تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

My head snaps up and I observe him intently. سرم را به تندی بلند کرده و با دقت نگاهش می کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف روی حرف نیاوردن ، تن در دادن ، روی خط آوردن ، مطیع ساختن ، تسلیم شدن ، از قوانین پیروی کردن ، یکصدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( بی اختیار ) فکری به ذهن خطور کردن I can’t help thinking [ اصطلاح ] نمی توانم این فکر را از سرم بیرون کنم؛ ( خودمانی ) نمی تونم از فکرش دربیام.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

In a swift movement طی حرکتی برق آسا ، در یک چشم بر هم زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

غل و زنجیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

I can’t bring myself to watch what’s about to happen. نمی توانم خود را متقاعد سازم تا آنچه که رخ می دهد را تماشا کنم. [ خودمانی ] روم نمیشه، دلم رض ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقص/ قطع عضو شده ، مثله شده [بریدن و ناقص کردن آلت جنسی در زنان ] اخته شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

[ صدا ] آرام/ خفیف/ ضعیف/ خفه/ فرو خورده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دستور برقراری نظم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیر اندازی/ شلیک هوایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

رابطه جنسی ، سکس، آمیزش جنسی ، مقاربت ، جفتگیری ، گاییدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

گستاخانه / با گستاخی ، مغرورانه / با غرور ، جسورانه / با جسارت ، سرکشانه / با سرکشی ، قاطعانه / با قاطعیت ، با کله شقی ، با سرتقی ، با خیره سری ، با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

با عزمی راسخ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

با خویشتنداری ثابت قدم محجوبانه بدون گلایه با حمیّت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دستگیر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

حضور و غیاب/ حاضر غایب فهرست اسامی برنامه کاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

[اگر مربوط به زمان حال باشد] عدل امروز ، مخصوصاً امروز