تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در متون نثر قدیمی مثل عتبةالکتبة، به معنی اختلال و توهین نیز آمده است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در متون منثور قدیمی مثل عتبةالکتبة، در جمله معنی هم رتبگی نیز دارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضرب المثل عربی است؛ در معنای نهایت تلاش که اندک است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرشته شده؛ از خمر. عتبةالکتبة، اخوانیات، نامه 32

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نکبت دیده و خواری کشیده ( عتبةالکتبة، اخوانیات، نامه 27 )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داری گشادنامه جان در دِهِ فلک/ گو دِه کیا که نُزلِ تو اینجا برافکند ( خاقانی ) 🔸فرمان سرگشاده جان در، دِه فلک به دست تست، بزرگ ده را بگو که نصیب و ر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هر هفت کرده پردگی رز به مجلس آر/تا هفت پرده خرد ما برافکند ( خاقانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باران فروریزنده عتبةالکتبة؛ اخوانیات نامه 2

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برانگیزنده؛ محرک؛ موثر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف از جهتی بر دو نوع است :1 - حرف عله 2 - حرف صحه 🔸حرف عله سه بود ای طلبه / واو و یاءو الف منقلبه 🔸فعل از نظر حروف عله بر دو نوع است :1 - فعل مع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُشبَع مستطیل=طولانی و مفصل؛ عتبةالکتبة صفحه 189 نامه 3

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در همه حال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجموع کلمات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آرزوهای بزرگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلبهٔ اِدبار=دار بدبختی، کنایه از دنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به جمله معنای عهده دار نیز دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دُهاة ؛ دُهات=زیرکان؛ هوشیاران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم عصران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پذیرش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماهیانه، حقوقی که در ماه می گیرند. ( عتبةالکتبة )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رَبع سکون=سکونتگاه ( عتبةالکتبة )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به قچقارباشی فرود آمدند/نشستند و یکبار دم بر زدند. شاهنامه فردوسی 🔸دم بر زدند=استراحت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخستین سبک شناسان ایران، شاعران دوره بازگشت ادبی هستند یا نخستین کسانی هستند که بدون اینکه خود بدانند به مطالعات سبک شناسی اشتغال ورزیدند؛ زیرا شاعرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصول کلاسیسم محاکات سجایای عالی بشری، رعایت ایجاز و بلاغت، عقل گرایی است که در شعر دوره بازگشت هم به صورت پند و اندرز، سادگی و روشنی و فخامت زبان دید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شبیه به دوره بازگشت ادبی شعر در ایران و یا نهضت کلاسیسم در غرب، در ادبیات عرب، حرکةالاحیا ( جنبش بازآفرینی ) است. در اوایل قرن بیستم شاعران از امثال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظیر نهضت بازگشت که به یک اعتبار نگاهی دوباره به میراث کهن ادبی بود در ادبیات بسیاری از اقوام اتفاق افتاده است. در قرن 17 میلادی در غرب نهضت کلاسیسم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوره بازگشت در شعر: جنبش بازگشت در نیمه دوم قرن 12 یعنی از اواخر دوره افشاریه پدیدار شد و در عهد کریم خان توسعه یافت اما رواج واشاعه آن از زمان فتحعل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بر سر من مغفری کردن کُلَه وآن درگذشت/بگذرد بر طیلسانم نیز دور معجری. ( انوری ) 🔸اهالی بلخ بر سر انوری معجر ( روسری ) بستند و قصد جان او را داشتند؛ چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار آب نافع اندر مشرب من آتشی است /شأن خاک ساکن اندر کلبه من صرصری ( باد سرد ) ؛ ( انوری، در مدح بلخ ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شعوبیه، عرب را از پست ترین اقوام می شمردند و با توسل به قرآن، فضیلت را فقط در تقوی می دانستند. جریان شعوبیه از دوره امویه تا اوایل عباسیان بازار گرمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا ببینم قلزمی در قطره ای/ آفتابی درج اندر ذره ای ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸قلزمی=دریایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجعل الخضر لامری سببا/ ذالک او أمضی و أسری حقبا ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸حقبا=یک عمر، سال ها. 🔸موسی می گوید: �من خضر را مرشد یا سبب قرار می دهم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می روم تا مجمع البحرین من/تا شوم مصحوب سلطان زَمَن ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچو داوودم نود نعجه مراست/ طَمْع در نعجه حریفم هم بجاست. ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸نعجه=بز 🔸اشاره به داستان داوود که نزاعی بین دو نفر در می گیرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هرکه را دل پاک شد از اعتلال/ آن دعایش می رود تا ذوالجلال ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸اعتلال=بیماری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در قِباب حق شدند آن دَم همه/ در کدامین روضه رفتند آن رمه ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸قباب در اینجا=آسمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گفت مانا کاین امام ما ز درد/ بوالفضولانه مناجاتی بکرد ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸مانا در اینجا=گویی، انگار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فُجفُجی ( پِچ پِچی ) افتادشان با همدگر/ کاین فضولی کیست از ما ای پدر ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در گل تیره یقین هم آب هست/ لیک ز آن آبت نشاید آب دست ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸آب دست=وضو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پناه شیر کم ناید کباب/ روبها تو سوی جیفه کم شتاب ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸جیفه در اینجا=مردار دنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روبها این دم حیلت را بهل/ وقف کن دل بر خداوندان دل ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هوای آنکه گویندت زهی ( احسنت، آفرین ) / بسته ای در گردن جانت زهی ( ریسمان، طناب ) . مثنوی، داستان دقوقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در گُوی و در چَهی ای قَلتَبان/دست وادار از سبال دیگران ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸قلتبان=بی غیرت🔸گُوی=گودالی 🔸سبال=سبیل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رو بگرداند به سوی دست چپ/ در تبار و خویش گویندش که خَپ ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا دادمت چون بیل و کلند/من ببخشیدم ز خود آن کی شدند. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گشت کشته تن ز شهوت ها و آز/ شد به بسم الله بسمل در نماز. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تن چو اسماعیل و جان همچون خلیل/کرد جان تکبیر بر جسم نبیل. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای قصر دل افروز که منزلگه انسی/یا رب مکناد آفت ایام خرابت ( حافظ ) / ای کاخ که مایه ی شادی خاطر و اقامتگاه دلارامی، از پروردگار خواستارم که آسیب روز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه دل عشاق زد آن چشم خماری/ پیداست از این شیوه که مست است شرابت ( حافظ ) چشمان خمارآلوده و نیم مست تو رهزن دل های عاشقان شد، از اینجا آشکارست که شرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخت زُمرُد زده است گل به چمن/راح چون لعل آتشین دریاب ( حافظ ) /اکنون که بوته ی گل در میان سبزه زار کرسی زمردین نهاده است، می لعل سرخ فام را می جوی و ...