تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آتیشی ( آتشی ) شدن در گویش یزدی به معنای برافروختن ، عصبانی شدن ، برآشفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سِجِل= شناسنامه =دفترچه ای که در آن نام، نشان، تاریخ تولد، ازدواج، طلاق، و فوت ثبت می شود درگویش محلی یزدی بعضاً ( سِجِلد ) گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آلِسکا ( آلاسکا ) نوعی بستنی یخی است . ( شربتی با طمع میوه که بصورت یخ زده مصرف میشود . ( ( آلاسکا ( به انگلیسی: Alaska ) بزرگ ترین ایالت کشور ایا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

پیامَک با ( ک ) تصغیر یعنی پیام کوتاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چِلُو به برنج آبکِش شده چلو گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گاهنامه = گاهشمار= تقویم =روزشمار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

مَمَل در گوش عامیانه وخودمانی یزد به اسم محَمّد ، مَمَل گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاکَش در گویش یزدی یعنی شلوار ساپورت ، شلوار تنگ کِشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گَلوبند : گردنبند ، آویز گردن ، سینه ریز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خَشُوک در گویش یزدی یعنی ( خش=خوب ) دلنشین و تو دلبرو چِقَه خَشُوکی یعنی چقدر تو خوبی ، چقدر تو دلبرویی ، چقدر دلنشینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

آراگیرا : درگویش یزدی یعنی آرایش کردن ، به وضع ظاهری خود رسیدن ، سرخاب سفیداب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

غسّالخانه مُرده شور خانه ، مُرده شوی خانه ، محل شستشوی مُرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

غسّاله اینکه می گویید غساله آن را خارج کنید یعنی چه؟ مرجع تقلید: آیت الله مکارم شیرازی ( مدظله ) جواب زمانی که چیزی مثل لباس را شستشو می دهند و پس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

غسّال =شوینده ، جامه شوی ، مرده شوی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیسکوت درگویش محلی یزد همان بیسکویت است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آلوبالو درگویش یزد همان آلبالو است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به گویش یزدی همان گَلو =حلق میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کُرسی در گویش یزدی به چهار پایه ای گفته میشد که شبیه میز ولی باپایه های نسبتا کوتاه که در زمستان زیر آن منقل آتش گذاشته میشد وروی آن لحافی قرار میگرف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خُوروسُک در گویش یزدی به سوسک حمام گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کیلی در گویش محلی یزدی همان کلید است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

تاس در گویش یزدی کاسه بزرگ مسی میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خِش مال در گویش یزدی همان خِشت مال است . فردی که کارش خِشت زَنی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کُوش در گویش یزدی همان کَفش است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سِفیدُو درگویش یزدی همان سفیدآب ( =روشور ) است . ماده ای گلوله شکل که در حمام جهت شستشوی چرک بدن بوسیله کیسه حمام استفاده میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

چارقَد در گویش یزدی به پارچه ای سه گوش مانتد گفته میشود که جهت پوشش سر زنان استفاده میشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

میچَماغ در گویش یزدی همان میر چقماق ( امیرچقماق ) میباشد . ( ( میدان امیرچقماق نام میدانی در شهر یزد است. مجموعه امیرچقماق یزد شامل بازار، تکیه، مس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هُوئَن در گویش یزدی همان هاوَ ن میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کولوتَه در گویش یزدی یعنی مقنعه ( مغنعه ) پارچه ای دوخته شده جهت پوشش موی سر خانمها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

گَزکِردَن در گویش یزدی یعنی اندازه گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نیم گَز در گویش یزدی برابر با پنجاه سانتی متر است میله ای فلزی به اندازه پنجاه سانتی متر که جهت متر کردن واندازه گیری پارچه از آن استفاده میگردد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اُزیپو در گویش یزدی یعنی آبِ بی رمق ( آبگوشت بی مزه و بی رمق )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اُو تَراش در گویش یزدی نوعی قاشق هندوانه خوری که با آن هندوانه را میتراشند برای گرفتن آب آن. ( قاشقی شبیه کفگیر با دسته کوچک وکفی پهن با لبه های کنگر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

انگورِکُمُری یا کُمُلی در گویش یزدی یعنی انگورِ ریش بابا

پیشنهاد
٤

اُو زیرِ پوسِش افتیده ( آب زیر پوستش افتاده ) درگویش یزدی کنایه از کسی هست که سرحال وقبراق شده . کسی که چاق وسرخوش شده باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اُو نباتی در گویش یزدی یعنی آب نباتی ( آب نبات چوبی )

پیشنهاد
٦

سنگ روی بافه ( =دسته کل وگیاه ؛ بافه گندم ) هِشتَن ( =گذاشتن ) در گویش یزدی یعنی نشان کردن دختر جهت نامزدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گَنجَه در گویش یزدی به کمد دیواری کوچک گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیشُو در گویش یزدی یعنی دیشب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اِمشّو در گویش یزدی یعنی امشب

پیشنهاد
٥

در گویش یزدی امر{کسی} سر رفتن: 1. به سرانجام رسیدن کار کسی، عاقبت داشتن کار کسی؛ 2. �امر کسی سر رفتن/ - نرفتن�، کنایه از روبراه بودن یا روبراه نبودن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اِمپّسا = اِمبار در گویش یزدی یعنی این دفعه ، این بار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اِمالَه در گویش یزدی یعنی تنقیه =تزریق دارو از راه مقعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پَمپ در گویش یزدی یعنی تلمبه باد گردن تایر ماشین و دوچرخه و توپ فوتبال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پَمبَه در گویش یزدی همان پنبه است

پیشنهاد
٥

الهی پمبه زیر و بالات بکنن: درگویش یزدی بیشتر نفرین است یعنی الهی بمیری و در سوراخهای زیر و بالای تو پنبه بگذارند که اینقدر ادرار و مدفوع نکنی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اُللُو دار در گویش یزدی یعنی قِرو فِر ، اَجَق وَجق

پیشنهاد
١١

کیا بیا داشتن در گویش یزدی یعنی اینکه شخص ثروتمندی که برای خودش کسی هست ورفت وآمد زیاد دارد واینکه بین عوام و خواص شهره هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسم دَر کِردَن در زبان یزدی یعنی مشهور شدن . معرف شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اَسِش در گویش یزدی یعنی اصلا = ابدا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اُسسُخون در گویش یزدی همان اُستخوان است