تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دو شیفته ( کاری ) دو نوبته ( کاری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

گیج کننده بهم ریخته ( اوضاع ) پیچیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

معادل Colonel : [درجه ای نظامی در بسیاری از کشورها] سرهنگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

با توافق نظر به اتفاق نظر با اجماع مبتنی بر رضایت طرفین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مثل . . . رفتار کردن اینطوری رفتار کردن [اصطلاحی که بستگی به جمله قبل خود دارد؛] مثلاً: We’re not a couple so we shouldn’t act like one. ما زن و ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

گره کور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

[لباس] بدن نما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پنجه پا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

عشق آنی ، عشق در یک نگاه . تعریف ( ترجمه شده از سایت های خارجی ) : عشق آنی وقتی رخ می دهد که دو شخصیت اغلب بدون شناخت از یکدیگر و خارج از ظواهر فی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دید محیطی دید جانبی دامنه دید وسیع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

[ تأکید بر اتمام انجام کاری تا انتهای روز: ] تا آخرای امروز همین امروز تا آخر وقت همین روز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نمایش مبارزه ای مسابقه مبارزه ای مسابقه مهارت رزمی مسابقه نمایش مهارت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دَم دست بودن در دسترس بودن دسترسی داشتن مثال: During combat, you have to resort to whatever you have at hand. در طول جنگ، مجبوری به هرچی که دَم دست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به شرط اینکه . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیشتر ، فراتر . مثال: don’t bend your knees past a ninety - degree angle. زانوهات رو بیشتر از زاویه ی نود درجه خم نکن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ایستادگی کردن تاب آوردن سرپا ماندن سرجای خود ماندن زیر بار نرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

استراحت مطلق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

وضعیت/ شرایط/ اوضاع بدی داشتن اوضاع خرابی داشتن وضع خوبی نداشتن در حالت بدی بودن ظاهر بدی داشتن مثال: . Your wound is still in bad shape زخمت هنوز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلت رو خوش نکن به دلت آب و صابون نزن اینقدر از خودت تعریف نکن اینقدر از خودمتشکر نباش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

با بی احساسی ، بدون حس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساق کوتاه ، پا کوتاه . مثلاً: short - legged undergarment لباس زیر ساق کوتاه ( شورت مردانه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

[با حالتی] سؤالی/ استفهام آمیز/ پرسشگرانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

[عامیانه] بفهمی نفهمی .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیلی وقته ، از ازل .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سر عقل آوردن ، به خود آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلاشی مذبوحانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

[عامیانه] اصلاً راه نداره ، فکرشم نکن ، شانسی نداری ، حرفشم نزن ، راه در رویی نداری ، خلاصی نداری ، عمراً ، اصلاً ، محاله ، غیر ممکنه ، به هیچ وجه ، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پایین تنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

گودی کمر ، پایین کمر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نفسانی ، شهوانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دنیا دیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

گیجی ، منگی ، سردرگمی . تعریف دیکشنری کمبریج: in a way that shows you feel weak or ill and unable to think clearly. به نحوه ای که نشان دهد شما احس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از روی کنجکاوی ، از سر کنجکاوی . [در مکالمه عامیانه و هنگام پرسش] : فضولی نباشه .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کمد کوچک کنار تخت ، میز عسلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

غنیمت گرفتن [از طریق راهزنی یا اسیر گیری]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در وهله اول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بعضی جاها معادل Sergeant : [درجه ای نظامی] گروهبان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

احمق فرض شدن ، احمق جلوه دادن ، مجسّمه بلاهت ساختن ، اسباب خنده شدن ، مضحکه خاص و عام شدن You got tired of making a fool of yourself in front of th ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

[ آلت مردانه ] راست کردن ، شق کردن .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنای سگی ماده است که در فصل جفت یابی و بچه دار شدن است. اما در انسان: جنده، زن حَشَری. اشاره به زن بسیار شهوتی دارد که سراغ هر مردی که بتواند پی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ناگهان/ به شدت باز شدن ، فوران کردن ، انفجاری گشودن ، با فشار باز شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تهدید بالقوه به شمار آمادن ، خطر /تهدید محسوب شدن ، خطرآفرین بودن ، تهدیدآمیز بودن . Soldiers wouldn’t imagine a few primitive, uneducated people ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بدتر از همه اینه که . . . چیزی که کارها رو خراب تر میکنه اینه که . . . چیزی که گند میزنه به همه چی اینه . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

there’s a slim possibility that he’s a menace. احتمال اندکی وجود دارد که او یک تهدید است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

حقیقت محض بودن ، کاملاً صحت داشتن ، نشانی از حقیقت داشتن ، به حقیقت چیزی پی بردن . I never paid attention to rumors, but now I know they had a ring ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

[ اصطلاح خودمانی ] منو نپیچون .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکت برق آسا in a flashing movement در یک چشم به هم زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در یک چشم به هم زدن ، در کسری از ثانیه ، بدون معطلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

میخکوب شدن ، هنگ کردن ، یکّه خوردن ، ( سرجای خود ) خشک شدن ، ( شدید ) گیر کردن ، ( ناگهان ) متوقف شدن . her name stops me dead. نام او مرا سرجایم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

[در چیزی یا چیزهایی اشتراک داشتن] وجه/ جنبه مشترک ، نقطه اشتراک We have more in common than you think. ما بیشتر از چیزی که فکرش رو می کنی نقاط مشت ...