پیشنهاد‌های فرحناز یوسفی (١٦٥)

بازدید
٤١١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در متون نثر قدیمی مثل عتبةالکتبة، به معنی اختلال و توهین نیز آمده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در متون منثور قدیمی مثل عتبةالکتبة، در جمله معنی هم رتبگی نیز دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ضرب المثل عربی است؛ در معنای نهایت تلاش که اندک است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرشته شده؛ از خمر. عتبةالکتبة، اخوانیات، نامه 32

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نکبت دیده و خواری کشیده ( عتبةالکتبة، اخوانیات، نامه 27 )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داری گشادنامه جان در دِهِ فلک/ گو دِه کیا که نُزلِ تو اینجا برافکند ( خاقانی ) 🔸فرمان سرگشاده جان در، دِه فلک به دست تست، بزرگ ده را بگو که نصیب و ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هر هفت کرده پردگی رز به مجلس آر/تا هفت پرده خرد ما برافکند ( خاقانی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

باران فروریزنده عتبةالکتبة؛ اخوانیات نامه 2

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برانگیزنده؛ محرک؛ موثر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف از جهتی بر دو نوع است :1 - حرف عله 2 - حرف صحه 🔸حرف عله سه بود ای طلبه / واو و یاءو الف منقلبه 🔸فعل از نظر حروف عله بر دو نوع است :1 - فعل مع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُشبَع مستطیل=طولانی و مفصل؛ عتبةالکتبة صفحه 189 نامه 3

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در همه حال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجموع کلمات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آرزوهای بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلبهٔ اِدبار=دار بدبختی، کنایه از دنیا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به جمله معنای عهده دار نیز دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دُهاة ؛ دُهات=زیرکان؛ هوشیاران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم عصران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پذیرش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ماهیانه، حقوقی که در ماه می گیرند. ( عتبةالکتبة )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رَبع سکون=سکونتگاه ( عتبةالکتبة )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به قچقارباشی فرود آمدند/نشستند و یکبار دم بر زدند. شاهنامه فردوسی 🔸دم بر زدند=استراحت کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخستین سبک شناسان ایران، شاعران دوره بازگشت ادبی هستند یا نخستین کسانی هستند که بدون اینکه خود بدانند به مطالعات سبک شناسی اشتغال ورزیدند؛ زیرا شاعرا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصول کلاسیسم محاکات سجایای عالی بشری، رعایت ایجاز و بلاغت، عقل گرایی است که در شعر دوره بازگشت هم به صورت پند و اندرز، سادگی و روشنی و فخامت زبان دید ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شبیه به دوره بازگشت ادبی شعر در ایران و یا نهضت کلاسیسم در غرب، در ادبیات عرب، حرکةالاحیا ( جنبش بازآفرینی ) است. در اوایل قرن بیستم شاعران از امثال ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظیر نهضت بازگشت که به یک اعتبار نگاهی دوباره به میراث کهن ادبی بود در ادبیات بسیاری از اقوام اتفاق افتاده است. در قرن 17 میلادی در غرب نهضت کلاسیسم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوره بازگشت در شعر: جنبش بازگشت در نیمه دوم قرن 12 یعنی از اواخر دوره افشاریه پدیدار شد و در عهد کریم خان توسعه یافت اما رواج واشاعه آن از زمان فتحعل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بر سر من مغفری کردن کُلَه وآن درگذشت/بگذرد بر طیلسانم نیز دور معجری. ( انوری ) 🔸اهالی بلخ بر سر انوری معجر ( روسری ) بستند و قصد جان او را داشتند؛ چ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار آب نافع اندر مشرب من آتشی است /شأن خاک ساکن اندر کلبه من صرصری ( باد سرد ) ؛ ( انوری، در مدح بلخ ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شعوبیه، عرب را از پست ترین اقوام می شمردند و با توسل به قرآن، فضیلت را فقط در تقوی می دانستند. جریان شعوبیه از دوره امویه تا اوایل عباسیان بازار گرمی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا ببینم قلزمی در قطره ای/ آفتابی درج اندر ذره ای ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸قلزمی=دریایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجعل الخضر لامری سببا/ ذالک او أمضی و أسری حقبا ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸حقبا=یک عمر، سال ها. 🔸موسی می گوید: �من خضر را مرشد یا سبب قرار می دهم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

