فرهاد سليمان‌نژاد - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favourably: با حُسن نظر، با نظر مساعد، با نظر م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nagging: ناخوشایند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

litter: آلوده بودن/ساختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unquestioningly: بی چون وچرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

publication: اثر منتشرشده/به چاپ رسیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heroically: قهرمانانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

selectively: به صورت حساب شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diary entry: یادداشت روزانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diary entry: یادداشت روزانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leitmotif: بن مایه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

none too: نه چندان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

correspondingly: به همان اندازه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incertitude: سردرگم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perceived: محسوس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exchange of letters: مکاتبات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

excrescence: اظهارات نابهنجار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ethos: خلق و خو، روحیه، طبع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethos: خلق و خو، روحیه، طبع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fledgling: تازه تأسیس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fend off: خنثی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concision: نوشته ای موجز و بدون اطناب و زیاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concision: نوشته ای موجز و بدون اطناب و زیاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mores: شعائر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brutality: توحش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abundance: انبوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abundance: انبوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a rule: علی القاعده، اصولا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defensive: متزلزل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unfathomable: سنجش ناپذیر، غیرقابل فهم، مبهم، دور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contagion: آفت، عفونت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unceremoniously: بی هیچ ملاحظه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unambiguous: صریح، روشن، واضح، بی پرده، آشکار، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impair: از کار انداختن، تخریب کردن، متزلزل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self censorship: خودسانسوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

problematic: مشکل دار، مسئله مند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complicity: تبانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunning: حیرت آور، شگفت انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunning: شوکه کننده، برق آسا، میخکوب کنند، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perversely: سرسختانه، لجوجانه، با سرسختی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incontestable: بلامنازع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

invigoration: نیرو - قوت - توان - روح بخشیدن، جان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

specifically: به بیان دقیق تر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

entwinement: درهم تنیدگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

awry: بیراهه، کج راهه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awry: بیراهه، کج راهه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idle talk: یاوه گویی، یاوه سرایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brutish: درنده خو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brutish: درنده خو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncontested: بلامنازع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hallmark: مشخصه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

de legitimation: مشروعیت زدایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incommensurability: قیاس ناپذیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wholehearted: جانانه، از ته قلب، با صمیم دل، با د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wholehearted: جانانه، از ته قلب، با صمیم دل، با د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

permanently: روز به روز، با گذر زمان، با مرور زم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

furnish: به دست دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

passage: فراز ( یا قطعه ای از یک نوشته )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

disturbing: آزاردهنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbending: سرسخت، انعطاف ناپذیر، متعصب، لجوج، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marginalisation: طرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

professed: خودخوانده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sporadic: نامنسجم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bedfellow: یار غار، دوست بسیار نزدیک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

improbable: نامحتمل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

improbable: نامحتمل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

juxtaposition: قرینه پردازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

juxtaposition: قرینه پردازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nurturance: پرورش، تربیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nurturance: پرورش، تربیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barricade: حصار، محدوده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barricade: حصار، محدوده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sufficiently: آنگونه که باید و شاید، به قدر کفایت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sufficiently: آنگونه که باید و شاید، به قدر کفایت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncongenial: ناسازگار، ناموافق، ضد ( با چیزی یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evasive: دوپهلو، گنگ، مبهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evasive: دوپهلو، گنگ، مبهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interchangeably: به یک معنا، به طور مترادف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maximization: به حداکثر رساندن، گسترش هر چه بیشتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maximization: به حداکثر رساندن، گسترش هر چه بیشتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

minimization: به حداقل رساندن، دستیابی به کمترین، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minimization: به حداقل رساندن، دستیابی به کمترین، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsustainable: بی دوام، ناپایدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladder: مراحل، مراتب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unflinchingly: به طرز تزلزل ناپذیر، قاطعانه، محکم، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unflinchingly: به طرز تزلزل ناپذیر، قاطعانه، محکم، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self foundation: خودبنیادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unresolved: لاینحل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

belated: دیرهنگام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

belated: دیرهنگام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indoctrination: مغزشویی، شستشوی مغزی، تلقین فکری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conditioning: شرطی سازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upheaval: آشوب، بلوا، شورش، طغیان، اغتشاش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upheaval: آشوب، بلوا، شورش، طغیان، اغتشاش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

survive: مصون ماندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fallacy: مغالطه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fallacy: مغالطه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scheme: شاکله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aspiration: سودا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ensuing: رخ داده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in conflict: درگیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in conflict: درگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decisionism: تصمیم گرایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strident: بی پروا، لجوج، مصر، پرقیل وقال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strident: بی پروا، لجوج، مصر، پرقیل وقال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enterprise: عزم، اراده، شجاعت، تهور، بی باکی، ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self defeating: خودبرانداز، خودویرانگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

