⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
🐾 مهدی صباغ
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
101
action packed
Adjective-informal :
مهیج
پُر جُنب و جوش
١٣٩٩/٠٦/١٧
2
|
0
102
suffering
Noun-countable/uncountable :
درد جسمی یا روحی جِدی
١٣٩٩/٠٦/١٧
0
|
0
103
out of spite
از سَرِ لَج
از روی لجبازی
١٣٩٩/٠٦/١٧
4
|
0
104
Open mike
Noun - countable :
برنامه ی زنده یا اجرای زنده ای (live show) که در آن شرکت کنندگان می توانند به روی صحنه (stage) آمده و با در دست گرفتن میکروفون ...
١٣٩٩/٠٦/١٦
2
|
0
105
mike
Mike somebody up :
Phrasal verb - informal :
میکروفون را جلوی دهان کسی گذاشتن یا تنظیم کردن (به منظور ضبط صدای وی و یا کمک به بلندتر صحبت نمودن ...
١٣٩٩/٠٦/١٦
0
|
1
106
aftershock
Noun - countable :
پس لرزه
زلزله یا زلزله هایی که بعد از وقوع زلزله اصلی و به فاصله زمانی نسبتا اندک از آن رخ می دهند و معمولا شدت آنها از شدت ...
١٣٩٩/٠٦/١٠
6
|
0
107
epicenter
Noun - countable :
کانون زمین لرزه
مرکز زلزله
نقطه ای در سطح زمین که زلزله درست از نقطه ای در عمقِ زمینِ زیرِ آن، شروع شده است.
١٣٩٩/٠٦/١٠
0
|
0
108
typically
مشخصا
به طور مشخص
١٣٩٩/٠٦/١٠
2
|
0
109
warren
Noun - countable :
خانه و محل زندگی خرگوش در زیر سطح زمین
١٣٩٩/٠٦/١٠
2
|
0
110
look upon
نگاه ویژه به چیزی داشتن
چیزی را خیلی خاص پنداشتن
چیزی را خاص، فرض کردن
To think about sth in a certain way
١٣٩٩/٠٦/٠٩
8
|
0
111
generic pronouns
ضمایر عام
ضمیرهای عمومی
این اصلاح به ضمیرهایی مانند : one و one's (به عنوان یک ضمیر ملکی) گفته می شود که وقتی در جمله ای به کار می روند، حالت ...
١٣٩٩/٠٦/٠٩
2
|
0
112
Pose machine
Noun - countable :
دستگاه پُز
دستگاهی که امروزه تقریبا در همه فروشگاه ها و مغازه ها وجود دارد و خریداران با کشیدن کارت بانکی خود بر روی آنها و ...
١٣٩٩/٠٦/٠٩
2
|
0
113
Replicating
Adjective :
تجدید پذیر
احیاشونده
Renewable
مانند : replicating nature = طبیعت تجدیدپذیر
١٣٩٩/٠٦/٠٨
4
|
0
114
have ants in your pants
Spoken- Idiom :
به شدت هیجان زده و پر انرژی بودن به طوری که فرد نتواند آرام بنشیند یا بایستد ( به حالت طنز و شوخی به کار می رود.)
١٣٩٩/٠٦/٠٨
2
|
0
115
get off your high horse
Idiom :
متواضع بودن
مغرور نبودن
Down off your high horse
١٣٩٩/٠٦/٠٨
2
|
0
116
clam up
Phrasal verb :
سخن گفتن را به دلیل عصبانیت یا خجالت، ناگهان قطع کردن
١٣٩٩/٠٦/٠٨
4
|
0
117
beat a dead horse
Idiom :
هدر دادن وقت برای انجام کاری غیرممکن
Flog a dead horse
١٣٩٩/٠٦/٠٨
2
|
0
118
guinea pig
To be a guinea pig - idiom :
آلت دست دیگران واقع شدن
تبدیل به موش آزمایشگاهی دیگران شدن
١٣٩٩/٠٦/٠٨
2
|
1
119
Have grounds for something
Phrase :
To have reasons for something
دلیلی برای چیزی داشتن
به عنوان مثال :
Have grounds for divorce : دلیل داشتن برای گرفتن طلاق
١٣٩٩/٠٦/٠٨
0
|
0
120
dying breed
Noun - countable :
نسل در حال انقراض
نژاد در حال از بین رفتن
١٣٩٩/٠٦/٠٨
0
|
0
121
running mate
Noun - countable - usually singular - north America
دستیار کاندیدای انتخابات
کسی که از طرف یک کاندیدای انتخابات، به عنوان دستیار انتخاب می شود ...
١٣٩٩/٠٦/٠٨
6
|
0
122
presidential candidate
Noun - countable :
نامزد ریاست جمهوری
کاندیدای ریاست جمهوری
١٣٩٩/٠٦/٠٨
0
|
0
123
mate
Mate for life :
در حیوانات به معنی : انتخاب جفت و با او بودن برای همیشه
١٣٩٩/٠٦/٠٨
0
|
0
124
hatch
Hatch a plan :
مخفیانه برنامه ریزی کردن
نقشه کشیدن
١٣٩٩/٠٦/٠٨
2
|
0
125
Golden eggs
اصطلاح :
تخم طلا
آدمِِ پول ساز برای دیگران
کسی یا چیزی که منبعِ قدرت، ثروت، توانایی و .... برای دیگران می باشد.
