پیشنهادهای مصطفی اعتبارزاده (٢٣٣)
1 - یا 2 - همچنین
ختم شدن به
رساندن ( شخصی یا چیزی )
غرق لذت شدن
درخواست مودبانه برای انجام کاری ( لطف ) . آیا ممکنه؟
به آرامی و با احتیات چیزی را در جایی قراردادن
۱ - کمبود هواز تازه برای تنفس، مسدود شدن بینی و تنفس سخت ۲ - کسی که تمایل به تغییر ندارد ۳ - قدیمی، رسمی و کسل کننده
اسم: 1 - لکه 2 - مکان فعل: 1 - تشخیص 2 - علامت گذاری
1 - در مورد وسیله نقلیه لاین عوض کردن 2 - خارج شدن از تعهد
جمع کردن برداشتن چیزی از جایی
سریع و مستقیما به سمت چیزی رفتن He made a beeline for the kitchen. اومستقیما به سمت آشپزخانه رفت.
دستور کار یک وظیفه محول شده یا موضوعی که باید به آن رسیدگی شود.
دعوت کسی به منزل معمولا برای صرف غذا یا دور همی
ناگهان شروع به موفقیت و محبوبیت می کنند.
1 - خراب یا از کار افتاده 2 - ناخوشایند یا نامناسب 3 - غیر منصفانه 4 - در هم برهم
غذای آماده که از بیرون میخریم
1 - سس 2 - ( غیر رسمی ) چیزی خوشایند که بدون تلاش و غیر منتظره بدست می آید ( به ویژه پول )
برق شهری
اسم: نیزه فعل: گرفتن چیزی با چنگال یا یک شیء نوک تیز مثلا برداشتن یک تکه گوشت با چنگال
سزاوار
after
الهام بخش و به عنوان فعل یعنی ترغیب کردن
۱ - ریزه میزه ۲ - اندک
گفتن چیزی به کسی که درباره ش احساس گناه یا عذاب وجدان داری
سوء تفاهم شدن
مثل آب خوردن بسیار آسان
انگاری
اشخاص مهم ( در یک صنعت خاص )
on the whole درکل
1 - مدت طولانی 2 - وسعت نسبتا زیاد
بسیار خوشحال
یا first - gen student یعنی کسی که پدر و مادرش تحصیلات دانشگاهی ندارن
با توجه به، بر اساس
وقتی می گیم: ask away! یعنی به شنونده خود می گیم هر سوال یا سوالی را که از ما داره بپرسه. حتما بپرس ( تعارف نکن ) بقیه مترادف ها: feel free to ask ...
مدیریت نظارت ( عامیانه )
کلمه آمریکایی - آفریقایی باسن هوس انگیز ( برای زن ها )
سخاوتمندانه مرامی
سوگند خوردن رسمی برای دریافت یک موقعیت مهم از جمله ریاست جمهوری
وفاداری Loyal to faithful to
in the past زمانی بود که ( در گذشته )
بخشی از کاخ سفید که شامل دفتر رئیس جمهور ایالات متحده است.
انجام کاری که تو جمله ی قبل بهش اشاره شده. انجام همون کار he lost nothing by doing so.
آرامش بخش
هزاران
منعکس کردن
کسانی که بر این باورند که شما بدون توجه به اتفاقاتی که در طول زندگی براتون می افته همچنان همانی هستید که قبلا بودین. divider ها دقیقا برعکس هستن.
به قول قدیمی ها
در جای امن قرار دادن
available in limited quantities محدود
( slang ) The act of placing one's head between a woman's breasts and making the sound of a motorboat with one's lips whilst moving the head from sid ...