محسن قنبری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soccer mad: دیوانه فوتبال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

war horse: 1. اسبی که در جنگ استفاده می شود 2. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waribashi: Chopsticks are shaped pairs of equa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wariment: مراجعه به : caution

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bulk download: دانلود گروهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forum: در شهرهای روم باستان، فروم میدانی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dizzy spells: دوره کوتاهی که در طی آن احساس سرگیج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meniere's syndrome: بیماری منیر یک اختلال در گوش داخلی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meniere: مراجعه به: meniere's syndrome

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meniere disease: مراجعه به: meniere's syndrome

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meniere's disease: مراجعه به: meniere's syndrome

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pervasive: چشمگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lookup: مراجعه به: Look up

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

briefly: در مدت کوتاهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

megatsunami: مگاسونامی ( انگلیسی: Megatsunami ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eureka moment: لحظه ای که در آن شخص چیزی را متوجه ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

say of: معنای گفتن چیزی در مورد آن شخص یا چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

superluminal motion: حرکت ورای سرعت نور انگلیسی: Superlu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ستون های افرینش: Pillars of Creation

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pillars of creation: مراجعه به: ستون های افرینش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pique the interest: علاقه مند کردن کسی به چیزی و میل به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adderall: آدرال ( انگلیسی: Adderall ) یک دارو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meteorous: شبیه بودن یا داشتن ماهیت شهاب سنگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

metepa: ماده ای به نام C9 H18N3OP که در کنت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meter marks: meter marks meter stamp علامت های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meter stamp: مراجعه به: meter marks

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meter candle: متر شمع یک واحد روشنایی، معادل 0. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meterage: 1. عمل اندازه گیری. اندازه گیری 2. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

metered mail: پستی که بر روی آن هزینه پست مستقیما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scoup: پریدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in exile: مثال: The government narrative has ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all much the better: می توانید بگویید �so much the bette ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

some sort of compromise: مثال: You're both convinced you're ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not much cop: خیلی خوب نیست و ناامید کننده است.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not much chop: زیاد خوب نیست؛ فقیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not much of: نه به هیچ درجه و حد قابل توجهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not much to look at: غیر جذاب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mammatus: ابر سینه ای قُلُمبه یا سینه کومه ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

newsman: اخبارگو اخبارخوان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

newsmen: مرجعه به: newsman

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sky watcher: Sky - Watcher یک شرکت توزیع تجاری ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start something: ایجاد مزاحمت یا مشکل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start the bidding: کمترین مبلغی که یک شخص می تواند در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start the half: اگر خوب شروع کنید، مثل این است که ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

technosignature: Technosignature technomarker هر نشا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

technomarker: Technosignature technomarker هر نشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

podium: سکو میز خطابه تریبون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

means to: داشتن قصد، تمایل یا تعهد برای انجام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hourglass syndrome: نشانگان ساعت شنی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

houri: زن زیبا و جذاب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hourly basis: مثال: Since then they've been in to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hourly earnings: مثال: Average hourly earnings are e ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

angst: ( در فلسفه اگزیستانسیالیسم ) ترس نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

angst: در فلسفه اگزیستانسیالیستی، اصطلاح a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loftier: بیشتر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

schwyzertutsch: schwyzertutsch schweizerdeutsch هر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

schweizerdeutsch: schwyzertutsch schweizerdeutsch هر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

schwarzschild sphere: ستاره شناسی کره ای که یک سیاهچاله ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

schwarzschild radius: شعاع شوارتزشیلد شعاعی است که بر طبق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

showdown: حل و فصل قطعی یک موضوع، اختلاف و غی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to burn something to the ground: to burn something to the ground raz ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raze something to the ground: to burn something to the ground raz ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mutine: 1. شورشی؛ طغیانگر، سرکش 2. شورش 3. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mutineer: شورشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pole spear: pole spear polespear hand spear gid ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

polespear: مراجعه به: pole spear

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hand spear: مراجعه به: pole spear

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gidgee: مراجعه به: pole spear

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hear tell: گفته شدن ( درباره ) ؛ یاد گرفتن ( ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

potter along: حرکت با انرژی یا جهت کم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

potter away: هدر دادن ( زمان )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nargeolet: توانایی، قدرت، شخصیت چشمگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toing and froing: حرکت به عقب و جلو بین دو یا چند مکا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mars quake: مریخ لرزه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dubbed: نامیدن لقب دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اومواموا: در ژوئیه 2019، اکثر ستاره شناسان به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oumuamua: مراجعه به: اومواموا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hub: مرکز کانون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evil for evil: بدی در برابر بدی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assailant: شخصی که به دیگری حمله می کند، چه به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fusogenicity: همجوشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on all accounts: در هر صورت تحت هر شرایطی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spray painting: مثال: His success has led to a rel ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cosmological argument: یکی از استدلالهایی که برای اثبات وج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علت مبقیه: sustaining cause

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sustaining cause: علت مبقیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرضیه ربایی: deductive

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hyperloop: هایپرلوپ، گونه جدیدی از ترابری تندر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

possible world: جهان ممکن به مجموعه گزاره های سازگا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

possible worlds: جهان ممکن به مجموعه گزاره های سازگا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the polls: the polls سیاست مکانی که مردم در جر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great filter: مراجعه به: فیلتر بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فیلتر بزرگ: مثال: The “Great Filter” theory po ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

positif: ( یک لغت فرانسوی ) مثبت سازنده م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

going out of existence: منحل شدن عدم تداوم فعالیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay the penalty: مراجعه به: pay the price

