Figure - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clabbered: دلمه دلمه شده شیر ترشیده clabbered ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hairball: موی گلوله شده در شکم گربه also furb ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

innuendo: ۱ - در اصل وقتی یه جمله یا چیزی رو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alibi: بهانه excuse مدرک proof, evidence ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scholastic: آموزشی، پژوهشی، تحصیلی Educational ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the air: روی آنتن نبودن, پخش نشدن ( برنامه ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frugal: مقتصد، کسی که مقتصدانه و با حساب و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call out: Call out on • نکوهش/مؤاخذه/سرزنش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same goes back: شما هم همین طور! Same to you Like ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credential: ۱ - استوار نامه ۲ - معمولا بصورت جم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erudite: فاضل، دانا، اندیشمند، آموخته و فرهی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

horticulturist: متخصص علم باغبانی, an expert in th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

study buddy: A companion in studying or doing ho ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snuggle: خزیدن تو یه جای گرم نرم مثل بغل کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

froth: کف روی مایعی مثل چایی یا قهوه Very ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

froth: کف روی مایعی مثل چایی یا قهوه Very ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kermes: همان رنگ قرمز The red dye derived ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

low relief: نوعی هنر برجسته کاری که در آن طرح خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convention: ۱ - مجمع، نشست، همایش، گردهمایی، Me ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hobby farm: a smalle farm operated mainly for p ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the bad with the good: To accept both the negative and po ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cisgender: کسی که احساس خودش نسبت به جنسیت بدو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serendipity: اقبال شانس Serendipity is an unpla ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

innards: امعاء و احشاء بدن internal organs ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

innards: امعاء و احشاء بدن internal organs ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pheasant: قرقاول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pheasant: قرقاول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impending: پیش رو، فرا رو Forthcoming, upcomi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detractor: منتقد غیر منصف، منتقد مغرض کسی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike it rich: یک شبه پولدار شدن ، یهویی پولدار شد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

find fault in petty way: Fuss over details

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zit: جوش چرکین Pimple

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enigma: آدم مرموز a mysterious, puzzling, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bonesetter: شکسته بند a person who treats or s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

four poster: تخت خواب سایبان دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

router: مودم وای فای که امکان استفاده همزما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

colloquial: محاوره ای Informal, conversational ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

petroleum jelly: وازلین a mixture of mineral oils an ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

barge in: بی اجازه و سر زده وارد شدن To ente ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retch: بالا آوردن ، throw up literally me ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ward off: دفع کردن، پیش گیری کردن Prevent fr ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

silver tongue: کسی که در بیان دارای فصاحت و بلاغت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big ben: مشهورترین ساعت دنیا در لندن The mi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

magnetic person: کسی که کارزیزماتیک هست و مردم مجذوب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play it safe: بی گدار به آب نزدن، احتیاط کردن، ری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiasco: افتضاح یا فاجعه ای که آدما بار میار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiasco: افتضاح یا فاجعه ای که آدما بار میار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stilted: خشک و تصنعی، غیر طبیعی Unnatural S ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hooligan: ( بویژه در رویدادهای ورزشی ) شرور ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hoist: بالا بردن اجسام سنگین ( با کمک طناب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unceremonious: بدون تشریفات , ساده، بی تکلف با بی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paling: نرده، پرچین Picket fence Pointed ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond the pale: دور از ادب و نزاکت Outside the bou ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cardinal: از القاب کلیسا نوعی پرنده آواز خوان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prudent: مدبر، دوراندیش، عاقل , محتاط، کسی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

farsighted: ۱ - مشکل بینایی دور بینی ۲ - آینده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nicety: اصول و قواعد ادب کیفیت یا حالت خوب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nicety: اصول و قواعد ادب کیفیت یا حالت خوب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ripe old age: خیلی پیر ( مخصوصا وقتی در شرایط جسم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hop off: ۱ - پیاده شدن، پایین اومدن ( مثلا ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hop off: ۱ - پیاده شدن، پایین اومدن ( مثلا ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saw log: خر و پف کردن Also , to saw wood T ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hairy teeth: دندان های جرم گرفته کثیف

