پیشنهادهای فرحناز یوسفی (١٦٥)
هنگام امور سخت
نیمهٔ رمضان
شَیْمِ بارقه=به امید باران در برق ( نفثةالمصدور )
بُکاء طویل=گریهٔ زیاد
مُهَفْهَفات تُرک=زنان باریک میانِ تُرک
مُرهَفاتِ هند=شمشیر تیز هندی
نَهَاراً جَهَاراً= آشکارا در روز
البیضُ هَمّی لالَذی البِیضِ الطُّلَی/و طِلابی الأوتارُ لا الأوتارُ ( نفثةالمصدور ) / وجههٔ همت من شمشیر است نه کامروایی و لذت در زنان سپید گردن/مطلوب ...
عِتاق=جمع عتیق، اسب نیکو
تَثقیفِ ذَوابل=راست کردن نیزه
غَبوق و صَبوح=شراب شبانگاهی و شراب صبحگاهی
اَغانی مَغانی=سرودو ساز زنان سرودگوی
أوتار مَلاهی=موسیقی خوش
تَحدید بَواتر=تیزکردن شمشیر
تیزی شمشیر
خُدود بیض=رخ سپید
دانش اندک
گمان می کنم صفحه با مشکل روبروست برای مع القصه بطولها، معنیِ القصه، باری را نوشتم برای اندرون دار درج شده. برای واژه بدرقه نیز همین مشکل وجود داشت بز ...
مَحَجَّهٔ عُزلت= میان راه، راهِ راست
ضَوارِی الصُّقُور=بازان شکاری
غراب البینی ( زاغی ) است که وقت مهاجرت کاغد ( کاغ کاغ=بانگ و فریاد ) نفثةالمصدور
کلاغ ابلق، کلاغ دورنگ
باری، القصه
سقِّ سیاه
استخوان های بزرگان در نفثةالمصدور
نیم مجروح
سرهای بزرگان
سَموم عَواصِف=بادهای گرم
بَریق حُسام=درخشش شمشیرها
مورد دوم اشتباه درج شده برای واژه دم فروخور نوشتم بزرگواری کنید حذف کنید
اعمارِ طِوال=زندگانی دراز
دُردیِ دَرد=شرابی ناخوش
دل را از غم خالی کردن
کنایه از عاجز شدن
از ترس و اضطراب لب از سخن فرو بستن، ساکت شدن
بامداد پیری، سپیدموی شدن
عَرَض ریزه=مال و متاع دنیا
مغولِ پست
ویران کنندهٔ لذت ها، ملک الموت
شب های مهتابی
غُلَّتِ ضمیر=سوز و گداز درون، تشنگی و سوزش درون
پیشرو قافله
أُلُوفِ محنت=هزاران سختی و رنج
دزدان، درویشان
مال حرام اندک
خوشبختی اندک
حَاشَا المَولَی=خدا نکند، دور از آن سرور
نور به فتح اول بر وزن ثور به معنای شکوفه است:اگر حمل و ثور گردون دور و تاریکست، گل و نور هامون پیدا و نزدیک. . . ( مقامات حمیدی )
مابین دو کتف ستور؛ کاهل صباح تا سافل رواح کنایه از اول روز تا فرا رسیدن شب است ( مقامات حمیدی ) .
هردم از خون ادیم خاکی را/چون ادیم پلنگ باید کرد: ادیم اول به معنی روی و چهره؛ ادیم دوم به معنی ظاهر یا پوست است؛ یعنی روی زمین را از خون دشمنان چون پ ...