ارباب قدرت
ارباب ثروت< ...
١٣٩٩/٠٦/٠٨
0
|
0
126
disappearance
Noun - countable & uncountable :
ناپدیدی
محوشدگی
نابودی
Fadeway
Invisibility
١٣٩٩/٠٦/٠٧
2
|
1
127
Money making
Adjective :
درآمدزا
پول ساز
سودآور
Profitable
Beneficial
١٣٩٩/٠٦/٠٧
0
|
0
128
adhesive
Noun - countable & uncountable :
چسب
Glue
١٣٩٩/٠٦/٠٧
0
|
1
129
costs
Noun-plural :
هزینه
خرجکرد
بهای پرداختی
مانند :
Energy costs : بهای انرژی
١٣٩٩/٠٦/٠٧
2
|
0
130
mud home
Noun -countable :
خانه ی گِلی
خانه ی ساخته شده از گِل
١٣٩٩/٠٦/٠٧
0
|
0
131
zimbabwean
Adjective :
اهل کشور زیمباوه
زیمباوه ای
١٣٩٩/٠٦/٠٧
0
|
0
132
Termite mound
Noun-countable :
لانه موریانه (که به صورت تپه ی کوچک خاکی بر روی زمین آن را می سازند.)
١٣٩٩/٠٦/٠٧
4
|
0
133
bed rail
Noun -countable :
نرده های کنار تختخواب
Bedrail
١٣٩٩/٠٦/٠٧
2
|
1
134
tray table
Noun-countable :
میز متحرک، چرخدار و سینی مانند در بیمارستان ها که جلوی تخت بیمار قرار گرفته و ظرف غذا و سایر وسایل بیمار را بر روی آن قرار می دهن ...
١٣٩٩/٠٦/٠٧
4
|
0
135
Hospital tray table
Noun - countable :
میز متحرک، چرخدار و سینی دار جلوی تخت بیمارها در بیمارستان، که ظرف غذا و وسایل بیمار را روی آن قرار می دهند.
Tray table
١٣٩٩/٠٦/٠٧
2
|
0
136
Chewing animals
Noun-plural :
نشخوار کنندگان
حیوانات چهارپا علف خوار
١٣٩٩/٠٦/٠٧
2
|
0
137
I feel you
دَرکِت میکنم
تو را می فهمم
١٣٩٩/٠٦/٠٦
10
|
1
138
trial
verb-transitive :
امتحان کردن
آزمایش کردن
try out
examine
test
١٣٩٩/٠٦/٠٥
10
|
0
139
prank caller
Noun-countable :
مزاحم تلفنی
١٣٩٩/٠٦/٠٥
8
|
0
140
I'll get back
اصطلاح :
تلافی می کنم.
جبران می کنم.
١٣٩٩/٠٦/٠٤
2
|
0
141
That's sucks
اصطلاح:
مزخرفه
افتضاحه
خیلی بده
١٣٩٩/٠٦/٠٤
2
|
0
142
don't sweat it
Don't worry
نگران نباش
١٣٩٩/٠٦/٠٢
10
|
0
143
We stick together
اصطلاح :
ما هوای یکدیگر را داریم.
ما مراقب یکدیگر هستیم.
ما از یکدیگر پشتیبانی می کنیم.
١٣٩٩/٠٦/٠١
10
|
0
144
i smell a rat
اصطلاح :
من مشکوک هستم.
١٣٩٩/٠٦/٠١
2
|
0
145
stock
Noun-countable/uncountable :
عصاره گوشت
عصاره سبزیجات
مایع ساخته شده توسط جوشاندن گوشت یا استخوان ها و سبزیجات ، که برای تهیه سوپ یا اضافه ک ...
١٣٩٩/٠٦/٠١
13
|
0
146
revolting
Adjective :
چِندِش آور
منزجر کننده
حال به هم زن
١٣٩٩/٠٦/٠١
6
|
0
147
natural habitat
Noun-countable :
زیستگاه طبیعی (محلی که به صورت طبیعی حیوانات و گیاهان در آن زندگی می کنند.)
١٣٩٩/٠٥/٣١
4
|
0
148
Box jellyfish
Noun-countable :
عروس دریایی جعبه ای (که نیش سمی و کشنده دارد.)
١٣٩٩/٠٥/٣١
4
|
0
149
meltwater
Noun-uncountable :
برفاب
آب به دست آمده از ذوب شدن برف و یخ (به خصوص ذوب شدن یخچال های طبیعی)
١٣٩٩/٠٥/٣١
6
|
0
150
fishing industry
Noun-uncountable :
صنعت ماهیگیری
١٣٩٩/٠٥/٣١
2
|
0
>
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
<