Figure - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call the shots: ( اینجا ) من دستور میدم!! - مسئول ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on cue: همان لحظه سر بزنگاه سر موقع درست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knack: - قریحه ذاتی a natural talent - ذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plaintive: اندوهناک محزون غم انگیز Desperate ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dearth: A dearth of کمبود Lack Shortage S ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dearth: A dearth of کمبود Lack Shortage S ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shit hit the fan: وخیم تر/بدتر شدن اوضاع A messy an ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wait around: منتظر شدن ( انتظاری که قدری طولانی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wait around: منتظر شدن ( انتظاری که قدری طولانی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free rider: کسی که بدون پرداخت هیچ هزینه ای از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

politico: Informal and derogatory Politicia ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consolation prize: جایزه ای که به نفرات غیر از اول تا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frill: - موارد یا اجزاء غیر ضروری - حاشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pinniped: باله پایان که گروه وسیعی از جانوران ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haul out: ۱ - بیرون کشیدن, به بیرون هل دادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bask: ۱ - حمام آفتاب گرفتن، از گرمای چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offhand: ۱ - همینطوری - بدون برنامه یا تفک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lanky: لندوک دارز بدقواره به شکل خیلی زشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epitomise: نمونه بارز و عینی a perfect example ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jell: ۱ - ( ماده ) ژله ای شدن ۲ - ( ایده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a question of: It's a matter of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lull: معمولا بار معنایی منفی دارد: - ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hawk: ۱ - قوش، باز ، پرنده شکاری A bird o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخطی ناپذیر: Ironclad Inviolable

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ironclad: محکم خدشه ناپذیر تغییر ناپذیر سف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ironclad: محکم خدشه ناپذیر تغییر ناپذیر سف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scuttle: ۱ - با گامهای کوچک تند دویدن ۲ - ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the wing: در مورد پرندگان: در حین پرواز: In ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blackout: ۱ - فراموشی موقتی یا منگی ناشی از م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit right in the feels: بسیار احساساتی شدن منقلب شدن To b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morass: ۱ - معضل - مخمصه - گرفتاری - شرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn on: روشن شدن ( مسئله ای )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncut: ۱ - کوتاه نشده: مثلا مو یا علف uncu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

befoul: آلوده کردن کثیف کردن To make dirty ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impede: مانع رشد و پیشرفت شدن سد راه شدن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defile: - ناپاک کردن، طهارت چیزی را از بین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plumb: ۱ - ارزیابی کردن عمق/ کنه/بحر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warped: ۱ - نامتعارف و ناخوشایند نامعقول غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equanimity: - خونسردی و آرامش بویژه در شرایط دش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loiter: عاطل و باطل گشتن Hang around To ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ontology: فلسفه شناخت وجود فلسفه شناخت هستی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ontology: فلسفه شناخت وجود فلسفه شناخت هستی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disenfranchised: محروم از حق رای دادن Deprived of t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am game: In agreement with a plan: من پایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tall order: امری خطیر، کار شاق، کاری بس دشوار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scarecrow: مترسک Strawman

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fortitude: شکیبایی و بردباری در برابر مصائب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peccadillo: لغزش اشتباه کوچیک گناه نه چندان ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chuck: ۱ - پرت کردن toss, throw, flinge ۲ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the mercy of: تحت سلطه یِ تحت نفوذ وقدرتِ تحت کنت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

autophagy: فرآیند خود خواری در بافتها که هنگام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constituted: ۱ - متشکل از Is made of ۲ - ریشه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go overboard: - افراط/زیاده روی کردن - شورش رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay the piper: تاوان اشتباه خود را پس دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parti colored: رنگارنگ متشکل از دو یا چند رنگ Pie ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay through the nose: هزینه هنگفتی پرداختن مغبون شدن Be ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seminal: ۱ - تاثیر گذار جریان ساز کتاب/اثر ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pet cause: فعالیت که کسی علاقه شخصی وافری به ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ill matched: بی تناسب، نا متناسب ، ناهمگون Ill ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riveting: جذاب گیرا خیره کننده مسحور کننده F ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lift a finger: معمولا به شکل منفی : دست به سیاه و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the right: معمولا در بحث و مجادله ها: قانونا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tepid: ۱ - ولرم Lukewarm Slightly/modera ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tepid: ۱ - ولرم Lukewarm Slightly/modera ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stipulate: قید کردن معین کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rabble rouser: فتنه گر آشوبگر تحریک کننده عوام ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rabble rouser: فتنه گر آشوبگر تحریک کننده عوام ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fleece the flock: سرکیسه کردن ( بویژه افراد ساده لوح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