می روم تا مجمع البحرین من/تا شوم مصحوب سلطان زَمَن ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچو داوودم نود نعجه مراست/ طَمْع در نعجه حریفم هم بجاست. ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸نعجه=بز 🔸اشاره به داستان داوود که نزاعی بین دو نفر در می گیرد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هرکه را دل پاک شد از اعتلال/ آن دعایش می رود تا ذوالجلال ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸اعتلال=بیماری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در قِباب حق شدند آن دَم همه/ در کدامین روضه رفتند آن رمه ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸قباب در اینجا=آسمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گفت مانا کاین امام ما ز درد/ بوالفضولانه مناجاتی بکرد ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸مانا در اینجا=گویی، انگار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فُجفُجی ( پِچ پِچی ) افتادشان با همدگر/ کاین فضولی کیست از ما ای پدر ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گل تیره یقین هم آب هست/ لیک ز آن آبت نشاید آب دست ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸آب دست=وضو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پناه شیر کم ناید کباب/ روبها تو سوی جیفه کم شتاب ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸جیفه در اینجا=مردار دنیا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روبها این دم حیلت را بهل/ وقف کن دل بر خداوندان دل ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هوای آنکه گویندت زهی ( احسنت، آفرین ) / بسته ای در گردن جانت زهی ( ریسمان، طناب ) . مثنوی، داستان دقوقی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گُوی و در چَهی ای قَلتَبان/دست وادار از سبال دیگران ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸قلتبان=بی غیرت🔸گُوی=گودالی 🔸سبال=سبیل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رو بگرداند به سوی دست چپ/ در تبار و خویش گویندش که خَپ ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا دادمت چون بیل و کلند/من ببخشیدم ز خود آن کی شدند. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گشت کشته تن ز شهوت ها و آز/ شد به بسم الله بسمل در نماز. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تن چو اسماعیل و جان همچون خلیل/کرد جان تکبیر بر جسم نبیل. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ای قصر دل افروز که منزلگه انسی/یا رب مکناد آفت ایام خرابت ( حافظ ) / ای کاخ که مایه ی شادی خاطر و اقامتگاه دلارامی، از پروردگار خواستارم که آسیب روز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه دل عشاق زد آن چشم خماری/ پیداست از این شیوه که مست است شرابت ( حافظ ) چشمان خمارآلوده و نیم مست تو رهزن دل های عاشقان شد، از اینجا آشکارست که شرا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تخت زُمرُد زده است گل به چمن/راح چون لعل آتشین دریاب ( حافظ ) /اکنون که بوته ی گل در میان سبزه زار کرسی زمردین نهاده است، می لعل سرخ فام را می جوی و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

می چکد ژاله بر رخ لاله/ المدام المدام یا احباب ( حافظ ) / شبنم بر چهره ی لاله فرومی ریزد. ای دوستان! باده بیاورید و بنوشید. مُدام: باده، شراب.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

می دمد صبح و کِلِه بست سحاب/الصبوح الصبوح یا اصحاب ( حافظ ) /بامداد برآمد و ابر در آسمان پرده آویخت، ای یاران! شراب بامدادی بیاورید و بنوشید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شراب خورده و خوی کرده می روی به چمن که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت ( حافظ ) . خوی: بر وزن مِی نیز تلفظ می شود. عرق انسان و حیوانات را گویند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

صبح وارم کآفتابی در نهان آورده ام / آفتابی کز دم عیسی نشان آورده ام ( خاقانی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاک پای خاک بیزان بوده ام تا گنج زر/کرده ام سود از بهین عمری زیان آورده ام ( خاقانی ) خاک بیزان=کسانی که خاک کارگاه زرگران را برای پیدا کردن خرده های ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نُقل در قدیم: هر خوردنی لذیذ که بدان تنقل کنند از قبیل شیرینی و میوه و. . . / نُقل خاص آورده ام زآنجا و یاران بی خبر/ کاین چه میوه ست از کدامین بوستا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تا به هر شهری بنَگزاید مرا هیچ آب و خاک/ خاک شروان بلکه آبِ خیروان آورده ام. ( خاقانی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنده بماند ؛ فعل دعا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از باده گسارانی که دیر مست می شوند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گردون یهودیانه به کتف کبود خویش/آن زردپاره بین که چه پیدا برافکند ( خاقانی ) . در اینجا قرص زردرنگ خورشید به زردپاره ( غیار ) یهودیان تشبیه شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هفت قلم آرایش در قدیم شامل:وسمه، سرمه، سرخاب، سفیداب، غالیه، زرک و حنا ( زَرَک=خال مصنوعی بود که به وسیلهٔ سرمه روی صورت ایجاد می کردند. غالیه=ماده ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دُرِّ دَری=شعر گران بهای فارسیِ دَری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

