
جدی بودن شوخی نداشتن
ساعت کاری کوتاه
تماس تبلیغاتی
شهرک صنعتی
حسابدار
کله گنده
بله قربان گو
دست های پشت پرده
مالک یک شرکت بزرگ
حسابدار
معامله خوبی کردن فرصت خوبی پیش آمدن