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well whisher: کسی که همیشه موفقیت و خوشحالی دیگرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

providence: تقدیر و مشیت الهی Fate , destiny, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corny: Mushy Cheesy Tacky Cloying Kitsch ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busker: هنرمند ( خواننده، نوازنده، هنرپیشه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apparatus: تجهیزات، ساز و کار، دم و دستگاه Eq ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chime in: وارد صحبت/بحث دیگران شدن و نظر خود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chime in: وارد صحبت/بحث دیگران شدن و نظر خود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

huff and puff: نفس نفس زدن، به سختی نفس کشیدن he ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emblem: نماد، سمبل An emblem in the cultur ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affinity: تمایل, کشش یا علاقه طبیعی A natura ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snope: Fact checking checking the validit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insinuate: تلویحا اشاره کردن به طور ضمنی اشار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liminal: آستانه ای، در مرز in threshold or b ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

backmasking: معکوس سازی یا برگردان آهنگ یا موسیق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reverse music: Backmasking

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kudos to you: باریکلا!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heads up: هشداری که از قبل داده می شود We go ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enrapture: مجذوب شدن، پر از شور و شعف شدن To ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pour cold water: دلسرد کردن To discourage

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip flop: دمپایی انگشتی تغیرر ناکهانی در مسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

budgeting: اختصاص دادن بودجه، بودجه بندی Budge ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tide pods: تاید لباسشویی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive through: برای انجام کار یا گرفتن خدمات نیازی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slather: ( کره, کرم، لوسیون و . . ) را به مق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

staple: قوت عمده مردم یک منطقه یا کشور a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cash in chips: ۱ - مردن To die ۲ - رابطه را به هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loco: Crazy

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swaddle: قنداق کردن To wrap infants up gent ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

age old: کهن، قدیمی، باستانی، دیرین Ancient ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

age old: کهن، قدیمی، باستانی، دیرین Ancient ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the ground: در واقع، در واقعیت، در عمل، عملا، د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one's folks: اعضای خانواده بویژه پدر و مادر One ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

herringbone: طرحی روی پارچه که از شکل اسکلت نوعی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

herringbone: طرحی روی پارچه که از شکل اسکلت نوعی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nose stud: پیرسینگ بینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parquet: پارکت، کف پوش چوبی A patterned flo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bone tired: Bone weary Fatigued Exhausted

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bone weary: Bone tired Fatigued Extremely tir ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all out: با تمام قوا، با همه توان, تمام عیار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wasted: ۱ - مست Extremely drunk or intoxica ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

true to form: Also: true to type طبق معمول، طبق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at a clip: ۱ - یه جا، مداوم، بدون/بی وقفه ، پش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn heads: توجه دیگران را به شدت جلب کردن، To ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn heads: توجه دیگران را به شدت جلب کردن، To ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become sensation: سر زبانها افتادن، خیلی معروف شدن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honky tonk: 1 - a noisy, cheap, disreputable ba ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall by the wayside: بلا استفاده شدن کاربرد خود را از دس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uptight: ۱ - کسی که زندگی رو خیلی سخت گرفته ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get rolling: ۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get rolling: ۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leavings: ته مانده، باقیمانده Leftover, resi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is to say: - یعنی - به عبارتی - To put it an ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbecoming: - ( رفتار ) زشت، ناشایست، زننده، رف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binky: پستونک Pacifier ( Binky ( us ( Du ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

binky: پستونک Pacifier ( Binky ( us ( Du ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

state of the art: بروز، مدرن The state - of - the ar ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outstay one's welcome: بیش از حد در خانه میزبان ماندن و از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outstay one's welcome: بیش از حد در خانه میزبان ماندن و از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pop along: برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scram: برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snooty: از دماغ فیل افتاده، پر فیس و افاده، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stuck up: از دماغ فیل افتاده، پر فیس و افاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck up: از دماغ فیل افتاده، پر فیس و افاده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy clapper: مسیحی بسیار مذهبی بویژه کسی که مجدد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crop up: ظاهر شدن ( بویژه بصورت ناگهانی ) ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fava bean: باقالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overpowering: فوق العاده قوی، در مورد بو ( بسیار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extrapolate: تعمیم دادن استنتاج کردن پیش بینی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mint: ۱ - تولید کردن، درست کردن make, pro ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lodestone: ۱ - شخص یا چیزی که در کانون توجه قر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exhaustiveness: جامع نگری Exhaustiveness and thorou ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forager: کسی یا حیوانی که در جستجوی آذوقه اس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the way: ۱ - پرت، دور، کم رفت و آمد ۲ - ( ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burgeon: شروع به رشد و شکوفایی کردن Begin t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go to: اولین گزینه ( برای انتخاب از بین سا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viability: ۱ - بقا، قابلیت بقا، امکان بقا، توا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jello: ژله ای که بعنوان دسر سرو می شود A ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get cracking: ۱ ) بجنب! راه بیفت! ۲ ) دست بکار شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hairdo: آرایش مو، مدل مو The style of cutt ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

