Figure - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

individuality: ۱ ) ویژگی یا حالت داشتن یک هویت مست ...

جدید ٢٢ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bias: کشش/تمایل/گرایش ناآگاهانه ی غالباً ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the scoop: To get information that interests o ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear and tear: استهلاک/ صدمه / فرسودگی ناشی از است ...

٣ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stutter: لکنت زبان To speak or say somethin ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fixer upper: خانه کلنگی A house in need of repa ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convulse: به هم ریختن، متشنج کردن تشنج کردن a ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tribunal: محکمه قضایی، دیوان محاکمه، دیوان قض ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of touch: تو باغ نبودن

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claimant: مدعی، شاکی، خواهان A person who ma ...

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruse: فریب حیله نیرنگ حقه

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn heads: توجه دیگران را به شدت جلب کردن، To ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk a tightrope: Also: tread a tightrope • گذر از ش ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bereavement: فقدان ناشی از مرگ نزدیکان سوگواری/ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood and treasure: جان و مال The cost in blood and tr ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

devious: آب زیر کاه، مکار، دغل باز، حیله گر ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sinking feeling: یه حس بد حس نا امیدی یه حس دلهره ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flair: ۱ - استعداد غریزی خاص برای انجام کا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a dent: کاستن، کم کردن، تاثیر قابل ملاحظه ا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrangle: جر و بحث پر سر و صدا بحث و جدل جا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yikes: ای وای! A term to express shock or ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vantage point: دیدگاه نقطه نظر شخصی نظر منظر Pe ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chime in: وارد صحبت/بحث دیگران شدن و نظر خود ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call to mind: به خاطر آوردن به یاد چیزی افتادن/ان ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scoot: ۱ - به سرعت رفتن یا ترک کردن To go ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clout: ۱ - نفوذ و قدرت بویژه در حوزه سیاست ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grist: غله ای ( جو، گندم ) که آسیاب می شود ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vehement: قاطع سفت و سخت محکم تند شدید آت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rung: ۱ - پله نردیان step of a ladder ۲ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shrapnel: ترکش Sharp and small shards of me ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gab: گپ زدن اختلاط کردن فک زدن هی حرف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

north of: بیش از More than Greater than Upwo ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upwards of: بیش از More than Greater than Nort ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wisecrack: جواب هوشمندانه اما تندو کنایه دار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dibs: Very informal and kids slang مال ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlandish: Very strange Very unusual Very une ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unhinged: قاطی کرده، بالا خونه رو داده اجاره ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boil: جوش دردناک چرکین به ترکی: چیبان

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

false friend: دو لغت عین هم در دو زبان مختلف با م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

airfare: هزینه سفر با هواپیما The fare for/ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

savvy: 1 - خردمند، داننده، دانا، فهیم، دار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jostle: ۱ - با هل دادن و تنه زدن راه خود را ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snob: - خودنما، ظاهر پرست، ظاهر بین، فخر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trailblazer: پیشگام پیش قراول طلایه دار پیشرو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat it: برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go a ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chattering: صدای ناشی از به هم خوردن سریع دو شی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lover's spat: بگو مگوی زن و شوهری a minor squabbl ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bells and whistles: Thumbs up @ Sebastian بهترین معنی ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unflappable: خویشتندار، خونسرد، آرام، خوددار، مس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fava bean: باقالی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scheming: دساس، حیله گر، مکار someone who is ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rinse and repeat: و الی ماشالا و تکرار و تکرار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

afflict: گرفتار کردن دچار کردن درگیر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infirm: ۱ - ( معمولا در مورد افراد سالمند ) ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

languish: در رنج و سختی بودن مهجور ماندن To ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrap: دور ریز غذا که البته متفاوت از باقی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard truth: حقیقت تلخ؟!! حقیقتی که اعتراف بهش ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's no denying that: شکی درش نیست.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the cards: ممکن محتمل Possible

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tattered: تکه پاره، پاره پوره، کهنه، مندرس s ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entail: مستلزم بودن ، necessitate ?What do ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cop out: بهانه، عذر تراشی، سرباز زدن, شانه خ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut corners: سرسری و گذرا انجام دادن باشدان سُو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so and so: فلانی یارو So - and - so is an id ...

٢ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

The girl sounds so familiar to me. ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eggcorn: Spoken misunderstandings اشتباهی ز ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harried: به ستوه آمده harassed someone who ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big shot: ۱ - صاحب نفوذ، کله گنده ۲ - کسی که ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there is a catch: یه مشکلی/ گیری تو کاره. a drawback ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haversack: کوله پشتی که سربازان برای حمل وسایل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brick and mortar: فروشگاه ها / بیزینس ها/ شرکت های سن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concoct: - ساخته پرداخته کردن، از پیش خود سا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much of a something: To not be very good at something ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

streamline: ۱ - طراحی آئرو دینامیکی وسیله ای بر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel for: با دست در تاریکی دنبال چیزی گشتن، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go easy: همشو نخور همه رو تموم نکن همشو اس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smudge: ۱ - لکه، آلودگی که روی سطح چیزی مال ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thankless: ۱ - بی اجر و پاداش, بی فایده، عبث، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grift: کلاهبرداری، دله دزدی، سر کسی شیره م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drift off to sleep: آرارم آرام به خواب رفتن Prits: Sor ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foundry: کارخانه یا کارگاه ذوب آهن A worksh ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch on: To discuss/mention a topic in passi ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monetize: پول درآوردن To make money

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on end: متوالی ، بی وقفه، پی در پی، پشت سر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

block party: جشن خیابانی که توسط اهالی یک محل بر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

play up: ۱ - موضوعی را عَلَم کردن و روی آن م ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

staple: قوت عمده مردم یک منطقه یا کشور a ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell on: خبرچینی از کسی به مقامات بالاتر . ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recap: مرور اهم مطالب پیشتر گفته شده

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unravel: • مشکلی را حل کردن، undo, solve • ...