طاووس بین که زاغ خورد وآنگه از گلو/گاورس ریزه های منقّا برافکند ( خاقانی ) . شعلهٔ آتش را ببین که زغال را فرو می برد و جرقه هایی را بیرون می اندازد. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نه هرکه گام تواند زدن به بیدا در/ سنان و تیغ تواند زدن به هیجا در. . . . بیدا=بیابان؛ هیجا=میدان جنگ. ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرگس به چمن در صنمی سبز لباس است/ سوسن به صف اندر پسری سیم عذار است ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چون گُل چه کنی ز عشق پیراهن چاک/ مانند سمن سیم درانداز به خاک ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باش تا سحاب درّ و کافور فرو بیزد و این گل های صد رنگ پرنگار از شاخهای اشجار فرو ریزد ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آنجا که جمال ما جهان آراید/ خورشید فلک روی به کس ننماید ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از عشق لب لعل تو ای درّ خوشاب/چون نیلوفر سپر فکندیم بر آب ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلیل آورندگان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوشت نمکین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاتَهرَبوا=فرار نکنید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اُریقَت=ریخته شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عربی: سوق داده شده در زبان لری همان طور که آقای خیری نوشتند، سقت بام یا سیقت بام است یعنی: فدایت شوم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به سخن های دلربای غریب/در زمانه غریب باید بود. . . غریب اول=شگفت ؛ غریب دوم=منفرد و یگانه. ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای دهان هنگام غذاخوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

وَلْوَلَه=به آواز گریستن، واویلا گفتن ( نفثةالمصدور صفحه 40 ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیک خواهان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

محادَثتِ سِنان=جلا دادن سرنیزه ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روباه خَدّاع ( مکار ) را بر شیران مَصّاع ( شمشیر زن ) و دلیران قَرّاع ( سخت از هرچیزی ) فرمان روایی و کارفرمایی اثبات کرده. . . ( نفثةالمصدور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضَوءٌ مِن النَّارِ والظَّلْمَاءُ عَاکِفَةٌ/و ظُلمةٌمِن غُبارٍ فِی ضُحیً شَحِبِ=روشنایی آتش شب را مانند روز، روشن کرده وتاریکیِ غبار چاشتگاه را تیره و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپای خود به بلا می روی، زهی سروکار! ( احسنت! ) نفثةالمصدور صفحه 36.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کنایه از دنیا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

الوَیلُ کُلَّ الوَیل=ای وای هزاران وای! دریغ هزاران دریغ!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نُجْعَهٔ ذِئاب=آب و گیاهِ گرگ ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لُهْنَهٔ کِلاب=نیم چاشتِ سَگان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آن گوران خرطبع را گورْ سوی مرابضِ آساد می دواند. مَرابِض آساد=در این قسمت نفثةالمصدور صفحه 33=جای درندگان مثل شیر و گرگ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لَیسَ التَّکَحُّلُ فِی العینینِ کَالکَحَل=چشم خود را با سُرمه سیاه کردن مانند سیاهی طبیعی آن نیست. ( نفثةالمصدور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بطاقه ای که مرغ آورده بود ( کبوتر نامه بر ) ، به من دادند؛ می خواندم. . . ( نفثةالمصدور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاعقه های پی در پی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سحابی حَشوْ=پوشیده ( پُر شده ) از ابر؛ حَشوْ=چیزی که با پشم و پنبه و غیره در بالش و لحاف و غیره پُر کنند. ( نفثةالمصدور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لَواقِحِ لَواحِق=بادهای باردار کنندهٔ پیوسته؛ لَواقِح=بادی که درخت را میوه دار کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سیلاب که تواتر امداد صواعق آن را از شواهق سوی هامون راند. . . شواهق=کوه بلند ( نفثةالمصدور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنجاه طُلب از اَطلابِ ملاعین تاتار. . . =پنجاه دسته از لشکر ملعون تاتار. . . ( نفثةالمصدور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخنان واهی، یاوه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کنایه از اوضاع مغشوش؛ مُزَیَّف=نبهره، ناسره، ناخالص.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بُرد=نوعی پارچه کتان راه راه و گران بها که نوع یمانی آن مشهور بوده است: طَیَّ التِّجارِ بِحَضْرَمَوتْ بُرودَا ( نفثةالمصدور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعاقبِ شُهور=در پی ماه ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قُرحاً عَلَی قُرحٍ. . . = زخم روی زخم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

میان سراهای راحت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنگام امور سخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیمهٔ رمضان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شَیْمِ بارقه=به امید باران در برق ( نفثةالمصدور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُکاء طویل=گریهٔ زیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُهَفْهَفات تُرک=زنان باریک میانِ تُرک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُرهَفاتِ هند=شمشیر تیز هندی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نَهَاراً جَهَاراً= آشکارا در روز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

