ترجمه‌های فهیمه چاکرالحسینی (١٨٩)

بازدید
٨١
تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He was considered to be a bad egg as a little child.
دیدگاه
٠

در کودکی او را آدم شروری می دانستند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
When smiling, you seem like a bad egg ,(Sentence dictionary) but you are not.
دیدگاه
٠

وقتی می خندی آدم شروری به نظر می آیی، ولی این طور نیستی.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
William a bad egg. Better tell your sister not to date him.
دیدگاه
٠

ویلیام آدم پست فطرتی ست. بهتر است به خواهرت بگویی با او قرار نگذارد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
It had been a chapter of accidents from start to finish.
دیدگاه
٠

از ابتدا تا انتها، سلسله ای از اتفاقات بد بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Our exploration to the primeval forest was quite a chapter of accidents.
دیدگاه
٠

کاوش ما در این جنگل کهن قشنگ سلسله ای از اتفاقات بد بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Such a chapter of accidents, however ridiculous in modern eyes, epitomised a genuinely important aspect of international relations.
دیدگاه
٠

این سلسله ناملایمات هرچند از دیدگاه امروزی مضحک است تجلی جنبه ای واقعاً مهم از روابط بین الملل است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The whole affair has been a chapter of accidents from start to finish.
دیدگاه
٠

کل قضیه از ابتدا تا انتها سلسله ای از اتفاقات بد بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The whole trip was a chapter of accidents.
دیدگاه
٠

کل سفر سلسله ای از اتفاقات بد بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
It's a bit thick expecting us to work on Sundays.
دیدگاه
٠

انتظار این که یک شنبه ها کار کنیم کمی غیرمنطقی ست.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He was laying on the story a bit thick.
دیدگاه
٠

او داشت پیازداغ داستان را زیاد می کرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Aren't you laying it on a bit thick!
دیدگاه
٠

کمی پیازداغش رو زیاد نمی کنی؟!

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Three weeks of heavy rain is a bit thick.
دیدگاه
٠

سه هفتگی بارندگی سنگین خیلی زیاد است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
If so, San Diego was among the worst of a bad lot.
دیدگاه
٠

در این صورت سن دیه گو در میان بدها بدترین است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He seems the best out of a bad lot!
دیدگاه
٠

ظاهراً او در میان بدها بهترین است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He is a bad lot in business.
دیدگاه
٠

او در کسب وکار آدم خبیثی است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He was not such a bad lot as to round on his comrades - in - arms .
دیدگاه
٠

او آن قدر شرور نبود که به هم خدمتی هایش بپرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He's got a bad lot, to be struck by such calamities.
دیدگاه
٠

او آدم خبیثی است که دچار چنین مصیبت های می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The city's school system, among the worst of a bad lot through the state, is full of squabbling.
دیدگاه
٠

نظم تحصیلی این شهر، در سرتاسر ایالت بدترین در میان بدها، مملو از دعوا و جروبحث است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
always a bad lot.
دیدگاه
٠

همواره شرور

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He's not a bad lot - just a bit wild.
دیدگاه
٠

آدم بدی نیست، فقط کمی وحشی ست.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He was a bad lot and it was just one of those things.
دیدگاه
٠

آدم خبیثی بود و این فقط یکی ش بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
We may succumb to flattery because it makes us feel good.
دیدگاه
٠

ما ممکن است تسلیم چاپلوسی شویم چون احساس خوبی در ما پدید می آورد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The little girl screamed and it took us aback.
دیدگاه
٠

دختر کوچولو فریاد زد و ما یکه خوردیم.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
An invalid or canceled contract is not legally binding ab initio.
دیدگاه
٠

قرارداد باطل یا فسخ شده از ابتدا به لحاظ قانونی الزام آور نیست.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He was very much put about by the report he received from the front.
دیدگاه
٠

گزارشی که از جبهه دریافت کرد او را خیلی به هم ریخت.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I think these are lies put about by people who envy his success.
دیدگاه
٠

به گمانم این دروغ ها را کسانی پخش می کنند که به موفقیت او حسادت می کنند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The ship was put about during the storm.
دیدگاه
٠

در طول طوفان کشتی تغییر مسیر داد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
It is a myth, put about by parents and soap manufacturers, that we need soap in order to wash.
دیدگاه
٠

این افسانه است که ما برای شست وشو به صابون نیاز داریم و والدین و صابون سازها آن را بر سر زبان ها انداخته اند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
They put about and sailed for home.
دیدگاه
٠

آن ها تغییر مسیر دادند و به سمت خانه حرکت کردند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
A is an Abacus, the ancient Chinese adding machine which uses beads for counting.
دیدگاه
٠

A چرتکه است؛ ماشین حسابی چینی که از مهره ها برای شمارش استفاده می کند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The abacus is still in use today Chinatowns abroad.
دیدگاه
٠

چرتکه امروزه هنوز هم در محله های چینی خارج از کشور استفاده می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The abacus fell down on the ground and the beads went everywhere.
دیدگاه
٠

چرتکه روی زمین افتاد و مهره ها این طرف و آن طرف افتادند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
They do use an abacus when they count, do they?
دیدگاه
٠

آن ها برای حساب از چرتکه استفاده می کنند، درست است؟

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Oversized financial conglomerates should be cut down to size and forced to spin off assets.
دیدگاه
٠

شرکت های بزرگ مالی را که بیش از اندازه رشد کرده اندباید کوچک کرد و مجبورشان کرد که دارایی هایشان را واگذار کنند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The press was another estate of the realm cut down to size.
دیدگاه
٠

مطبوعات یکی دیگر از رسته های اجتماعی خجلت زده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
After learning of her son's crimes, she renounced him.
دیدگاه
٢

پس از مطلع شدن از جنایات پسرش او را عاق کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Anyway, I most surely am cut down to size.
دیدگاه
٠

به هر حال من قطعاً خجالت زده ام.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She's so proud, she needs to be cut down to size.
دیدگاه
٠

او خیلی مغرور است، باید دمش را چید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The chef strained the sauce.
دیدگاه
١٠

سرآشپز سس را اَلَک کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It is an accomplished fact.
دیدگاه
٠

این واقعیتی مسلم است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Present him with an accomplished fact.
دیدگاه

واقعیت مسلم را به او نشان بده.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
When do you usually knock off for lunch?
دیدگاه
٢

معمولاً کی برای ناهار کار رو تعطیل می کنی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was planning to knock off the library.
دیدگاه
٠

او قصد داشت کار در کتابخانه را کنار بگذارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I don't knock off until six.
دیدگاه
١

تا ساعت شش دست از کار نمی کشم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
What time do you knock off ( work )?
دیدگاه
١

چه زمانی دست از کار می کشی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They only invited Jack and Sarah as an afterthought .
دیدگاه
١

وقتی کار از کار گذشت تازه جک و سارا را دعوت کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Look at the scores on this branch; do you think they mean anything?
دیدگاه
٢

به زخمه های روی این شاخه نگاه کنید؛ فکر می کنید معنایی دارد؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The conductor never seemed to look at the score, but only at the orchestra.
دیدگاه
٣

به نظر می رسد رهبر ارکستر هیچ گاه به پارتیتور نگاه نمی کند بله به ارکستر نگاه می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A score for a musical shows all the parts that are played or sung.
دیدگاه
٢

پارتیتور تمام بخش هایی که نواخته یا خوانده می شوند نشان می دهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The furnishings in the apartment were spare and flimsy.
دیدگاه
٤

اثاثیۀ آن آپارتمان ناچیز و پیزوری بودند.