longer: درازمدت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fabrication: جعل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delirious: پرشور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incessant: [حمله ی] بی امان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incessant: [حمله ی] بی امان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight forword: سرراست، مستقیم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coldly: بی روح، سردمزاج، بی عاطفه، بی احساس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coldly: بی روح، سردمزاج، بی عاطفه، بی احساس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impoverished: بی مایه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pioneer: بنیان نهادن، [برای نخستین بار] پیش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

farfetched: مبالغه آمیز، اغراق آمیز، غیر قابل ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exploration: کاوش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exemplar: معیار، شاخص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anticlericalism: روحانیت ستیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbounded: لجام گسیخته، افسارگسیخته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seismic: [مجازا] زیر و رو کننده، بنیان برافک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seismic: بنیان فکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sing: نغمه سر دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

formalize: سامان مند کردن، مدون کردن، سر و سام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

formalize: سامان مند کردن، مدون کردن، سر و سام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

denouement: فرجام، عاقبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

denouement: فرجام، عاقبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peak: دوره ی اوج

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paving: هموار کردن. مثلا paving the way: هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paving: هموار کردن. مثلا paving the way: هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

short lived: ناپایدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short lived: ناپایدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imply: بر آمدن ( مثلا: As its title implie ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aphorism: گزین گویه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aphorism: گزین گویه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

celebrate: گرامی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uniformly: یکدست، بدون استثناء، سراسر، تماماً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uniformly: یکدست، بدون استثناء، سراسر، تماماً

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parody: هجو، هجویه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parody: هجو، هجویه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proceed: نشئت گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poignantly: پر سوز و گداز، به طرزی غمگنانه، اند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poignantly: پر سوز و گداز، به طرزی غمگنانه، اند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indissolubility: ماندگاری، ثبات، پایداری، جاودانگی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divided: چندپاره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

triadic: سه گانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

visible: محسوس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

desacralization: تقدس زدایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uplifting: تعالی بخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

darling: دلبستگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

progressively: رفته رفته، کم کم، روز به روز، گام ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unprepossessing: نامطبوع، ناخوشایند، عاری از جذابیت، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unprepossessing: نامطبوع، ناخوشایند، عاری از جذابیت، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

continuously: بی وقفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accommodate: در بر گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

substantiated: متجسم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mediatory: میانجی، رابط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluent: سخن ور، بلیغ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

calumnated: بدنام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jumble: آمیزه، مخلوط، آشفته بازار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jumble: آمیزه، مخلوط، آشفته بازار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pantheonization: تقدیس، تقدس بخشیدن، در زمره ی اولیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knot: ارتباط تنگاتنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knot: ارتباط تنگاتنگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

echoing: هم آواز، هم صدا، هم نوا، ( مجازا ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

echoing: هم آواز، هم صدا، هم نوا، ( مجازا ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unfavourably: به طور مغرضانه، متعصبانه، یکجانبه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

operatical: اپرایی، نمایشی، ( مجازی ) پرقیل و ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

complacently: گشاده دستانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constantly: بی وقفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatic: حزن انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imprudent: بی خردی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imprudent: بی خردی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colouring: رنگ و لعاب، جلوه، نقش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pronounced: رسا، گویا، بَیِن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pronounced: رسا، گویا، بَیِن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

apparent: مشهود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

possess: استاد/متبحر ( کاری ) بودن، در ( کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wretched: بی مایه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discernible: مشهود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self direction: خودگردانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self direction: خودگردانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

teeming: مالامال، انبوه، بسیار، سرشار، غرقه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overweening: بی حد و حصر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overweening: بی حد و حصر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self evidence: بداهت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

straitjacket: ( مجازا ) تنگنا، قید و بند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

humiliating: خفت بار، ذلالت بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

humiliating: خفت بار، ذلالت بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal: خوشایند بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puny: [انسان] حقیر، بی مقدار، بی مایه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

integrated: هماهنگ، منسجم، نظام یافته، یکپارچه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flavour: [مجازا] خصیصه، ویژگی، منش، طبع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flavour: [مجازا] خصیصه، ویژگی، منش، طبع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indissoluble: گسست ناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

procreation: زاد و ولد، تولید مثل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self interested: سودجو، منفعت طلب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unperceived: نامحسوس، نامشهود، ناملموس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feeble: بی رمق، بی بنیه

١ سال پیش

مدال‌های فرهاد سليمان‌نژاد