فرهاد سليمان‌نژاد - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feeble: بی رمق، بی بنیه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

degraded: نازل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philistinism: بی فرهنگی، نافرهیختگی، هنرنشناسی، ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

characteristic: سرشت نما

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inexhaustibly: به غایت، بی نهایت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prudential: سنجیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prudential: سنجیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calculating: محاسبه گر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personality: خصیصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

realization: تعین، تحقق، واقعیت یافتن، به عین در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

future directed: رو به آینده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

growth: پیشروی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root: root - and - branch : همه جانبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive: رانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weak: [انسان] سست عنصر، سست نهاد، ضعیف ال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

awe inspiring: با صلابت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awe inspiring: با صلابت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

extermination: تباهی، ویرانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mutual: [تباهی یا ویرانی] دو چندان، مضاعف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms: در چارچوب چیزی. مثلاً in rational t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erected: پابرجا، برجا، استوار، قدبرافراشته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twist: twist and turn : پیچ و تاب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capricious: بی قاعده، متغیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

capricious: بی قاعده، متغیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bind: to be ) bound to ) : محکوم به چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

duly: طبق انتظار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conjunction: in conjunction with : همزمان با، مق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piecemeal: گام به گام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piecemeal: گام به گام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

collectively: در مجموع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emporium: بازار مکاره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

advance: پیشبرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

efficiency: کارامدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

violent: تندخو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spread: دامنه گستر شدن، فراگیر شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spread: دامنه گستر شدن، فراگیر شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

continually: بی وقفه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stimulation: انگیختار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in particular: به طور اخص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lump: lump in with : چیزهایی / کسانی را د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cause: بلوا، آشوب، هرج ومرج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

providential: مشیت انگارانه، تقدیرباورانه، سرنوشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epochal: ( forming or characterizing an epoc ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

missing: غایب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

missing: غایب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

generative: بنیادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

generative: بنیادی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

powerlessness: عجز، ناتوانی، ضعف، انفعال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

powerlessness: عجز، ناتوانی، ضعف، انفعال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mete out: [پاداش] نصیب شدن / کردن، اعطا شدن / ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mete out: [پاداش] نصیب شدن / کردن، اعطا شدن / ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as such: از این جهت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salutary: عبرت آموز، پندآموز، آموزنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

salutary: عبرت آموز، پندآموز، آموزنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill considered: نسنجیده، حساب نشده، بی حساب وکتاب، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ill considered: نسنجیده، حساب نشده، بی حساب وکتاب، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

untouched: مصون، محفوظ، در امان، دست نخورد، بک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ascendant: غالب، مستولی، مسلط، چیره، فائق، برت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ascendant: غالب، مستولی، مسلط، چیره، فائق، برت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

populariser: رواج دهنده، گسترش دهنده، شایع کننده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brute: توحش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

witnessing: شاهد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recurring: متناوب، تکراری، مکرر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predictably: طبق انتظار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predictably: علی القاعده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nascent: نوشکفته، نوبنیاد، نوپا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nascent: نوشکفته، نوبنیاد، نوپا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unceasingly: بی وقفه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cripple: زمین گیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cripple: زمین گیر کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self intoxication: خودپرستی، خودشیفتگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voluptuousness: اغواگری، وسوسه انگیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enjoyment: کامجویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enjoyment: کامجویی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intoxicated: سرخوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intoxicated: سرخوش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prettify: بز ک کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

herald: منادی چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

herald: منادی چیزی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

primitivist: بدوی گرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adoption: مقبولیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

routinisation: متداول شدن، مقبولیت، رواج، تداول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pathology: آسیب، مرض، درد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pathology: آسیب، مرض، درد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

self discipline: خویشتن داری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deranged: مغشوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deranged: مغشوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manifestation: مظهر ( جمع: مظاهر )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

typescript: نسخه ی تایپ شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

labour under: دچار چیزی بودن، گرفتار چیزی بودن، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulator: حقه باز، نیرنگ باز، شیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discriminate: جبهه گرفتن بر ضد چیزی یا کسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

technocratic: فن سالار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

technocratic: فن سالار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

messianic: آخرالزمانی، موعودگرایانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

messianic: آخرالزمانی، موعودگرایانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplicity: تعدادی کثیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cluster: مجموعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cluster: مجموعه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uniformity: یکپارچگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uniformity: یکپارچگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

replicate: بدیل چیزی یا کسی بودن، نسخه ی ثانوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

replicate: بدیل چیزی یا کسی بودن، نسخه ی ثانوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick against: زیر پا گذاشتن، مخالفت کردن، اعتراض ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restrictionist: انحصارگرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

