پیشنهاد‌های فرحناز یوسفی (١٦٥)

بازدید
٢٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

البیضُ هَمّی لالَذی البِیضِ الطُّلَی/و طِلابی الأوتارُ لا الأوتارُ ( نفثةالمصدور ) / وجههٔ همت من شمشیر است نه کامروایی و لذت در زنان سپید گردن/مطلوب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وَلْوَلَه=به آواز گریستن، واویلا گفتن ( نفثةالمصدور صفحه 40 ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخستین سبک شناسان ایران، شاعران دوره بازگشت ادبی هستند یا نخستین کسانی هستند که بدون اینکه خود بدانند به مطالعات سبک شناسی اشتغال ورزیدند؛ زیرا شاعرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روبها این دم حیلت را بهل/ وقف کن دل بر خداوندان دل ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا ببینم قلزمی در قطره ای/ آفتابی درج اندر ذره ای ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸قلزمی=دریایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجموع کلمات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاک پای خاک بیزان بوده ام تا گنج زر/کرده ام سود از بهین عمری زیان آورده ام ( خاقانی ) خاک بیزان=کسانی که خاک کارگاه زرگران را برای پیدا کردن خرده های ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا دادمت چون بیل و کلند/من ببخشیدم ز خود آن کی شدند. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیباترین قصیده انوری، قصیده ای است که در مدح بلخ و تبرئه خود از اتهام هجو بلخ و نجات جان خود سروده است: ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری وز نفاق تیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می چکد ژاله بر رخ لاله/ المدام المدام یا احباب ( حافظ ) / شبنم بر چهره ی لاله فرومی ریزد. ای دوستان! باده بیاورید و بنوشید. مُدام: باده، شراب.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عربی: سوق داده شده در زبان لری همان طور که آقای خیری نوشتند، سقت بام یا سیقت بام است یعنی: فدایت شوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از دنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشرو قافله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از ترس و اضطراب لب از سخن فرو بستن، ساکت شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد دوم اشتباه درج شده برای واژه دم فروخور نوشتم بزرگواری کنید حذف کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار آب نافع اندر مشرب من آتشی است /شأن خاک ساکن اندر کلبه من صرصری ( باد سرد ) ؛ ( انوری، در مدح بلخ ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هوای آنکه گویندت زهی ( احسنت، آفرین ) / بسته ای در گردن جانت زهی ( ریسمان، طناب ) . مثنوی، داستان دقوقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بطاقه ای که مرغ آورده بود ( کبوتر نامه بر ) ، به من دادند؛ می خواندم. . . ( نفثةالمصدور )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گشت کشته تن ز شهوت ها و آز/ شد به بسم الله بسمل در نماز. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حبل=رنج و درد شب آبستن هنوز بر فراش حبل بود. . . مقامات حمیدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کئوس=جمع کأس، قدح ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بیوسی از جهان دانی که چون آید مرا همچنان کز ( پارگین ) امید کردن کوثری انوری یعنی امید و انتظار از جهان و روزگار مانند این است که من از یک ( برکه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پناه شیر کم ناید کباب/ روبها تو سوی جیفه کم شتاب ( مثنوی، داستان دقوقی ) 🔸جیفه در اینجا=مردار دنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچو داوودم نود نعجه مراست/ طَمْع در نعجه حریفم هم بجاست. ( مثنوی، داستان دقوقی ) . 🔸نعجه=بز 🔸اشاره به داستان داوود که نزاعی بین دو نفر در می گیرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گردون یهودیانه به کتف کبود خویش/آن زردپاره بین که چه پیدا برافکند ( خاقانی ) . در اینجا قرص زردرنگ خورشید به زردپاره ( غیار ) یهودیان تشبیه شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می دمد صبح و کِلِه بست سحاب/الصبوح الصبوح یا اصحاب ( حافظ ) /بامداد برآمد و ابر در آسمان پرده آویخت، ای یاران! شراب بامدادی بیاورید و بنوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تن چو اسماعیل و جان همچون خلیل/کرد جان تکبیر بر جسم نبیل. ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رو بگرداند به سوی دست چپ/ در تبار و خویش گویندش که خَپ ( مثنوی، داستان دقوقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قُرحاً علی قُرحٍ=زخم روی زخم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضرب المثل عربی است؛ در معنای نهایت تلاش که اندک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در متون نثر قدیمی مثل عتبةالکتبة، به معنی اختلال و توهین نیز آمده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عِتاق=جمع عتیق، اسب نیکو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خریده آسا=مانند خاتون با شرم و حیا ( تاریخ وصّاف )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اذیت و آزار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجیب و شگفت آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاتَرحَلنَّ فما اَبقیتَ من خَلَدی ما اَستطیعُ به تَودیعَ �مرتَحَل� هرگز از من دور مشو که چیزی از جانم نمانده است که بتوانم با میهمانم وداع کنم تار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرزنش ها، عتاب ها �منشآت قائم مقام�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آنجا که جمال ما جهان آراید/ خورشید فلک روی به کس ننماید ( مقامات حمیدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مابین دو کتف ستور؛ کاهل صباح تا سافل رواح کنایه از اول روز تا فرا رسیدن شب است ( مقامات حمیدی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حَاشَا المَولَی=خدا نکند، دور از آن سرور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشبختی اندک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مال حرام اندک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دزدان، درویشان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

أُلُوفِ محنت=هزاران سختی و رنج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غُلَّتِ ضمیر=سوز و گداز درون، تشنگی و سوزش درون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دُردیِ دَرد=شرابی ناخوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعمارِ طِوال=زندگانی دراز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَریق حُسام=درخشش شمشیرها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سَموم عَواصِف=بادهای گرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرهای بزرگان