البیضُ هَمّی لالَذی البِیضِ الطُّلَی/و طِلابی الأوتارُ لا الأوتارُ ( نفثةالمصدور ) / وجههٔ همت من شمشیر است نه کامروایی و لذت در زنان سپید گردن/مطلوب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عِتاق=جمع عتیق، اسب نیکو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تَثقیفِ ذَوابل=راست کردن نیزه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

غَبوق و صَبوح=شراب شبانگاهی و شراب صبحگاهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَغانی مَغانی=سرودو ساز زنان سرودگوی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

أوتار مَلاهی=موسیقی خوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تَحدید بَواتر=تیزکردن شمشیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیزی شمشیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خُدود بیض=رخ سپید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانش اندک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمان می کنم صفحه با مشکل روبروست برای مع القصه بطولها، معنیِ القصه، باری را نوشتم برای اندرون دار درج شده. برای واژه بدرقه نیز همین مشکل وجود داشت بز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مَحَجَّهٔ عُزلت= میان راه، راهِ راست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضَوارِی الصُّقُور=بازان شکاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

غراب البینی ( زاغی ) است که وقت مهاجرت کاغد ( کاغ کاغ=بانگ و فریاد ) نفثةالمصدور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاغ ابلق، کلاغ دورنگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

باری، القصه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سقِّ سیاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

استخوان های بزرگان در نفثةالمصدور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیم مجروح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرهای بزرگان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سَموم عَواصِف=بادهای گرم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَریق حُسام=درخشش شمشیرها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد دوم اشتباه درج شده برای واژه دم فروخور نوشتم بزرگواری کنید حذف کنید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعمارِ طِوال=زندگانی دراز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دُردیِ دَرد=شرابی ناخوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دل را از غم خالی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از عاجز شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از ترس و اضطراب لب از سخن فرو بستن، ساکت شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بامداد پیری، سپیدموی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عَرَض ریزه=مال و متاع دنیا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغولِ پست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویران کنندهٔ لذت ها، ملک الموت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شب های مهتابی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

غُلَّتِ ضمیر=سوز و گداز درون، تشنگی و سوزش درون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشرو قافله

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

أُلُوفِ محنت=هزاران سختی و رنج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دزدان، درویشان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مال حرام اندک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشبختی اندک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حَاشَا المَولَی=خدا نکند، دور از آن سرور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نور به فتح اول بر وزن ثور به معنای شکوفه است:اگر حمل و ثور گردون دور و تاریکست، گل و نور هامون پیدا و نزدیک. . . ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مابین دو کتف ستور؛ کاهل صباح تا سافل رواح کنایه از اول روز تا فرا رسیدن شب است ( مقامات حمیدی ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

هردم از خون ادیم خاکی را/چون ادیم پلنگ باید کرد: ادیم اول به معنی روی و چهره؛ ادیم دوم به معنی ظاهر یا پوست است؛ یعنی روی زمین را از خون دشمنان چون پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

چون تنگ بر تازیان تنگ کردیم و رأی عزم جنگ را آهنگ. . . : تنگ اول به معنی راه عبور و تنگ دوم به معنی ضیق است. ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تا شود عرصهٔ مراد فراخ/تنگ بر اسب تنگ باید کرد:تنگ اول به معنی بند چرمی و تنگ دوم به معنی ضیق است. ( مقامات حمیدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ابا=آش ابا و حلوا در ظروف حجازی است. مقامات حمیدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حبل=رنج و درد شب آبستن هنوز بر فراش حبل بود. . . مقامات حمیدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کئوس=جمع کأس، قدح ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قُرحاً علی قُرحٍ=زخم روی زخم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بیوسی از جهان دانی که چون آید مرا همچنان کز ( پارگین ) امید کردن کوثری انوری یعنی امید و انتظار از جهان و روزگار مانند این است که من از یک ( برکه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیباترین قصیده انوری، قصیده ای است که در مدح بلخ و تبرئه خود از اتهام هجو بلخ و نجات جان خود سروده است: ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری وز نفاق تیر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرزنش ها، عتاب ها �منشآت قائم مقام�

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سوءالحظ=بدشانسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاتَرحَلنَّ فما اَبقیتَ من خَلَدی ما اَستطیعُ به تَودیعَ �مرتَحَل� هرگز از من دور مشو که چیزی از جانم نمانده است که بتوانم با میهمانم وداع کنم تار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجیب و شگفت آور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عرقی نزّاع دارد=نژادی کاملا متمایز دارد عتبة الکتبة - جوینی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اذیت و آزار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خریده آسا=مانند خاتون با شرم و حیا ( تاریخ وصّاف )