established: مستقر ( مثلا established institutio ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pursuit: هوادار افرطی، بنیادگرا، منزه طلب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manifestation: تجلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lock in: سخت درگیر کاری بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lock in: سخت درگیر کاری بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rogues’ gallery: جماعت اوباش، اراذل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unclouded: ( تحت الفظی ) بدون ابر، روشن، صاف، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unclouded: ( تحت الفظی ) بدون ابر، روشن، صاف، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

removal: از میان برداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self perfection: خودکمال بخشی، خودتعالی بخشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arise: قد علم کردن، قامت برافراشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epigone: نواله خور ( جمع: نواله خوران )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

single out: متمایز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

divination: تقدس، ربوبیت، الوهیت de - divinatio ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

de divination: تقدس زدایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scandal: عمل شرم آور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wrecking: ( صفت ) خرابکار، خرابکارانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satanist: شیطان پرست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

satanist: شیطان پرست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

megalomaniac: خودبزرگ بین، خودبرتربین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

megalomaniac: خودبزرگ بین، خودبرتربین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

indiscriminate: بی حساب وکتاب، بی برنامه، بی هدف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unencumbered: بی قیدوبند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

purposive: نیت مند، جهت دار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

purposive: هدفمند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spontaneously: خودجوش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forthcoming: بی پرده، صریح، رک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subtlely: رندانه، زیرکانه، نکته سنجانه، به صو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idiosyncratically: به طور غیرمتعارف، به طرز نامرسوم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filiation: هم تبار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oft quoted: سخنی یا کلامی یا نقلی که زیاد نقل م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oft quoted: سخنی یا کلامی یا نقلی که زیاد نقل م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stake: مشاجره، برخورد، رویارویی، درگیری، ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

programmatic: برنامه ریزی شده، طراحی شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

programmatic: برنامه ریزی شده، طراحی شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

revitalized: احیاشده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revitalized: احیاشده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contingent: قوا، لشگر، قشون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contingent: قوا، لشگر، قشون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

value: at face value : ارزش و اعتبار چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

livre a th�se: نظری یا تزی از پیش مسلم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

improvisational: فی البداهه، الله بختگی، باری به هرج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

improvisational: فی البداهه، الله بختگی، باری به هرج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

festschrift: ارج نامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shed: روشن کردن مطلبی یا امری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strain: جناح، جریان، شاخه، شعبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bastardization: نسخه ی بدلی یا تحریف شده ی هر چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bastardization: نسخه ی بدلی یا تحریف شده ی هر چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prudence: سنجیدگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broach: واشکافی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

canon: معیار سنجش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ad hominem: نقد یک متفکر بر مبنای زندگی شخصی اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ad hominem: نقد یک متفکر بر مبنای زندگی شخصی اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conceivably: به احتمال زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

offhanded: فی البداهه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rancorous: کین توزانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hue and cry: های و هوی، قیل و داد، داد و بیداد، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rebuttal: ردیه، تکذیبیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebuttal: ردیه، تکذیبیه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forefront: طلایه دار، بیرق دار، علمدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forefront: طلایه دار، بیرق دار، علمدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstance: جنبه، وجه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diabolical: سبوعانه، شرارت بار، پلید، وحشیانه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diabolical: سبوعانه، شرارت بار، پلید، وحشیانه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amalgam: دیگ درهم جوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

base line: معیار، مبنا، آغازین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whither: مثلا: ?After the collapse of the So ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arraignment: کیفرخواست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arraignment: کیفرخواست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ethereal: متعالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethereal: متعالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

master stroke: شگرد، ترفند، اقدام ردندانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

determination: نتیجه، تبعات، حاصل، عواقب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

allegiance: پایبندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allegiance: پایبندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exalted: متعالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

departure: رویگردانی، گسست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

telltale: افشاکننده، برملاکننده، گویا، بیانگر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voluntaristic: اراده باورانه، اراده گرایانه ( مربو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voluntaristic: اراده باورانه، اراده گرایانه ( مربو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

specificity: وجه مشخصه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shockingly: به طرز تکان دهنده ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shockingly: به طرز تکان دهنده ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supervene: ایجاد اختلال کردن، مختل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supervene: ایجاد اختلال کردن، مختل کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tartufferie: مقدس مأبی، زهدفروشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dossier: پرونده سازی کردن، پرونده ساختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unnameable: نام ناپذیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self formation: خودآفرینش گر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self affirmation: خودابرازگر، خوداظهارگر، ابراز وجود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self affirmation: خودابرازگر، خوداظهارگر، ابراز وجود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self deluded: متوهم، خودفریب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exteriority: صوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proximal: آغازین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plausibly: به طرز معقول، منطقی، موجه، درست، قا ...

١ سال پیش

مدال‌های فرهاد سليمان‌نژاد