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dog eared: گوشه تا شده کتاب که معمولا یا به من ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip out: از کوره در رفتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surreal: بسیار غیر معمول و عجیب Bizzar Wierd ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut short: قبل از موعد مقرر خاتمه دادن ، نیمه ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plausible: قانع کننده، معقول، قابل توجیه، منطق ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eponym: • The act of naming after • An epo ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stumbling block: مانع، سد، Hindrance Snag Hiccup ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

windfall: 1 - میوه پای درختی an apple or oth ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

red eye flight: پرواز شبانه که معمولا ارزان قیمت می ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pang: a sudden sharp feeling Pangs of reg ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promo: ویدئو تبلیغاتی مثلا برای معرفی کتاب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

transdermal: دارو و یا هر آنچه که از طریق پوست ج ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amenities: تسهیلات، امکانات رفاهی little thin ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exude: متصاعد کردن، ساتع کردن release in ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ward off: دفع کردن، پیش گیری کردن Prevent fr ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emblem: نماد، سمبل An emblem in the cultur ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vetting: گزینش After the initial interview ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

audacity: جسارت تهور بی باکی Audacity to ag ...

٣ ماه پیش

پاسخ به پرسشی که حداقل ١٠ رای دارد

-

بپرس

-

The girl sounds so familiar to me. ...

٤ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در رودربایستی قرار دادن: :Put someone on the spot If yo ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گورت رو گم کن: :take a hike A rude way of telling ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست روی دست گذاشتن: To do nothing about a problem or a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نارفیق: Fair weather friend

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کسی یا چیزی راحت بودن: Feel at home with somebody/ somethi ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هر گردی گردو نیست: all that glitters is not gold "The ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا تنور داغه بچسبون: Make hay while the sun shines gr ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

و الا بد میبینی: و الا بد میبینی! تو درد سر افتادن W ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترد و شکننده: Brittle

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهنش بوی شیر میده: Wet behind the ears

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در هاون کوفتن: Exercise in futility: Something tha ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محکم کاری: For good measure in addition to ot ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در مخمصه انداختن: : To paint or box oneself into a co ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خونش از خون ما رنگی تره: Fair haired boy , American Blue eye ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دقیقه نودی: Procrastinater A person who waits ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جان هم انداختن: : to pit against to cause someone ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مستاصل: Confounded Confused and frustrated ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبک سرانه: Flippant As in : flippant remarks

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لکه ننگ: Stain / Blot Figuratively, a blot ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soft spot: ( 1 If you have a soft spot for som ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسلحه کشیدن: :Brandish To wave something espevi ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raison d'�tre: A person's raision d'�tre is the mo ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خودت رو لوس نکن: Don't get cute with me

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلزده شدن: : ( over it ( expr no longer inter ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیروی محرکه: : impetus an impetus is some kind ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاحش: Glaring As in: a glaring mistake/e ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نونش تو روغنه: be rolling in dough: To be except ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جزوه: Handout

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جلوی خود را گرفتن: :hold back “ If you hold back you h ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برو سر اصل مطلب: :Cut to the chase To cut to the ch ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دفع کردن: Fend off Fend off / the deadly vir ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squidgy: soft and wet and changing shape eas ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رو اعصاب کسی بودن: :To get someone's goat get someone ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وفق دادن: Fit in with, confirm, comply with , ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to my dismay: در کمال تأسف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to my dismay: در کمال تأسف

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو و امثال تو: You and your ilk

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind boggling: حیرت آور، متحیر کننده، بهت آور، مبه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be had: سر کسی کلاه رفتن If you have been ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be had: سر کسی کلاه رفتن If you have been ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a bid to: در راستای، به منظور، جهت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سگرمه ها تو هم رفتن: : to sulk To miff to be silent and ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pint sized: کوچولو، فسقلی ، ریزه میزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

headlong: بی درنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرح بخش: Exhilarating making one feel very ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bucking the trend: بر خلاف روند جاری عمل کردن: 1. goi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bucking the trend: بر خلاف روند جاری عمل کردن: 1. goi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fracas: قیل و قال، داد و بیداد،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hell bent: کمر همت بسته، مصر، مصمم، جدی ( با o ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rip through: در نوردیدن، به سرعت تخریب کردن to ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip through: در نوردیدن، به سرعت تخریب کردن to ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brevity: گزیده گویی : Shortness and concise ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insidious: حیله گر، موذی ، زیر جلی ، ناپیدا ام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جانب احتیاط را رها کردن: drop/lower/let down your guard ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرکشیدن: Guzzle something down guzzle somet ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شدیداللحن: Blistering

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مثل اب خوردن: Cakewalk, as easy as pie, a piece o ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گربه را دم حجله کشتن: Nip something in the bud, ( در نطفه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like never before: به شکل بی سابقه ای in a way that h ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like never before: به شکل بی سابقه ای in a way that h ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pelt: repeatedly hurl ( something ) at so ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quaint: Quaint means strange and unusual in ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کاسه ای زیر نیم کاسه است: I smell a rat.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chip in: When a number of people chip in, ea ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in that: بر همین اساس، از این رو Because, i ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insolent: پر رو ، گستاخ Someone who's insole ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gross out: حال کسی رو بهم زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باز هم: :yet again one more time after the ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mollycoddled: نازک نارنجی، لوس، دیمه توشر ( ترکی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها: There's no smoke without fire or th ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to look good on someone: look good on ( someone ) , or that' ...

٤ ماه پیش

مدال‌های Figure