black tie event: مراسم، مهمانی یا جشن بسیار رسمی A ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coif: short for coiffure آرایش یا مدل مو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impeccant: ۱ - مبری از خطا یا گناه، معصوم، بی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

risible: خنده دار، Comic, comical, funny, l ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of yore: Long ago گذشته های دور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

levity: ۱ - شوخ طبعی ( با بار مثبت ) someth ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

master class: ۱ - کلاس پیشرفته که توسط استاد برجس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break out in a cold sweat: عصبی یا نگران شدن، ترسیدن To become ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood draw: خون گیری برای آزمایش خون The proced ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

would that: ای کاش که. . To express a strong w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weasel out: ۱ - ( با زرنگی ) در رفتن ، طفره رفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of whack: نامیزان ناجور ناهماهنگ نامتعادل در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best: فعل: غلبه کردن، چیره شدن، مستولی ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incumbent: بر عهده کسی بودن، مسئولیت چیزی را ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the drop of a hat: خیلی راحت ( و بدون دلیل قانع کننده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nexus: ارتباط، پیوند Link Connection Ca ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beacon: ۱ - چراغ فانوس دریایی The bright ro ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brainchild: محصول فکری، نتیجه اندیشه و تفکر یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constitution: ۱ - قانون اساسی، اساسنامه، نظام نام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aggregate: ۱ - مجموعه یا توده ای متشکل از اجزا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enclosure: محفظه اتاقک حصار فضای بسته فضای محص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step up: پا پیش گذاشتن پیشقدم شدن Take actio ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang by a thread: در معرض نابودی، فروپاشی یا مرگ قرار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the lam: Also; on the run To be on the lam ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precedent: To set a precedent الگویی برای اتف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haste makes waste: همون معادل ضرب المثل فارسی : عجله ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watchdog: دیده بان، ناظر، مدافع Gaurdian Def ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a sense: تا حدی، تا حدودی از یه جهت ، از جه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mug up: فشرده درس خواندن/ مطالعه کردن Brit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mug up: فشرده درس خواندن/ مطالعه کردن Brit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put in a good word for: تعریف و تمجید کسی را برای دیگری کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat all odds: شانس آوردن بر خلاف انتظارها ظاهر شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by extension: و به تبع آن consequently بنابراین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move along: ۱ - متفرق کردن To officially order ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in full swing: در اوجِ به شدت با تمام قوا My cla ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rehearsal: تمرین قبل از اجرا ( نمایش، سخنرانی، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a dig at: تحقیر کردن، مسخره کردن، انتقاد کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one of a kind: استثنایی در نوع خود بی نظیر تک من ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ill thought out: بدون برنامه ریزی کافی و دقیق بدون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jolt: یهویی تکان خوردن to shake or move ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhilarating: فرح بخش، نشاط آور، شادی آور Someth ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steel: خود را برای تحمل سختی ها و مشکلات ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dope: ۱ - با حال Cool, very good • Your n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

based: :Slang اصیل Being yourself and not ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trinket: اشیا زینتی و جواهرات بدل ارزان قیمت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trinket: اشیا زینتی و جواهرات بدل ارزان قیمت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stagy: غیر طبیعی، ساختگی، تصنعی، نمایشی ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trenchant: فصیح، بلیغ، نافذ، روشن، بارز Articu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onus: مسئولیت، تعهد، وظیفه، بار Obligati ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emanation: تجلی، ظهور، نمود، • The universe ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard truth: حقیقت تلخ؟!! حقیقتی که اعتراف بهش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play up: ۱ - موضوعی را عَلَم کردن و روی آن م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bare knuckled boxing: Boxing without wearing gloves

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

predilection: تمایل زیاد، کشش، علاقه وافر, Pench ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predilection: تمایل زیاد، کشش، علاقه وافر, Pench ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive wedge between: رابطه نزدیک/خوب بین افراد را بهم زد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pressing: مبرم، اورژانسی : pressing need عدید ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get your hopes up: خیلی خوش بین نباش، خیلی امیدوار نبا ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های Figure