petulance: بدخلقی بویژه بچه گانه زودرنجی بی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discreet: ۱ - محتاط، با ملاحظه در گفتار و کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

object lesson: - نمونه عینی و عملی و بارز یک اصل ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

object lesson: - نمونه عینی و عملی و بارز یک اصل ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat up on: ۱ - با مشت و لگد کتک زدن و آسیب فیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat up on: ۱ - با مشت و لگد کتک زدن و آسیب فیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sass: :Sass back - با پررویی و گستاخی حا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absolve: مبرا از گناه کردن بی گناه دانستن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

verbatim: - کلمه به کلمه - عینا - Word by ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall on deaf ears: - گوش شنوایی برای شنیدن نبودن ( ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ulterior: پنهان، زیر جلدی hidden , concealed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ulterior: پنهان، زیر جلدی hidden , concealed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut down on: کاستن reduce کمتر خوردن و آشامیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rile: ۱ - رنجاندن، آزردن ( کم ) Annoy, b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epilogue: - بخش /فصل/ قسمت آخر کتاب که در مور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concur: هم نظر بودن هم عقیده بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump into the fray: ۱ - وارد رقابت شدن ۲ - وارد معرکه/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streamline: ۱ - طراحی آئرو دینامیکی وسیله ای بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grovel: Lick the dust Implore لابه کردن ال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grovel: Lick the dust Implore لابه کردن ال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expound: شرح دادن set forth, describe با جز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

relapse: Also : laps عود The return of sym ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relapse: Also : laps عود The return of sym ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

counterpart: شخص یا چیزی که دقیقا همان جایگاه یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one at hello: To fall in love with someone once h ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the sidelines: To stay on the sidelines در حاشیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decisive: ۱ - سرنوشت ساز Determining حیاتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waffle: ۱ - خیلی حرف زدن و پرت و پلا گفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call of duty: ندای درون که فرد را وادار به عمل می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on pedestal: بسیار تحسین کردن جایگاه والایی در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorority: The opposite of fraternity sorori ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dandy: ژیگول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lick the dust: به خاک افتادن و خوار و زبون شدن در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fox guarding the hen house: Fox guarding the hen house گله را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

islet: ۱ - A very small island ۲ - جزایر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncharted: Unknown Untraveled Undiscovered U ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moving the goalpost: Idiom :In a dispute or competition ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pin down: ۱ - سوال و پیچ کردن؟ کسی را وادار ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh in: ۱ - اظهار نظر کردن، وارد بحث شدن G ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pipe dream: A pie in the sky - An unrealisti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the latest: نهایتا، حداکثر، - No later than ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش رقصی: Flattery

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pander: ۱ - To suck up to - با چرب زبانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of touch: تو باغ نبودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

negotiate: 1 - مذاکره کردن to discuss somethin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all is said and done: Eventually Finally

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yarn: چاخان داستان پردازی داستان سرایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long involved story: - شرح مفصل اتفاقات و وقایع با جزئیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catacomb: دخمه سردابه گورستان قدیمی زیرزمینی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the hood: In the neighborhood In the local c ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disservice: صدمه, آسیب, زیان کم لطفی ؟؟؟ بی مه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disservice: صدمه, آسیب, زیان کم لطفی ؟؟؟ بی مه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cadet: دانشجوی افسری A young military tra ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cadet: دانشجوی افسری A young military tra ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trudge: به زحمت و به آرامی راه رفتن ناشی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drenched: خیسِ ( عرق )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arena: استادیوم سرپوشیده ( برای ورزش هایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exorcise: نیروهای خبیث و شیطانی را دفع کردن T ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ashen: رنگ پریده Pale, washed out and col ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ashen: رنگ پریده Pale, washed out and col ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be moved by: متاثر شدن To be affected/influenc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

billow: Billow of fire زبانه آتش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mash up: Mash - up بویژه در موسیقی: اثر خل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spruce up: دستی سر و روی چیزی کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agile: فرز جابک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wash over: ۱ - فرا گرفتن آکنده شدن لبریز شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

open sesame: راهگشا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all but: Almost