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

specialising: 1. مطالعه یا کار روی یک موضوع یا مه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

miscalculate: محاسبه یا قضاوت نادرست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

excop: ex cop excop پلیس سابق excop Exci ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ex cop: ex cop excop پلیس سابق excop Exci ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seize: 1. به سرعت گرفتن 2. چنگ زدن 3. درک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seise: مراجعه به: seize

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

amidase: علم شیمی آنزیمی که به عنوان یک کاتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capitol: the ancient temple of Jupiter at Ro ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waiting on weather: waiting on weather WOW مخفف ( مهند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knock one's socks off: دوستانه و غیر رسمی مبهوت کردن یا به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knock one's socks off: دوستانه و غیر رسمی مبهوت کردن یا به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

w boson: فیزیک نوعی ذره بنیادی که دارای بار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running out: 1. مستهلک شدن 2. خاتمه دادن. منقضی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run out on someone: run out on someone run out on somet ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run out on something: run out on someone run out on somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

run out the clock: مثال: They held the ball the rest o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

censurable: محکوم کردن یا سرزنش کردن قابل سرزنش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fierce: 1. تهدیدآمیز وحشی، وحشی یا خصمانه 2 ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fightback: مراجعه به: fight back

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

widely circulated: زیاد دست به دست شده شناخته شده برای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

organization for the mobilization of the oppressed: سازمان بسیج مستضعفین organization f ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سازمان بسیج مستضعفین: سازمان بسیج مستضعفین organization f ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mine fields: میدان مین mine field minefield 1. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

artillery fire: آتش توپخانه آتش توپخانه - آتش ارسال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trade guild: مثال: They have established branch ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical faculties: مرکز پزشکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut a wide swath: ایجاد یک نمایش متظاهر یا تأثیر نیرو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stayaway: 1. آفریقای جنوبی اعتصاب غیر خشونت آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puisne: 1. قانون جوان تر؛ در رتبه پایین تر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

simulation theory: نظریه شبیه سازی نظریه ای است با این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feed voraciously: غذا خوردن حریصانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steeped in: عمیقا آغشته به سرشار از غرق در

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steeped in: عمیقا آغشته به سرشار از غرق در

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pony tail: مراجعه به: ponytail

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the consulate: دولت کنسولی فرانسه از 1799 تا 1804

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the west bank: مراجعه به: west bank

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

violently ill: به شدت ناخوش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشمگینانه: با عصبانیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reparations: مبالغی که پس از جنگ توسط کشور شکست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive to: مجبور کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

google drive: گوگل درایو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mail fraud: مثال: The new indictment drops two ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mail merge: محاسبه یک روش پردازش کلمه که به شما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mail merging: محاسبه یک مرکز نرم افزاری که می توا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mail order firm: شرکتی که کالاها را از طریق پست می ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mail orders: مثال: The increase in online sales ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mail out: 1. عمل یا نمونه ای از ارسال مقداری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mailout: مراجعه به: mail out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

silvery: براق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tidal locking: قفل کشندی قفل کشندی ( به انگلیسی: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exert: اجرا کردن بکار بردن اعمال کردن بک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mars sized: مثال: Computer models of a giant im ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proto earth: مثال: Thus, the results from StarP ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blaze away: با حرارت صحبت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blaze a way: پیشگام بودن، تعیین جهت یا مسیر و غی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blazing fire: مثال: There are sofas and a blazing ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blazing heat: مثال: They covered hundreds of tho ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blazing speed: مثال: The orchestra, too, has a dif ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blazing star: مثال: It is as though we were a bla ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leaf tobacco: تنباکو به شکل برگ برگ تنباکو به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outstanding: برتر عالی متمایز برجسته قابل توجه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to eat humble pie: مثال: He entirely was, and now they ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boastless: بدون لاف زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kitchen appliance: تجهیزات آشپزخانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

garner attention: جلب توجه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

require of: انتظار یا درخواست از کسی برای دادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

required of: انتظار یا درخواست از کسی برای دادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take one's cue from: اگر شما take your cue from someone ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take one's ease: آرامش و راحت بودن مثال: Come and t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنش ترسناک از راه دور: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنش شبح وار از راه دور: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اقدام ترسناک از راه دور: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اقدام شبح وار از راه دور: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spooky action at a distance: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنش ترسناک: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنش شبح وار: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اقدام ترسناک: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اقدام شبح وار: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spooky action: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شبح وار: spooky شبح وار ترسناک spooky acti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conviction: 1. یک باور ثابت یا راسخ 2. عمل محکو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

funeral parlour: مکانی که مردگان را برای دفن یا سوزا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

funeral chapel: مثال: The service in the church or ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remote area: منطقه دورافتاده مناطق دور از دستر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remote area: منطقه دورافتاده مناطق دور از دستر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

family’s wishe: درخواست خانواده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bereaved mother: مادر غمدیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الحمد: حمد مخصوص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الحمدا: الحمدا مخفف: الحمدا. . . الحمد ل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الحمد لالله رب العالمین: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remains: بقایا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mahimahi: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

koryphe: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coryphaena hippurus: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dolphinfish: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی ماهی: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گالیت معمولی: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گالیت: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوریفانا هیپوروس: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دولفین ماهی: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوریف: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دورادو: ماهی ماهی گالیت معمولی کوریفانا هیپ ...

١ سال پیش

مدال‌های محسن قنبری