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recap: مرور اهم مطالب پیشتر گفته شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shun: پرهیز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not least: Especially Particularly In partic ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alter ego: بعد دیگری از شخصیت انسان که پنهان ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

down and out: بی خانمان آس و پاس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tonic: تقویت کننده معجون تقویت کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so forth: و مانند اینها و از این قبیل و غیره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw out one's back: کمر درد گرفتن به کمر آسیب رساندن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up and coming: Promising Tomorrow's stars Emergi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short list: فهرست نهایی ( کسانی که متقاضی شغل ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parlay: قمار کردن مجدد پولی که از از شرط بن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parlay: قمار کردن مجدد پولی که از از شرط بن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wart: زگیل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get out while the getting is good: ترک کردن/کنار کشیدن/ رفتن/ تمومش کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enthralled: مجذوب مفتون شیفته میخکوب شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get canned: Get fired Get sacked Get the sack ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deathly: Very Utterly Resembling death T ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roll call: حضور غیاب I give a roll call each ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll call: حضور غیاب I give a roll call each ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drive to the wall: در مضیقه قرار دادن در تنگنا قرار د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acme: The acme of منتهایِ اوجِ نهایتِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watered down: رقیق شده ضعیف شده از نظر محتواو کا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hack to pieces: تکه تکه کردن، تکه پاره کردن ( با بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crapper: دستشویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snag: ۱ - نخ کش شدگی جوراب/ لباس a run ۲ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by the score: در مقادیر یا تعداد زیاد In large ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

valet: پیشکار پیشخدمت در هتل/ رستوران که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

space out: ۱ - پرت بودن حواس ۲ - منگ بودن در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earth to someone: فلانی. . با توأم! برای خطاب قرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lesser evil: گزینه بد ( بین بد و بدتر )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go against the grain: Also: run against the grain ۱ - بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

savory: ۱ - در آشپزی به غذای شور یا تند گفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

succor: مدد، یاری ، دستگیری، استعانت، مساعد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

warp and weft: Also: wrap and woof ۱ - تا رو پود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tell porkies: To lie

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grifter: دزد آفتابه دزد swindler Theif ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hospice: آسایشگاهی که در آن افراد مبتلا به ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tend: ۱ - تمایل به چیزی داشتن to be inclu ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make one's name: Also: make a name for oneself مشه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affiliation: تعلق وابستگی Religious affiliation ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walking on eggshells: خیلی احتیاط کردن تا مبادا با گفتن ح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stark naked: لختِ لخت, عریان Completely naked ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harvest moon: اولین ماه کامل در پائیز که بسیار پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harvest moon: اولین ماه کامل در پائیز که بسیار پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear on: سپری شدن زمان ( به ویژه به کندی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bravado: گنده گ*زی، شجاعت، تهور یا جسارت نما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

play at: تظاهر کردن Pretend جدی نبودن To ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

polemicist: جدال گرا A person with a strong o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

guest wing: قسمتی از خانه که برای اقامت مهمان د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pristine: عین روز اولش مثل روز اولش Amir ha ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make oneself at home: راحت باش غریبگی نکن خونه خودت بدون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the clock: ۱ - حین انجام وظیفه performing dut ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shack up: همخانه شدن با جنس مخالف و داشتن راب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناز و نعمت: In clover

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in clover: در رفاه در ناز و نعمت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pestle: Pestle and mortar دسته هاونگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pestle: Pestle and mortar دسته هاونگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vehicle: ۱ - وسیله نقلیه means of transporta ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soppy: Overly sentimental بیش از حد احس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pooh pooh: جدی نگرفتن بی اهمیت جلوه دادن • ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back into the swing: به روال قبل/سابق برگشتن To return ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forbidding: خوفناک Menacing

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adroitly: با مهارت با زیرکی با زبردستی ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep mum: چیزی نگفتن ، در مورد موضوعی سکوت اخ ...

١ سال پیش

مدال‌های Figure